جستجو در وبلاگ

نشر رایگان کتاب

کتاب شما را رایگان چاپ می کنیم

نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها
«کتاب بنویسید...مجوز با ما...چاپ رایگان با ما...حق تألیف هم بگیرید!»

نیایش (نگاهی به فراز هایی از دعای جوشن کبیر)


توسط :استاد مهدی دانشیار ریس مرکز نجوم
دسته بندی موضوعی :اخبار تخصصی کتاب
 1399/01/06
 5:38 PM
نیایش  (نگاهی به فراز هایی از دعای جوشن کبیر)

                                              بسم الله الرحمن الرحیم                                  

نیایش

(نگاهی به فراز هایی از دعای جوشن کبیر)

دعا ارتباط انسان خاکی باذات اقدس الهی واتصال ممکن الوجود وناقص با کامل وفقیر باغنی است. دعا مصدر فیضان رحمت الهی  وراز ایجاد جهان وخلقت انسان است،هرقدر احساس فقر در انسان بیشتر شود که این از معرفت انسان به وجود خویش وذات حضرت حق میسور است،دعا ها از جان و عمق بیشتری برخوردار است چرا که از معرفت دو سویه حاصل شده است،هر قدر انسان معقول تر و بامعرفت تر  دعا ها با معنی تر وزیبا تر جلوه می کندو اگر دعایی از انسان کامل صادر شود جایگاه معرفتی ویژه خود را دارد،دعا از آنجا که ارتباط عبد با معبود است عبودیت انسان کامل را به نمایش می گذارد.وسرشار از معارف حقه ای است که شاید در کلام ارتباط معصوم با مردم چنین معرفتی حاصل نشود چرا که انبیا و اولیا مامور به سخن گویی با مردم در حد عقولشان هستند  و لیکن در ارتباط عابد و معبود این قید گسسسته شده و حقیقت جایگزین می شود و با دقت در آن فرمایشات چشمه هایی از حکمت جاری می شود.

دعاهای عظیمی چون دعای کمیل ،دعای مکارم الاخلاق ،دعا های صحیفه سجادیه،مناجات شعبانیه و بالاخره دعای جوشن کبیر،که از معصومین نقل شده سرشار از معارف حقه هستند که با پژوهش در وغور درآنها ودقت در عمق معنایی آنها می توان از بهترین منابع وصول به معارف، بهره وافر برد.

دعای جوشن کبیر که مشتمل بر صد بند ،وهر بندی حاوی ده اسم از اسامی ذات اقدس اله می باشد ازجمله  همین دعا هاست  که خواندن آن در لیالی قدر توصیه شده و مرحوم علامه مجلسی در کتاب زاد المعاد آن را ذکر کرده و مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان آن را آورده است.

پرداختن و مسالت خواستن از اسماء الحسنی الهی از زبان یک انسان کامل و پی بردن به عمق ذات این اسماء الحسنی که جهان  ملک وملکوت جلواتی از این اسماءالهی می باشد.این معرفت را برای انسان حاصل می کند آنچه در جهان حق است و حقیقت دارد چیست ،چراکه خداوند این جهان را آفریده و آن را مقید به قیودی کرده و مفاهیم و مسائلی را برای جهان جعل کرده،که حقیقت جهان برآن استوار است وبا تکیه بر آنها می توان از قید جعلیات اوهام وخیال بیرون آمد،پس پرداختن ودانستن ومعرفت اسماء الحسنی الهی یعنی معرفت به عالم ملک وملکوت ومفاهیم حقه ای که در آن جریان دارد،ودانستن ومعرفت  اسماءالحسنی اساس پیدا شدن معرفت توحیدی در انسان است،چرا که این معرفت برای انسان حاصل می شود،که یکی هست وهیچ نیست جز او،وحده لا اله الا هو،هر آنچه از مفاهیم،ومعانی در جهان جریان دارد همه جعل وایجاد ذات  یگانه الهی است که این مفاهیم به زندگی مفهوم می دهد و خارج از این دایره چیزی نیست،هر آنچه انسان می فهمد ،احساس می کند،چه حسی چه عقلی چه وجدانی،همه و همه ظهور اسماء الحسنی الهیست،واز آن جهت که از اسماءالهی است حق است و حقیقت دارد،ودر دایره وهم قرار نمی گیرد.

 

الهم انی اسئلک باسمک یا الله یا رحمن یا رحیم یا کریم ویا مقیم ویا عظیم یا قدیم ویا علیم ویا حلیم یا حکیم

در این فراز که فراز اول دعای جوشن است انسان با مفاهیمی مواجه می شود با صفت رحمن و رحیم ،از صفات حسنی که به طور عام وخاص،تمام ملک و ملکوت به آن مقوم است وبر اساس وجود آن اسماءاست.

که فیض وجود بدانها کرامت شده و هستند.و این رحمانیت و رحیمیت در مراتب مختلف وجود سیلان دارد و مفهوم پیدا می کند،از افاضه وجود به کل عالم ملک وملکوت  تا افاضه دانه گنجشک را به جوجه در بر می گیردو اگر این اسم الهی نبود  نه جهان معنی داشت و نه اعطای مادر به فرزندش پس چون خدای منان رحمان ورحیم است وفیض خود را در عالم ملک وملکوت  جریان می دهد پس مادر به فرزند یا پدر به خانواده  نیز بدون منت این قاعده را به جریان می اندازد و این ظهور است،ظهور اسم رحمان ورحیم در همه ارکان هستی،امری حقیقی چرا که از اسمای حق است.

 

یا کریم ویا مقیم ویا عظیم ویا قدیم

 

در این فرازها اسماءدیگری معرفی می شود،صفت کریم که اشاره به برحق بودن صفت کرامت است وساری بودن این صفت در ارکان جهان ،کرامت مبوه از جانب درخت به انسان ،کرامت لبن از گاو به دیگران،کرامت قوی به ضعیف وغنی به فقیر

وبا جلوه اسم مقیم ،حکایت از حق بودن،جاودانگی وپایداری در ارکان هستی است،یعنی مفهوم پایداری  در ارکان هستی حق است،و اینکه جهان را یکسره در تغییر بدانیم،تغییری کور وبی هدف امری نادرست است،چرا که وجود امری مقیم وجاودان  و پایدار اصل همه حرکت ها به سوی آن  است.  

که با رسیدن به آن به آرامش می رسدو یا اینکه هر چیزی بر مبنای ریشه ومصدری است  و آن مصدر حق است.

یا عظیم ویا قدیم

این فراز از دعا دو صفت عظیم و قدیم را اشاره می کند،یعنی عظیم وقدیم دو مفهوم حقیقی هستندکه خداوند آنها جعل کرده و در نهاد موجودات ذی شعوری مثل انسان قرار داده که هم بتواند عظیم بودن را درک کند و هم بتواند حقیر بودن را بشناسد پس عظمت و حقیری امری نسبی و در عین حال حقیقی است و همین طور قدیم بودن  انسان می تواند دو مفهوم قدیم ویا حادث بودن را نیز درک کند

در اینجا می توان بدین نکته اشاره کرد که با تعمق در اسماءالهی  وحکم به حقیقی بودن آنها در نهاد هستی  نقطه مقابل آنها را نیز می توان در در زمره مفاهیم حقه قرار داد یعنی همان گونه که مفاهیم عظیم و قدیم حقیقی است مفاهیم حقیر و حادث هم حقیقی است پس خدای سبحان در جهت رسیدن  انسان به معرفت این مفاهیم را جعل کرده و راه درک آن را به انسان عطا فرموده است.

این بدان معنی نیست که انسان خود این مفاهیم را برای خود جعل کرده و حال خداوند بدان تمسک کرده است ،نه،این بدان مفهوم است که این مفاهیم و توان معرفت بدان ،هر دو از جانب ذات اقدس اله به انسان افاضه شده که هم بتواند عظیم وقدیم بودن را درک کند و آن را از چیز غیر عظیم وحادث تشخیص دهدو بدین لحاظ راهی به سوی معرفت الهی باز کند یعنی به عبارتی خدای سبحان نه تنها خالق انسان است بلکه خالق وجاعل مفاهیمی است که می بایست انسان درک کند که به واسطه آن توان ادراک بعضی اسماء الهی را داشته باشد.

 

یا سید السادات یا مجیب الدعوات یا رافع الدرجات یا ولی الحسنات یا غافر الحطیات و یا معطی المسئلات یا قابل التوبات یا سامع الاصوات یا عالم الخفیات یا دافع البلیات

اصولی که در این فراز بدان پرداخته می شود اشاره مفاهیمی حقیقی است از جمله مفهوم سروری وسیادت

مفهوم در خواست کردن مفهوم اجابت کردن ،مفهوم حرکت کردن به سوی کمال ،مفهوم کمال مفهوم حسنات مفهوم خطیات مفهوم غافر بودن مفهوم معطی بودن مفهوم توبه مفهوم پذیرش توبه مفهوم سمع و شنیدن مفهوم اصوات ووجود صدامفهوم پنهان و آشکار مفهوم بلا مفهوم دافع بودن در بعضی این مفاهیم که ذکر شد یک طرف قابلیت است یک طرف مقبولیت،یک طرف حق بودن توبه را ذکر می کند و از یک طرف حق بودن پذیرش توبه ،از یک طرف از حقیقی بودن اصوات صحبت می شود واز از یک سو قابلیت شنیده شدن ،پس این فراز ها اشاره می شود که احساس سروری کسی بر کسی امری حقیقی و فطری است،در خواست کردن امری فطریست مثلا نوزادی در گهواره گریه می کند از سویی اجابت کردن هم امری فطری است مادر به آن گریه پاسخ می دهد ودرجه درجه بودن و رتبه رتبه بودن امری حقیقی است و انسان فطرتا آن را حس می کند و فطرتا دوست دارد که در این مسیر حرکت کند و رفعت یابدو به کمال بالاتر برسد،همین ایجاد مراتب از خداست و هم ایجاد حس بالارونده از خداست،و "ولی الحسنات"او حسنات و نیکویی را در فطرت انسان نمودار کرده که هم بفهمد چه چیز حسنه است  وهم فطرتا حسنه را دوست داشته باشد وبالعکس هم بدی را بفهمد و هم فطرتا از آن گریزان باشد.

"یا غافرالخطیات"

این دو مفهوم یعنی غفران و دیگری خطیه ،خداوند خطا و خطیئه را امری حقیقی قرار داده هر آینه از انسان سر می زند و آن عدول از حسنات است ودر مقابل غفران و مغفرت را هم امری حقیقی برای جبران آن قرار داده است  یعنی هر دو مفهوم را خدای سبحان جعل کرده و در حکمت او تعلق گرفته که انسان خطا کند و بفهمد که خطا کرده و بداند که این خطا قابل جبران است  واز سویی مفهوم مغفرت را جعل کرده که کسی هست که این خطا را جبران کند و همین مفهوم در مراتب مختلف وجودی جریان دارد،تخطی از منویات والدین و بازگشت به والدین  جهت جبران خطیئه

"یا معطی المسئلات"

هم حس اینکه انسان خواسته داشته باشد وهم اعطای  خواسته از جمله مفاهیم حقه است که خداوند به وجود آورده با این تفاسیر می توان گفت که خداوند انسان را آفرید و به گونه ای با القای مفاهیم به فطرت او به زندگی او در همه ارکان مفهوم بخشیده در او خواسته هایی قرار داده و در بیرون هم برای اجابت آن خواسته ها چیزی قرار داده همه حقیقی است،پس برای هر مسئله ای راه حلی قرار داده  وهم مسئله از اوست و هم راه حل  از اوست.

یا قابل التوبات یا سامع الاصوات یا عالم الخطیات و یا دافع البلیات

پس اشاره بدان است که هم بلایا حق است  و هم توانایی به دفع بلا ها حق است یعنی همان کس که بلا را جعل کرده یعنی فرایندی ناخوش در جهت  اتفاقاتی که در راستای خوشی انسان نیست همان هم توان دفع بلا را  هم داده یعنی هم بلا از جانب اوست و هم دفع بلا،از جانب اوست هر دو در زندگی انسان مفاهیم حقیقی هستند هم بلا وناخوشی و هم دفع بلا وناخوشی  وتبدیل آن به خوشی اما در همین جا قابل اشاره است که هر خوشی با خوبی همراه نیست چه بسا خوشی که خوب نباشد و چه بسا ناخوش که خوب باشدو همین طور خوشی هایی که خوبند و ناخوشیهایی که بدند

پس اوست که خوشی و ناخوشی را برای انسان مفهوم می بخشد و هموست که توانایی دفع بلا را در مراتب مختلف به انسان داده است.

همان کس که بیماری را آفریده وحقیقت بخشیده است، هم او داروی مقابله  با آن و روش مقابله با آنرا هم حقیقت بخشیده است،برای هر بلایی راه حلش را هم جعل کرده است حتی سیل و زمین لرزه  و بلاهای ارضی وسماوی دیگر را جعل کرده و هم راه مقابله با آن را جعل فرموده است هم حسی خوشی یا نا خوشی را در انسان قرار داده و هم حس اینکه باید از این حال خارج شود  را در وجود انسان قرار داده است.

" یا خیر الغافرین یا خیر الفاتحین یا خیرالناصرین یا خیرالحاکمین یا خیرالرازقین یا خیرالوارثین یا خیرالحامدین یا خیرذاکرین یا خیرالمنزلین یا خیرالمحسنین"

در این فراز ها هم مفاهیمی چون غفران ،فتح ،نصر،حکم،رزق،ارث،حمد،ذکر،نزول،حسن مورد توجه قرار گرفته است وبا عنوان اینکه خدای متعال بهترین دارندگان این صفات است به جنبه ومفهوم حقیقی آن اشاره شده استمفهوم غفران یا جبران که او بهترین غافران است،پس جبران امری حقیقی است هم حس غفران وهم طلب غفران ،او بهترین فاتحین است بهترین کارگشایان هم اوست واین مفهوم که می شود کار بسته را فتح کرد وگشودهم برای هر مشکلی راه حلی است وهر کسی به دونبال راه حل است هر دواز اوست.

 

والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته

مهدی دانشیار-زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیه السلام


ارسال نظر: