باسمه تعالی
دکتر چاوشی : هشدار می دهم متولیان فعلی گروه) گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف) نه تنها فلسفه علم را از مسیر اصلیش که بحث دربارۀ مسائل چالش برانگیز علوم بود، خارج کرده اند، بلکه فلسفۀ تحلیلی رادیکال غربی را ترویج میدهند، که چیزی از آن برای علوم متصور نیست و قطعا در آینده برای نسل جوان ایرانی خطرآفرین خواهد شد.
مصاحبه با دکتر چاوشی
به دنبال حذف درسهای آقای دکتر جعفر آقایانی چاوشی در گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و انتشار نامه اعتراض آمیز مشار الیه در شماره پیشین روزنامه میدان انقلاب خواستیم این موضوع را از نزدیک مورد بررسی قرار دهیم لذا مصاحبه ای با ایشان ترتیب دادیم که در زیر ملاحظه می فرمایید.
جناب آقای دکترجعفرآقایانی چاوشی دراینروزها مطالبی له و علیه حضرتعالی دررسانه ها منتشر شده است، دراین راستا سؤالاتی درذهن خوانندگان بوجود آمده است،که خواهشمندیم درصورت تمایل به آنها پاسخ دهید:
1. همانطورکه بیان داشته اید درس تاریخ علم که هرترم توسط حضرتعالی ارائه می شده، درترم جاری به فرد دیگری بیرون ازدانشگاه سپرده شده است، آیا این اقدام رئیس جدید گروه فلسفه علم با هماهنگی قبلی با شما بوده است؟ و آیا اینکاردرحیطۀ اختیارآنها بوده است؟ آیا درس دیگری برای ارائه به شما پیشنهاد شده است؟
در حذف درسهایم با من هیچگونه هماهنگی نشده و هیچ درس دیگری نیز به من پیشنهاد نگردیده است. این حذف دروس با توجه به اینکه من استادیار رسمی- آزمایشی هستم، بر خلاف قانون است. متاسفانه این قانون شکنی را اولیاء دانشگاه اصلا به روی خودشان نمی آورند، گویی قبح گناه از میان رفته است.
2. باتوجه به غیرقانونی بودن این اقدام، آیا تاکنون پاسخی از شکایت خود از دفتر ریاست دانشگاه دریافت نمود اید؟ پاسخ دانشگاه به نامه شماچه بوده است؟
دانشگاه تا کنون به نامه من پاسخی نداده است و علت اینکار را نمیدانم، تنها می دانم که دفتر ریاست دانشگاه نامه مرا به آقای رشتچیان ارسال کرده است و ایشان آنرا بدون جواب گذاشته اند! متاسفانه این شیوۀ برخورد با موارد نقض قانون، در محیط ما رواج پیدا کرده است. وقتی کاری غیرقانونی است و مجریان آن نمیتوانند آنرا توجیه کنند مسکوتش میگذارند، تا آبها از آسیاب بیفتد و یا اتفاق دیگری رخ دهد!
3. این نوع برخوردها را ناشی ازچه چیزی میدانید، آیابحث صرفا اکادمیک است؟
کسانی که درسهایم را حذف کرده اند هیچگونه بهانۀ آکادمیکی برای اینکار ندارند و علت اینکار را باید در اغراض شخصی آنان جست و جو کرد. البته یک نکته وجود دارد و آن اینکه یکی از پارامترهای ارتقاء اساتید، نمرۀ ارزیابی دانشجویان است. وقتی به استادی درس ندهند به طور خودکار او این امتیاز را از دست خواهد داد. لذا این اقدام میتواند مقدمۀ بهانه جویی برای عدم موافقت دانشگاه با ارتقاء اینجانب باشد.
4.آیا آنرا مربوط به مسئله بازنشستگی جناب آقای دکتر گلشنی نمیدانید؟
به نکته دقیقی اشاره کردید. متاسفانه شاهد بودیم که اینها در حذف هرگونه اثری از جناب اقای دکتر گلشنی اصرار می ورزند. شما ببینید کتابخانه تخصصی گروه را که ایشان با خون دل فراهم کرده بودند و مورد مراجعه بسیاری از دانشجویان بود نابود کردند. البته این کار یک عمل سمبلیک بود تا بگویند که دید ما دیگر در باره فلسفه علم آن دید قبلی نیست و «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت». بنا بر این حق دارند که به اشخاصی که مورد تایید ایشانند به دیدۀ سو ظن نگاه کنند. من هم از این اشخاص مستثنی نیستم. زیرا دروس من همگی پیشتر از سو ی دکتر هماهنگ شده بود. ولی آنها روی حقد و کینه ای که از دکتر داشتند تمام درسهایم را حذف نمودند! تا اثری از دکتر بر جای نماند. البته موارد دیگری هست که نمیتوانم اینجا بازگو کنم! من هم به هرحال مورد تایید دکتر بودم و از لحاظ فکری و فلسفی نیز با ایشان همگام هستم.
5. شماهرسه دورۀ تحصیل خود را درفرانسه گذرانده اید، میتوانید کمی از سوابق علمی خود بفرمایید؟
پایۀ تحصیلات من ریاضیات بوده و من از ریاضیات بسوی تاریخ علم رفتم. شما بندرت مورخ علمی را میشناسید که با علوم پایه یعنی ریاضیات و فیزیک آشنایی خوبی داشته باشد. از طرف دیگر کسانی که در فرانسه تحصیل کرده اند میدانند، که مشکلات تحصیل ریاضیات از همان سال اول دانشگاه تا مقطع لیسانس است، این مورخین علومی که با درجۀ فوق لیسانس از ایران به فرانسه رفته اند و دکتری را از آنجا گرفته اند، سختیهای درسی امثال مرا نچشیده اند، یعنی هیچ واحد درسی را پاس نکرده اند.
6. ازنظرخودتان بهترین کتبی که تاکنون تالیف نموده اید کدامند؟
بهترین کتابم شاید «کتاب النجاره» یا هندسه عملی ابوالوفای بوزجانی باشد. البته اخیرا مجموعۀ مقالاتی را تحت عنوان : پژوهشهایی درنجوم، اخترفیزیک و کیهانشناسی چاپ کرده ام که به نظر برخی از سرآمدان این حوزه کاری بی نظیر در ایران است. علاوه بر آن مقاله ای در ریاضیات محض نوشته ام تحت عنوان: «اثبات حالتهای کلی قضیه استورم به کمک گروه دیئدرال» که قرار است در یک مجلۀ ریاضی در امریکا چاپ شود. استفاده از نظریه گروهها در اثبات مسائل و قضایای هندسی نخستین بار بوسیلۀ الی کارتان، ریاضیدان فرانسوی ، صورت گرفته است. این را از این نظر گفتم که خود استورم این قضیه را تنها در حالات خاصی اثبات کرده است. من در اینجا قصد ارائه رزومه علمی ندارم. کسانی که مرا می شناسند می دانند من از شانزده سالگی در یک مجله ریاضی مقاله ریاضی می نوشتم. در بیست سالگی کتابهایی تالیف کردم که تقریظ استادان برجسته ای همچون دکتر ذبیح الله صفا و دکتر سید حسین نصر را همراه داشتند.
7. باتوجه به این رزومه علمی شما علت رسمی قطعی نشدن شما دراین سالها چه بوده است؟ در نامه ای که اخیرا به رئیس دانشگاه شریف نوشته اید از کارشکنی مرکز جذب دانشگاه شکایت کرده اید، ممکن است این موضوع را توضیح دهید.
بله. بیش از پنج سال است که برای ارتقاء به رسمی-آزمایشی و دانشیاری دو پرونده جداگانه تشکیل داده و به مرکز جذب دانشگاه ارسال کرده ام. امتیازاتم به گواهی یکی از کارشناسان پرونده ها بیش از خواسته قانونی دانشگاه بوده، و بنابراین طبق قانون استحقاق ارتقاء را داشتم. با اینحال آقای دکتر نقدابادی دبیر این مرکز این ارتقاء را مشروط به تایید دو استاد متخصص در تاریخ علم از بیرون دانشگاه کرد. آقایان دکتر محمد جواد ناطق از دانشگاه تربیت مدرس و آقای دکتر علیرضا مدقالچی چهره ماندگار ریاضی از دانشگاه خوارزمی آمدند و بر تخصص من در تاریخ علم صحه گذاشتند. مدت ها از این تاریخ گذشت و خبری از ترفیع من نرسید، وقتی علت را جویا شدم آقای نقدآبادی گفت باید استاد سومی که استاد ممتاز باشد صلاحیت مرا تایید کند. آقای دکتر مهدی محقق هم از دانشگاه تهران آمد و صلاحیت مرا تایید کرد. اما باز آب از آب تکان نخورد. شخصا به مرکز جذب رفتم و اعتراض خود را مطرح کردم. در آن جلسه علاوه بر آقای نقدآبادی، اقای بهزادی پور همکار دیگرشان هم حضور داشت. آقای نقد آبادی به من گفت مقالاتی که من به زبانهای انگلیسی و فرانسه در خارج چاپ کرده ام قدیمی اند باید یک مقاله جدید در خارج چاپ کنم تا این ارتقاء حاصل شود. گفتم درخواست خودتان را کتبا به من بدهید تا باز مثل دفعات قبل حاشا نکنید. آقای نقدآبادی گفت همین قول من کفایت میکند! مقاله ای به زبان فرانسه در ریاضیات نوشتم و در مجله ای در فرانسه چاپ کردم و فتوکپی آنرا ضمن نامه ای برای آقای نقدآبادی فرستادم. نامبرده این بار هم مرا مایوس کرد و گفت اصولا کار شما به بن بست خورده و مشکل شما کبر سن است! که دیگر از عهدۀ ما خارج است! حالا دیگر مرکز جذب وزارت علوم و تحقیقات و فناوری باید مجوز این کار را بدهد. همین قدر که ما به شما یاری رساندیم باید سپاسگزارمان باشید.
البته بهانه جویی ها و خواستهای فرا قانونی در قاموس اینان «یاری رساندن » معنی می دهد.چند روز پس از این گفتگو نامه ای از مرکز جذب وزارت علوم دریافت کردم که مؤید این مطلب بود. با خود گفتم: «این گره کور به این زودی ها گشوده نخواهد شد» هر چه فکر می کردم علت این کار شکنی ها را درک نمی کردم به قول اخوان ثالث:
گنه ناکرده بادافره کشیدن خدا داند که این درد کمی نیست
بمیر ای تشنه لب در تشنه کامی که این ابر سترون را نمی نیست
خود را مثل قهرمان رمان قصر نوشته فرانتس کافکا می یافتم که مجبور بود به قصری وارد شود. جایی که هرچه میروید به هیچ جا نمیرسید و هیچ تلاشی هم نتیجه ندارد. در این وضعیت ناگوار روحی نامه ای به وزیر علوم و فناوری وقت، جناب آقای دکتر فرهادی نوشتم و اوضاع و احوال خود را شرح دادم و از وی طلب کمک نمودم. مشارالیه از مرکز جذب وزارت علوم و فناوری خواست که پرونده ام را مورد تجدید نظر قرار دهند. با این تجدید نظر سرانجام مشکل سنی ام حل شد. با اینکه اکنون استادیار رسمی آزمایشی هستم ولی علیرغم تذکرات مکرر من و جناب دکتر گلشنی رئیس سابق گروه به مرکز جذب دانشگاه ارتقای من به دانشیاری هنوز صورت نگرفته است. راستی شکایت از آقای نقدآبادی را باید به کجا برد که واقعاً رسیدگی کنند؟
8. یکی ازدانشجویان گروه فلسفۀ علم به نام« سمیه رسولی »اخیرا مطالبی راعلیه شما نوشته است. نامبرده به نحوۀ تدریس شما اعتراض داشته، نظرشما نسبت به این انتقادها چیست؟
در پاسخ باید بگویم که روش من در تدریس تاریخ علم آنست که دانشجویان را به خوبی از ابتکارات و اکتشافات علمای پیشین آگاه نمایم. از اینرو علاوه بر استفاده از آثار این دانشمندان این آثار را با بهره گیری از ریاضیات و فیزیک جدید مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهم. بدیهی است این روش تحلیلی برای کسانی که هیچگونه آشنایی با ریاضیات و فیزیک ندارند خسته کننده و بدون جاذبه خواهد بود. نمونه چنین دانشجویانی همین دانشجو است که شما از او نام بردید. این دانشجو قدرت کشش درسهای مرا نداشت و تاریخ علم را داستانسرایی می دانست من این موضوع را در طول تدریسم متوجه شدم.
9. این دانشجو همچنین از لحاظ اخلاق آکادمیک هم نسبت به شما و افکارشما مطالب زننده ای نوشته است، آیا آنها را تصدیق میکنید واگرنه چرا چنین مطالبی را علیه شما انتشار داده است؟
حالادانشجویی دلش از من پر بوده است وحرفهایی را زده است. من به این حرفها وقعی نمی گذارم، و مراجعه اهل فن به گذشته اکادمیک اینجانب مطلب را برای خوانندگان روشن خواهد کرد، و دراین مورد من نباید پاسخگو باشم بلکه بایستی دانشجویان با انصاف نظردهند. ولی لازم است درمورد فردی که این حرفها را زده است چند نکته ای راعرض کنم، واقعا متاسفم که مدیریت جدید اینگونه از دانشجویان استفاده ابزاری میکند، درواقع متولیان فعلی گروه بایدپاسخ قانون شکنی خود را میدادند و نه اینکه دانشجویی را سپر بلای خود می کردند که اینگونه حرفها را بزند. این عمل نشان میدهد ما چقدر از اخلاق اکادمیک فاصله گرفته ایم. همین کافیست که شما به تعریفها و تمجیدها و ایمیلهای این خانم در زمانی که با من درس داشت رجوع بفرمایید تا متوجه شوید این حرفها از جای دیگری آب میخورند! اگر این دانشجو قصد ادامه اینگونه تخریبها را داشته باشد، آنوقت من هم مطالبی را افشا خواهم کرد.
10. آیا ایشان از شما گله و خصومتی داشته اند؟
من نمیتوانم چنین قضاوتی را داشته باشم. متاسفانه در فضای دانشگاهی ما بی اخلاقی حاکم گردیده است. این خانم با این حرفهایش در واقع حرمت استادی را از یاد برده است.
شاید اینهمه بی حرمتی بدلیل نمره کمی است که در این درس از من گرفته است . در این مورد به این نکته اشاره می کنم که دانشجوی مورد بحث قرار بود تحلیلی از یکی از کارهای فلسفی ابن سینا را بر اساس متنی انگلیسی که من به او داده بودم به عنوان بخشی از ارزیابی پایان ترم ارائه دهد. متاسفانه وی به جای اینکار مطالب بی ربطی را از روی یک کتاب فارسی سرهم کرده بود و من مجبور بودم درقیاس با کارهای سایردانشجویان کلاس نمره پایینی به او بدهم که درنهایت با وساطت رئیس سابق گروه خیلی بیش ازآنچه شایسته اش بود به او دادم. در نهایت من بابت صحبتهای او ناراحت نیستم .ناراحتی من از بی اخلاقی و نبود آزادگی در گروه است. چرا باید برخی افراد اینگونه از احساسات دانشجویان سوء استفاده کنند!
11. اکنون مسئله ای که روی ان بسیار تاکید می شود وضعیت ارزیابی دانشجویان شماست، نظرشما پیرامون آن چیست؟
توجه بفرمایید من روش خاص خود را درتدریس دارم که نتیجه تحقیقات و سابقۀ20 ساله است. رویکردم نسبت به تاریخ علم و تمدن اسلامی رویکردی تحلیلی است. ما نمیخواهیم بدانیم که فلان شخص درفلان تاریخ چه کرد. مسئله اینست که چرا اینکار را کرد، چه زمینه شناخت شناسی داشت و درچه فضای فکری بسر میبرد و غیره. خوب اینها شاید به مذاق دانشجویی خوش نیاید... بر عکس ترمهایی داشته ام که نمره ارزیابی ام بالابوده است، البته اخیرا بدلیل برخی از تخریبهای صورت گرفته، این نمره کاهش یافته است ولی توجه بفرمایید اینکه زمانی فردی نمره مربوط به نظم درتشکیل کلاس را که همیشه سرموقع برگزارشده است کم میدهد، معلوم می شود مسائل دیگری مطرح است! بالاخره هر فردی کاستیهایی دارد، من منکر ضعف هایم نیستم، ولی این نوع برخورد و تخریب، خارج از اخلاق آکادمیک است. سؤال من اینست : «چه میزان ازاین ارزیابیها با حقیقت وفق می دهند؟» .
برخی افراد را میشناسیم که صرفا با دادن نمره خوب به دانشجویان نمرۀ ارزیابی خوبی دریافت کرده اند، والبته برخی افراد هم که نمره ارزیابی مناسبی نداشته اند، با هیچکدام از این سنگهایی که جلوی پای من انداخته اند روبه رو نبوده اند. آیا با دیگر اساتید این دانشگاه که دارای نمرات ارزیابی پایین هستند نیز چنین برخوردهایی صورت می گیرد؟ و آیا این نحوۀ ارزیابی که دانشگاه انجام می دهد صحیح است؟ ارزیابی که به نمره ای که دانشجو می گیرد مربوط است و این به نوعی استاد را به این سمت سوق می دهد که در ترم های بعد به دانشجو نمره بدهد.
12. ممنون خواهم شد یکی ازخاطرات جالب خود را از دورانی که در فرانسه بودید بفرمایید؟
خاطرات خوبم در دوران تحصیل همانا مبارزات سیاسی ام علیه ضد انقلابیون و بویژه منافقین بوده است که همراه با دانشجویان مسلمان ایرانی در کانون اسلامی (رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه) صورت میگرفت. در آن هنگام بارها از سوی پلیس فرانسه و نیز ضد انقلابها مورد ضرب و شتم واقع شدم. اکنون هم که ملاحظه میکنید مجبورم با کسانی مبارزه کنم که نقاب دین به چهره دارند و دم از مسلمانی میزنند و به خانه خدا میروند ولی با کارهایشان اساسا تیشه به ریشه اسلام میزنند. با اینگونه افراد مبارزه بسیار دشوار است. بقول مولوی:
کار پاکان روشنی و گرمی است کار دونان حیله و «بی شرمی» است
خرقه پشمین ازبرای کد کنند «بو مسیلم»را لقب احمد کنند
این نه مردانند اینها صورتند کشته نامند و مردۀ شهوتند
شما ملاحظه کنید پس از برکنار کردن دکتر گلشنی از ریاست گروه فلسفه علم چه اتفاقی افتاده است. من در این مصاحبه هشدار می دهم که متولیان فعلی گروه نه تنها فلسفه علم را از مسیر اصلیش که بحث دربارۀ مسائل چالش برانگیز علوم بود خارج کرده اند بلکه فلسفۀ تحلیلی رادیکال غربی را ترویج میدهند، که چیزی از آن برای علوم متصور نیست و قطعا در آینده برای نسل جوان ایرانی خطرآفرین خواهد شد.
از این بحث که بگذریم یکی دیگر از خاطرات خوبم در آن زمانها ارتباطی بود که با بعضی از ریاضیدانان صاحب نام فرانسه داشتم. که یکی از آنها استاد فقید لیشنروویچ از همکلاسی های شادروان دکتر محسن هشترودی بود. این ریاضیدان فرانسوی در آن زمان صاحب آثار بسیار ارزنده ای در فیزیک و ریاضیات عالی بود.
در آن روز های پر التهاب ایران کسانی هم بودند که به جای القای خود باوری به جوانان، گذشتگان علمی ایران را خوار می کردند تا تخم یاس و خود کم بینی را در دل این جوانان بپاشند. یکی از این افراد در آن روزگار آقای رضا منصوری استاد فعلی دانشگاه صنعتی شریف بود. شخص اخیر در مجلۀ فیزیک چاپ ایران مقالۀ بسیار توهین آمیزی برای تخریب چهرۀ مرحوم هشترودی یعنی نابغه ریاضیات ایران معاصر منتشر کرده بود و آن مرحوم را با الفاظ زشتی مانند «بند باز» ، «سوپر من نوجوانان» و غیره معرفی کرده بود. همین مقالۀ موهن باعث شد تا من با آقای لیشنروویچ مصاحبه ای ترتیب دهم و نظر این ریاضیدان بزرگ را دربارۀ آن مرحوم جویا شوم. آقای لیشترویچ در این مصاحبه بسیار از کارهای علمی دکتر هشترودی تعریف کرد، و بویژه قدرت تخیل آن مرحوم را در ریاضیات بسیار ستود. این مصاحبه که بزبان فرانسه است چند سال پیش چاپ گردیده است.
12.سخن آخر و تکمیلی شما چیست؟
من به دوستان خوب بسیجی علاقه زیادی دارم. اینها در این دانشگاه علاوه بر دارا بودن از هوش و ذکاوت بالا الگوی اخلاق اسلامی خوب برای دیگر دانشجویان و مدافع شجاع دین مبین اسلامند. تنها به عنوان یک برادر دینی از آنها می خواهم بسیار مواظب خودشان باشند. زیرا کسانی که اصلا دغدغه دینی ندارند در مواقعی که در کارهایشان به بن بست بر می خورند به این جوانان پاک و معصوم متوسل می شوند تا از این طریق بر نا کاستی های خود سر پوش بگذارند.