جستجو در وبلاگ

نشر رایگان کتاب

کتاب شما را رایگان چاپ می کنیم

نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها
«کتاب بنویسید...مجوز با ما...چاپ رایگان با ما...حق تألیف هم بگیرید!»

سبک زندگی سالم در پرتو رساله ذهبیه امام رضا علیه السلام


توسط :استاد مهدی دانشیار ریس مرکز نجوم
دسته بندی موضوعی :عمومی
 1397/06/25
 11:31 PM
سبک زندگی سالم  در پرتو  رساله ذهبیه  امام رضا علیه السلام

سبک زندگی سالم

در پرتو

رساله ذهبیه

امام رضا علیه السلام

مقدمه:

رساله ای در باب حفظ الصحه خطاب به مأمون عباسی و منسوب به امام رضا علیه السلام به دست ما رسیده است که در تاریخ به رساله ذهبیه یا رساله المذهبه معروف است. نویسندگان متعددی نیز به شرح و تحشیه این رساله پرداخته اند و کتابهایی تحت عنوان طب الرضا منتشر شده است. جمعی از بزرگان علما چون علامه مجلسی و در عصر ما علامه سید مرتضی عسگری بر سند این حدیث صحه گذاشته اندکه البته به ضعف سند آن اذعان نموده اند وبزرگانی چون آیت الله فاطمی نیا و ومرحوم استاد بهبودی محقق علوم حدیث و دکتر غلامعلی و بسیاری از محدثان این رساله را جعلی وساخته وپرداخته عده ای از طبیبان می دانند.

¨     موقعیت صدور رساله

راوي نقل كرده است كه مأمون در نيشابور بود و آقايم ابوالحسن الرضا عليه السلام و جماعتي از پزشكان و فلاسفه چون يوحناابن ماسويه، جبرئيل بن يختيشوع و صالح بن سلهمه هندي و ديگران از متخصصين علوم مختلف و افراد اهل بحث و صاحب نظر در مجلس او حضور داشتند. صحبت از طب و آنچه صلاح و قوام جسم در آن است پيش آمد و مأمون و آنها كه نزد او بودند غرق در اين سخنان شدند و درباره اين علم كه چگونه خداوند متعال اين جسد و هر آنچه از اشياء متضاده هست از طبايع اربعه آفريده است و مضار و منافع غذاها و آنچه به اجسام از جانب بيماريها عارض مي شود.

در اين حال امام رضا عليه السلام ساكت بودند و در اين موارد چيزي نمي گفتند. پس مأمون به ايشان گفت: اي اباالحسن در اين موردي كه امروز ما در مورد آن سخن مي گوييم، و آنچه كه چاره اي از دانستن آنها نيست و در مورد غذاها و نفع و ضرر آن و تدبير جسم چه مي گويي؟

فقال ابوالحسن عليه السلام: عندي من ذلك ما جرّبته و عرفت صحته بالاختبار و مرور الايام، مع ما وقفني عليه من مضي من السلف، ممّا لا يسع الانسان جهله ولا يعذر في تركه فانا اجمع ذلك مع ما يقاربه مما يحتاج الي معرفته.

امام فرمودند: نزد من است از آن (علم طب) چیزهایی است که تجربه کرده ام و صحت آن را با بررسی و گذشت زمان دانستم همراه با آنچه که از گذشتگانم بر آن واقف گشتم، از آنچه که هیچ انسانی ندانستنش را نشاید و عذری در ترک ان ندارد پس من آنرا جمع کردم همراه با آنچه به آن نزدیک است از آنچه محتاج به معرفتش هستی.

سپس مأمون به بلخ مي رود و از آنجا نامه اي به امام مي نويسد و درخواست مي كند كه آنچه حضرت وعده كرده بود انجام دهد و امام در پاسخ مامون "رساله ذهبيه"  را مي نگارند.

همانطوري كه تاريخ گواهي مي دهد مأمون جلسات متعدد علمي با حضور دانشمندان و رؤساي اديان تشكيل مي داده تا با امام رضا عليه السلام مناظره كنند بلكه از اين طريق بتواند امام را مغلوب كند. در اين جلسه نيز بزرگان علم طب از جمله يوحناابن ماسويه و جبرئيل بن بختيشوع حضور داشته اند كه در تاريخ طب پر آوازه بوده و بزرگاني چون بوعلي و جرجاني در كتب خود از ايشان مرتباً نقل قول مي كنند. لذا در صورتيكه امام آنچه مي خواستند بنويسند همان طب يوناني بوده كه ايشان به آن مسلط بوده اند لزومي نداشت تا حضرت رساله اي در اين زمينه بنگارند. بلكه وقتي حضرت در مقابل سخنان ايشان مي فرمايند: "عندي من ذلك"  نزد من چيزهايي (دانشي) است. اين دانش بايد متفاوت و بسيار فراتر از گفته هاي ايشان باشد. به همين جهت هم مأمون پس از مطالعه آن و درك برتري سخن امام نسبت به اطباء و دانشمندان دستور مي دهد آن را با آب طلا بنويسند.

¨     سوال: با عنايت به دشمني مأمون با امام چرا امام به او دستورات طبي مي دهد تا او در سلامتي به سر ببرد؟

¨     در مسائل طبي بحث عقايد و اخلاق و نژاد و... بيمار را نبايد لحاظ كرد و اين حركت حضرت براي ما يك درس عملي است كه در طبابت مسلمان و كافر، مؤمن و منافق، يهودي و مسيحي و... يكسان اند و براي سلامت همه انسانها آنچه از دست ما برمي آيد بايد انجام دهيم.

از سوي ديگر بايد توجه كنيم كه اين رساله فقط مورد استفاده مأمون قرار نگرفت بلكه هزاران نفر از مؤمنان و شيعيان حضرت از آن بهره برده اند. حضرت رضا (ع) وقتي مي بينند كه كتب طبي يوناني مرتباً ترجمه و وارد جامعه مسلمانان مي گردد منشور سلامت اسلامي را در رساله ذهبيه تدوين مي كند و در ميان جامعه انساني به وديعت مي گذارد تا محققان و پژوهشگران با تحقيق در آن و مردم با بكار بستن آن هم از سلامت جسم برخوردار گردند و هم به علو معارف اسلامي پي ببرند.

  • Ø      فهرست مطالب

¨     تشبیه بدن به زمین پاکیزه

¨     مبحث تغذیه :حجم و کیفیت غذا و دفعات تغذیه

¨      تدبیر فصول سال

¨     خصوصیات هر ماه

¨     بحث شراب حلال و روش تهیه آن

¨     بحث هوا و تأثیر آن بر مزاج

¨     طبایع اربعه (دم، صفرا، سودا و بلغم) را مطرح و جایگاه هریک در بدن

¨     خاصیت خواب و روش درست خوابیدن

¨     تخلی 

¨      بهداشت دندان

¨     تغیرات ناشی از سن

¨     حجامت و فصد

¨     مجدداً پس از اتمام بحث نسبتا مفصل حجامت و فصد وارد بحث تغذیه می شوند

¨     پس از اتمام این بخش از مبحث تغذیه سخن از حمام  و نوره، خواص و روش استفاده آن می شود.

¨     راه پیشگیری از چند بیماری خاص

¨     چند قاعده کلی در درمان غلبه بلغم، صفرا و سودا و ریح

¨     تدبیر مسافر

¨     انواع آبها و تدبیر آب

¨     مبحث جماع

                                                                                                                                                        v            بخش اول: درد و درمان

¨     "اعلم يا اميرالمؤمنين انّ الله تعالي لم يبتل العبد المؤمن ببلاء حتّي جعل له دواء يعالج به"

¨     ترجمه: بدان امير مؤمنان همانا خداوند متعال بنده مؤمن را به بلائي مبتلا نمي كند مگر آنكه براي او درماني قرار دهد كه با آن درمان كند (يا شود)

1- بيماري نوعي ابتلاء و امتحان الهي است

2- هر دردي درماني دارد.   

¨              پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: ما انزل الله من داء الا انزل له شفاء. خداوند دردي را خلق نكرده مگر آنكه براي آن شفائي خلق كرده است. (بحار ج 62 ص 68)

3- درد و درمان از خداست

¨   در روايتي از امام صادق عليه السلام آمده است كه موسي بن عمران گفت: پروردگارا بيماري از سوي كيست؟ خداوند گفت: از من. موسي گفت: شفاء چه؟ (از سوي كيست؟) خداوند پاسخ داد: از من. موسي گفت: پس بندگانت با معالج (پزشك) چكار دارند؟ خداوند گفت: براي آنكه خود را دلخوش كنند. يعني شفا به دست طبيب نيست بلكه او با عيادت بيمار و تجويز و درمان هم وغم را از دل بيمار مي برد. (بحار ج 62 ص 62)

¨     سؤال- اگر هر دردي درماني دارد پس كسي نبايد بميرد؟!

¨     امام صادق از پدران بزرگوارش و ايشان از پيامبر اكرم (ص) نقل كرده اند كه: تداووا، فما انزل الله داء الا انزل معه دواء الا السام –يعني الموت- فانه لا دواء له.  (بحار ج 62 ص 73 (

متن: "و اعلم يا اميرالمؤمنين انّ الجسد بمنزلة الارض الطيبه، متي تعوهدت بالعمارة والسقي من حيث لا يزداد في الماء فتغرق و لاينقص منه فتعطش دامت عمارتها و كثر ريعها و زكي زرعها و ان تغوفل عنها فسدت و لم ينبت فيها العشب فالجسد بهذه المنزلة"

ترجمه:"بدان اي اميرالمؤمنين بدن چون زمين پاكي است، كه اگر آباداني و آبياري آن، به گونه اي كه نه آنقدر آب زياد شود كه غرق شود و نه آنقدر كم كه تشنه بماند، عهده دار شدي، آباداني آن مداوم و محصولش زياد و كاشته اش رشد خواهد كرد.و اگر آز آن غافل شدي فاسد مي شود و در آن چيزي جز علف هرز نمي رويد. پس بدن نيز چنين است.

متن: "و بالتدبير في الاغذيه و الاشربة يصلح و يصحّ، و تزكوا العافية فيه فانظر يا اميرالمؤمنين ما يوافقك و يوافق معدتك و يقوي عليه بدنك و يستمرئه من الطعام فقدّره لنفسك و اجعله غذاءك."

ترجمه: و با تدبير در غذا و نوشيدني اصلاح شده و سالم مي گردد و عافيت در او به ثمر مي رسد. پس اي اميرالمؤمنين خوب نگاه كن، از غذاها آنچه موافق تو و معده توست و بدنت با آن قوي مي شود و گواراست براي خودت برگزين و غذاي خود قرار ده.

متن: "و من اخذ من الطعام زيادة لم يغذه و من اخذ بقدر لا زيادة عليه و لا ينقص في غذائه نفعه. و كذلك الماء فسبيله ان تاخذ من الطعام كفايتك في ايامه و ارفع يديك منه وفيك اليه بعض القرم و عندك اليه ميل فانّه اصلح لمعدتك و لبدنك ازكي لعقلك و اخف لجسمك."

ترجمه: كسي كه غذا زياد بخورد از آن تغذيه نمي شود و آن كس كه به اندازه نه زياد و نه كم از غذا برگيرد از آن سود مي برد و آب نيز چنين است، پس راه (درست) اين است كه از غذا به اندازه نياز در ايامش بخوري و دست از غذا بكش درحاليكه هنوز به آن اشتها و تمايل داري، چراكه اين براي معده و بدنت بهتر است و موجب رشد بيشتر عقل و سبكي بيشتر جسم تو مي گردد.

متن: " كل البارد في الصيف و الحارّ في الشتاء و المعتدل في الفصلين علي قدر قوتك و شهوتك"

ترجمه: سردي را در تابستان و گرمي را در زمستان، و معتدل را در دو فصل (ديگر) به اندازه قوت و اشتهايت بخور.

متن: "و ابدأ في اوّل الطعام باخف الاغذيه التي يغتذي بها بدنك بقدر عادتك و بحسب طاقتك و نشاطك."

ترجمه: و در اول غذا با غذاهاي سبك تر كه بدنت با آن تغذيه مي شود به اندازه عادت و به مقدار طاقت و نشاط خود شروع كن

     v            دفعات تغذیه

ترجمه: زمان تو كه بايد در آن غذايت را بخوري هر روز يك وعده زماني است كه 8 ساعت از روز گذشته باشد، يا سه وعده خوراك در دو روز كه روز اول صبح و شام غذا بخوري و هنگامي كه روز دوم شد بعد از گذشت 8 ساعت از روز يك وعده بخوري و نياز به شام هم نداري. و اينچنين جدم محمد (ص) به علي (ع) امر كرد كه در يك روز يك وعده و فرداي آن دو وعده (غذا بخورد).

     v            حجم غذا

ü      و اين بايد به اندازه، نه زياد و نه كم باشد. و دست از غذا بكش درحاليكه اشتها داري

ü      نوشیدن با غذا

ü      نوشيدني تو پس از غذا از شراب صاف عتيق است كه شرب آن حلال است

     v            تدابیر فصول و ماهها

                                   ·          "امّا فصل الربيع فانه روح الزمان و اوله آذار و عدد ايامه ثلاثون يوماً و فيه يطيب الليل و النهار و تلين الارض و يذهب سلطان البلغم و يهيج الدم و يستعمل فيه من الغذاء اللطيف و اللحوم و البيض النيمبرشت و يشرب الشراب بعد تعديله بالماء و يتقي فيه اكل البصل و الثوم و الحامض و يحمد فيه شرب المسهل و يستعمل فيه الفصد و الحجامة"

                                   ·          اما فصل بهار روح زمانهاست و اول آن آذار است و تعداد روزهاي آن 30 روز است و در آن شب و روز پاكيزه مي شود و زمين نرم مي گردد و تسلط بلغم مي رود و خون به هيجان مي آيد و در آن غذاي لطيف و گوشتها و تخم مرغ نيم برشت مصرف مي شود و شراب (حلال) بعد از مخلوط كردن با آب نوشيده مي شود و از خوردن پياز، سير و ترشيجات پرهيز مي شود و خوردن مسهل نيكو شمرده شده و فصد و حجامت در آن استعمال مي شود

ü      خوردن مسهل در اين ماه مناسب است. در زمستان غذاهاي غليظ و سنگيني مصرف مي شود لذا در بدن فضولات و مواد زائد زيادي انباشته شده و محتبس گرديده است. اين احتباس به دليل انسداد مسامات (منافذ) بدن به دنبال سرما ايجاد شده است. وقتي حرارت در بهار بر اين مواد اثر مي كند آنها را رقيق كرده و جاري مي سازد پس اگر به واسطه مسهل اين مواد دفع نشود امراض مختلفي از جمله ورمهاي مختلف، بثورات و دملها و... بروز مي كند.

ü      فصد و حجامت نيز در اين فصل مورد سفارش است چراكه خون به هيجان مي آيد. در روايتي از امام رضا (ع) چنين آمده است:" الطبايع اربع ... و منهنّ الدم و هو عبد وربما قتل العبد سيده..."  لذا گرچه خون غذاي اصلي بدن است و چون عبدي در اختيار ملك و پادشاه بدن است و خدمتگزار اوست اما همين خون وقتي به هيجان بيايد چون عبدي است كه بر مولاي خويش شوريده او را مي كشد. لذا هيجان دم ممكن است كشنده باشد. ( بحار ج 61 ص 295 )

                                   ·          " نيسان ثلاثون يوماً فيه يطول النهار و يقوي مزاج الفصل و يتحرّك الدّم و تهبّ فيه الرياح الشرقيه و يستعمل فيه من الاكل المشويّه و ما يعمل بالخلّ و لحوم الصيد و يعالج الجماع و التمريخ بالدهن في الحمام و لا يشرب الماء علي الريق و يشمّ الرياحين و الطيب"

                                   ·          نيسان سي روز است، در آن روزها بلند و مزاج فصل تقويت مي شود و خون به حركت مي آيد و بادهاي شرقي در آن مي وزد و در آن خوراكيهاي بريان و آنچه با سركه به عمل آمده و گوشت هاي شكار استفاده مي شود و جماع و روغن مالي در حمام مناسب است و آب ناشتا نبايد خورده شود و بوهاي خوش و عطر بوييده مي شود.

                                   ·          " ايار احد و ثلاثون يوما، و تصفوا الرياح و هو اخر فصل الربيع و قد نهي فيه عن اكل الملوحات و اللحوم الغليظ كالرؤس و لحم البقر واللبن و ينفع فيه دخول الحمّام اول النهار و يكره فيه الرياضه قبل الغذاء"

                                   ·          " ايار سي و يك روز است، و بادها صاف مي شود و اين ماه آخر فصل بهار است و در آن خوردن چيزهاي شور و گوشتهاي غليظ مانند كله و گوشت گاو و ماست  نهي شده است و داخل شدن در حمام در اول روز مفيد است و ورزش قبل از غذا خوب نيست"

                                   ·          " حزيران ثلاون يوما، يذهب سلطان بلغم و الدم و يقبل زمان المرة الصفراويه و نهي فيه عن التعب واكل اللحم داسماً و الاكثار منه و شمّ المسك و العنبر و ينفع فيه اكل البقول البارده كالهندباء و بقله الحمقاء و اكل الخضر كالخيار و القثاء و الشير خشت و الفاكهة و استعمال المحّمضات و من اللحوم لحم الثني و الجذع و من الطيور الدجاج و الطيهوج و الدرّاج و الالبان و السمك الطري"

                                   ·          " حزيران سي روز است، سلطه بلغم و خون مي رود و زمان مره صفراوي رو مي كند و در آن خستگي زياد و خوردن گوشتهاي چرب و زياد خوردن ازآن و بوئيدن مشك و عنبر نهي شده است و خوردن بقولات سرد مثل كاسني و خرفه و خوردن سبزيها مثل خيار و خيار چنبر و شير خشت و ميوه هاي مرطوب و چيزهاي ترش مفيد است. و از گوشتها گوشت بره و بزغاله از پرندگان هم مرغ و تيهو و دراج و لبنيات و ماهي تازه مناسب است"

                                   ·          " تموز احد ثلاثون يوما، فيه شدة الحراره و تغور المياه و يستعمل فيه شرب الماء البارد علي الريق و يؤكل فيه الاشياء البارده الرطبة و يكسر فيه مزاج الشراب و تؤكل فيه الاغذيه اللطيفه السريعة الهضم، كما ذكر في حزيران و يستعمل فيه من النور الرياحين الباردة الرطبة الطيّبة الرايحة

                                   ·          " تموز سي و يك روز است در آن شدت حرارت است و آبها پايين مي روند و آب سرد ناشتا استفاده مي شود و چيزهاي سرد و تر خورده مي شود و در آن مزاج شراب شكسته مي شود و غذاهاي لطيف و سريع الهضم خورده مي شود چنانكه در حزيران ذكر شد و در آن از شکوفه  گياهان سرد و تر و خوشبو استفاده مي شود"

                                   ·          " آب احد و ثلاثون يوما فيه تشتد السموم و يهيج الزكام بالليل و تهبّ الشمال و يصلح المزاج بالتبريد و الترطيب و ينفع فيه شرب اللبن الرائب و يجتنب فيه الجماع و المسهل و يقل من الرياضة و يشمّ من الرياحين الباردة"

                                   ·          " آب سي و يك روز است. در آن بادهاي داغ بيشتر مي شود و زكام شبانه را برمي انگيزد و باد شمال مي وزد و مزاج با سرد و تر كردن اصلاح مي شود و در آن خوردن دوغ مفيد است و از جماع و مسهل اجتناب مي شود و از ورزش كاسته مي گردد از بوهاي سرد استشمام مي گردد"

                                   ·          " ايلول ثلاثون يوما، فيه يطيب الهواء و يقوي سلطان المرّة السودا و يصلح شرب المسهل و ينفع فيه اكل الحلاوات و اصناف اللحوم المعتدله كا الجداء و الحوليْ من الضّأن و يجتنب فيه لحم البقر و الاكثار من الشواء و دخول الحمّام و يستعمل فيه الطيب المعتدل المزاج و يجتنب فيه اكل البطيخ و القثّاء"

 

                                   ·          " ايلول سي روز است. در آن هوا پاكيزه مي شود و سلطه مرة سودا تقويت مي شود و نوشيدن مسهل مناسب مي شود و در آن خوردن شيرينيها و انواع گوشتهاي معتدل مثل بره گوسفند و بزغاله مفيد است و در آن از خوردن گوشت گاو و زياد خوردن غذاي بريان و حمام رفتن زياد اجتناب مي شود و در آن بوهاي داراي مزاج معتدل استفاده مي شود و از خوردن خربزه و خيار چنبر اجتناب مي شود"

                                   ·          " تشرين الاول احد ثلاثون يوما فيه تهبّ الرياح المختلفه و يتنفس فيه ريح الصبا و يجتنب فيه الفصد و شرب الدواء و يحمد فيه الجماع و ينفع فيه اكل اللحم السمين و الرمان المزّ و الفاكهة بعد الطعام و يستعمل فيه اكل اللحوم بالتوابل و يقلل فيه من شرب الماء و يحمد فيه الرياضه"

                                   ·          " تشرين اول سي و يك روز است در آن بادهاي مختلفي مي وزد و  باد صبا میوزد و در آن انارملس و ميوه بعد از غذا مفيد است و خوراك گوشتها با ادويه جات استفاده مي شود و از خوردن آب كاسته مي شود و ورزش در آن مناسب است"

                                   ·          " تشرين الاخر ثلاثون يوماً فيه يقطع المطر الوسميّ و ينهي فيه عن شرب الماء بالليل و يقلّل فيه من دخول الحمام و الجماع و يشرب بكرة كل يوم جرعه ماء حارّ و يجتنب اكل البقول كالكرفس و النعناع و الجرجير"

                                   ·          " تشرين الاخر سي روز است در آن بارانهاي موسمي قطع مي شود و از نوشيدن آب در شب نهي شده است و در آن ورود به حمام و جماع بايد كاسته شود و هر روز صبح يك جرعه آب داغ نوشيده شود و از خوردن سبزيجات مثل كرفس و نعناع و تره تيزك پرهيز مي شود"

                                   ·          " كانون الاول احد و ثلاثون يوما، يقوي فيه العواصف و تشتدّ فيه البرد و ينفع فيه كل ما ذكرناه في تشرين الاخر و يحذر فيه من اكل طعام البارد و يتقي فيه الحجامة و الفصد و یستعمل فیه الاغذیه الحاره بالقوه و بالفعل"

                                   ·          " كانون اول سي و يك روز است، در آن بادها تقويت و سرما تشديد مي شود و همه آنچه كه در تشرين آخر ياد كرديم سود دارد و در آن از خوردن غذاي سرد دوري مي شود و حجامت و فصد پرهيز مي شود و غذاي گرم بالقوه و بالفعل استفاده مي شود"

                                   ·          " كانون الاخر، احد و ثلاثون يوماً يقوي فيه غلبه البلغم و ينبغي ان يتجرّع فيه الماء الحارّ علي الريق و يحمد فيه الجماع و ينفع الاحساء فيه مثل البقول الحارة كاالكرفس و الجرحير و الكراث و ينفع فيه دخول الحمام اول النهار و التمريخ بدهن الخيري وما ناسبه و يحذر فيه الحلق و اكل السمك الطري و اللبن"

                                   ·          " كانون آخر سي و يك روز است در آن غلبه بلغم تقويت مي شود و شايسته است كه در آن آب داغ ناشتا جرعه نوشيده شود و جماع در آن خوب است وشوربا با مثل سبزيهاي گرم چون كرفس و تره تيزك و تره مفيد است و در آن ورود به حمام در اول روز و روغن مالي با روغن خيري و آنچه مناسب اوست، مفيد است. در آن از سر تراشي و خوردن ماهي تازه و ماست اجتناب مي شود

                                   ·          " شباط ثمانية و عشرون يوما، تختلف فيه الرياح و تكثر الامطار و يظهر فيه العشب و يجري فيه الماء في العود و ينفع اكل الثوم و لحم الطير و الصيود و الفاكهة اليابسه و يقلل من اكل الحلاوة و يحمد فيه كثرة الجماع و الحركه و الرياضه"

                                   ·          " شباط بيست و هشت روز است، در آن بادهاي پياپي مي وزد و باران زياد مي شود و گياهان در آن مي رويند و آب درچوب جاري مي شود و خوردن سير و گوشت پرنده و شكار و ميوه هاي خشك مفيد است و از خوردن شيرينيها كاسته مي شود و كثرت جماع و حركت و ورزش شايسته است"

                                                                                                                                                                  v            شراب حلال

¨     با توجه به روش ساخت و ثلث شدن آب انگور این شراب حلال و پاک است و خصوصیات مسکر بودن ندارد.

  • Ø     خواص شراب حلال
  • Ø      شراب در طب سنتی: متاسفانه در کتب مهم طب سنتی از شراب حرام تمجید فراوان شده که در ذیل به آن اشاره می کنیم. برخی از حکما چون عقیلی خراسانی را باید از نوادری دانست که با این روال مخالفت ورزیده اند.
  1. بیماریهای سرد مزمن مثل نقرس
  2. ریاح
  3. بیماریهای اعصاب و مغز و معده
  4.  بعضی بیماریهای کبد و طحال و روده ها و احشاء
  5. تقویت قوای جنسی

1-     رازی در المنصوری:« شراب شکمبه و جگر را نرم می کند، باد شکن است و خوراک را خوب می گوارد، پیشاب آور و نرم کننده شکم است، روان را شادمان و خرسند می کند و به آن آرامش می دهد. این ویژگی شراب در هیچ نوشابه دیگری به این اندازه یافت نمی شود و جایگزینی ندارد»

2-     اهوازی در کامل الصناعه :« و هو من اوفق الاشیاء فی باب حفظ الصحه ...

3-     جرجانی در ذخیره می گوید:« ... فرد همیشه اندرین دو کار مانده است، یکی قهر کردن قدرت شهوانی و دوم قصد کارهای صواب کردن و از کارهای آخرت اندیشیدن، بر وی رنجی عظیم است. چیزی باید که او را از این رنج و اندیشه آسایشی دهد. حکیمان جهان بجستند تا چیست که خردمندان از بکار داشتن آن این آسایش بیابند. هیچ طعامی و شرابی نیافتند که این غرض از وی حاصل آمدی مگر شراب انگوری»

« اندر شناختن آن که هیچ طعامی و شرابی نیست که به جای شراب انگوری بایستد))

« اندر تدبیر کسی که خواهد که شراب بیشتر تواند خورد و دیرتر مست شود»

«اندر مجلس شراب»

4-     گیلانی صاحب حفظ الصحه ناصری:

((بالجمله در هر حال آشامیدن شراب در اصحا و مرضی شرایط دارد که در هر جزو آن موقوف به رجوع کردن به طبیب حاذق است. به جهت تندرستان معتدل المزاج، شراب معینی موصوف به وصف خاص تعیین کرده اند و آن شراب ریحانی است... بالجمله مختصراً در آشامیدن شراب مراعات مزاج سن و فصل و بلدان و وقت و زمان و تدبیر سابق و نیکویی ترتیب به شرایطی که در کلیات کتب قوم مرقوم است و ملاحظه مکان که وسیع و مرغوب و خوش آب و هوا و معتدل و کنار آبهای جاری و گلها و میوه های خوشبو و اسباب سرور و فرح و نفحات و مغنیان و محبوبان دلکش و خوش الحان و عطریات و بخورات مطیب و رفیقان عاقل و فهمیده و صاحبان هوش و اخلاق حمیده در آن جمع باشند))

5-     ابن سینا

« و الشراب ینفع المحرورین بادرار المره و المرطوبین بانفتاج الرطوبه و کلما زادت عطریته و زاد طیبه و طاب طعمه فهو اوفق، و الشراب نعم المنفذ للغذاء فی جمیع البدن و هو یقطع البلغم و یحلله و یخرج الصفرا فی البول و غیره و یزلق السوداء فیخرج بسهوله...»

(( و قد رأی بعضهم ان السکر اذا وقع فی الشهر مره او مرتین نفع بما یخفف من القوی النفسانیه و یریح و یدر البول و العرق و یحلل الفضول سیما من المعده.((

6-     مرحوم عقیلی خراسانی در کتاب  خلاصه الحکمه

« و چون دأب اطباست که بعد تدبیر ماء، تدبیر شراب یعنی خمر را نیز بیان می نمایند، این حقیر بنا بر آن که صاحب شریعت صلی الله علیه و اله و سلم آن را ام الخبائث فرموده و حرام گردانیده متعرض ذکر آن نگردید ولیکن چون رسم و منصب طبیب، بیان استعلاج هر مرض و تدارک هر عارضه لا حقه است بنابر آن تدارک ضرر و عوارض لاحقه آن را بیان می نماید در چهار فایده»

v    موضع دینراجع به شراب

  • امام صادق (ع) در پاسخ به کسی که سؤال می کند از دارویی که جز با شراب آماده نمی شود و مصرف آن اضطراری است می فرماید« لا و الله لا یحلّ لمسلم ان ینظر الیه فکیف یتداوی به...)) یعنی نه به خدا قسم برای مومن نگاه کردن به شراب حلال نیست چه برسد به خوردن آن.
  • برخی از علما نیز چنین فتوی داده اند که در هنگام ضرورت اگر خمر، بول و آب نجسی بود بول و آب نجس بر خمر اولی است چون این دو مست نمی کنند
  • در هر حال شراب مسلما حرام و در آن  شفا نیست
  • Ø     اجزائ شراب حلال

 

1- مويز منقي 5340 گرم     

 2- عسل مصفي 534 گرم     

 3- آب باران يا چشمه

 4- زنجبيل 2/3 گرم    

  5- قرنقل 6/1گرم      

6 - دارچين 6/1 گرم 

   7- زعفران 2/3 گرم  

    8- سنبل الطيب 6/1 گرم  

   9- كاسني 6/1 گرم 

   10- مصطكي 6/1 گرم

 

 متن:" و صفة الشراب الذي يحلّ  شربه و استعماله بعد الطعام  و قد تقدم  ذكر نفعه  في ابتدائنا بالقول علي فصول السنة و ما يعتمد فيها من حفظ الصّحة. وصفته ان يؤخذ من الزبيب المنقّي عشرة ارطال، فيغسل و ينقع في ماء صاف في غمرة  و زيادة عليه اربع اصابع و يترك في انائه ذلك ثلاثة ايام في الشتاء و في الصيف يوما و ليلة.

ثم يجعل في قدر نظيفة وليكن الماء ماء السماء ان قدر عليه و الّا فمن الماء العذب الذي ينبوعه من ناحيه المشرق، ماءً برّاقاً ابيض خفيفاً  و هو القابل لما يعترضه علي سرعة من السخونة و البرودة، و تلك دلالة علي صفة الماء و يطبخ حتي ينشف الزبيب و ينضج،  ثم يعصر و يصفّي ماؤه و يبرد ثمّ يردّ الي القدر ثانياً و يؤخذ مقداره بعود و يغلي بنار لينة غليانا  لّينا رقيقاً حتّي يمضي ثلاثاه و يبقي ثلثه.

ثم يؤخذ من عسل النحل المصفي رطل، فيلقي عليه و یؤخذ مقداره و مقدار الماء الي اين كان من القدر، يغلي حتي يذهب قدر العسل و يعود الي حدّه و يؤخذ خرقة صفيقة فيجعل فيها زنجبيل وزن درهم و من القرنفل نصف درهم، و من الدار چيني نصف درهم و من الزعفران درهم، من سنبل الطيب نصف درهم، و من الهندباء مثله  و من مصطكي نصف درهم، بعد ان يسحق الجميع كل واحدة علي حدّة. و ينخل و يجعل في الخرقة و يشّد بخيط شدّاً جيّداً و تلقي فيه و تمرّس الخرقة في الشراب بحيث تنزل قوي العقاقير التي فيها، و لا يزال يعاهد بالتحريك علي نار لينة برفق حتّي يذهب عنه مقدار العسل و يرفع القدر و يبرد و يؤخذ مدّة ثلاثه اشهر حتي يتداخل مزاجه بعضه ببعض و حينئذ يستعمل.

و مقدار ما يشرب منه اوقيه الي اوقيتين من الماء القراح. فاذا اكلت يا امير المؤمنين مقدار ما وصفت لك من الطعام فاشرب من هذا الشراب مقدار ثلاثة اقداح بعد طعامك، فاذا فعلت ذلك فقد امنت باذن الله تعالي يومك و ليلتك من الاوجاع الباردة المزمنة كالنقرس و الرياح و غير ذلك من اوجاع العصب و الدماغ و بعض اوجاع الكبد و الطحال و المعاء و الاحشاء.

فان صدقت بعد ذلك شهوة الماء فليشرب منه مقدار النصف ممّا كان يشرب قبله فانّه اصلح لبدن اميرالمؤمنين و اكثر لجماعه و اشدّ لضبطه و حفظه، فانّ صلاح البدن و قوامه يكون بالطعام و الشراب و فساده يكون بهما، فان اصلحتهما صلح البدن و ان افسدتهما فسد البدن."

ترجمه:" و توصيف شرابي كه آشاميدنش حلال است و بعد از غذا استفاده مي شود و ذكر منافع آن را در ابتداء سخن در باب فصلهاي سال و آنچه مورد نظر است در آن از حفظ صحت مقدم داشتيم. و روش ساخت آن اين است كه ده رطل زبيب منقي گرفته و شسته مي شود و در آب صاف خيس مي شود طوري كه آب تا 4 انگشت روي آن را بگيرد و در زمستان تا سه روز و در تابستان يك شبانه روز به همين وضع رها مي شود. سپس در يك ظرف تميزي ريخته مي شود و اين آب بايد آب آسمان باشد و اگر ممكن نبود از آب زلالي كه چشمه اش در ناحيه مشرق بوده و آبي براق و سفيد و سبك (باشد) و به سرعت گرما و سرماي عارض شده را قبول كند كه اين بر وضع آب دلالت مي كند. و آن را پخته تا پف كند و جا بيفتد سپس فشرده مي شود و آب صاف مي شود و خنك مي گردد سپس به ظرف ديگري ريخته مي شود و مقدار آن را با يك چوب اندازه گرفته و با آتش ملايم به نرمي و لطافت جوشانده تا دو سوم آن برود و يك سوم آن باقي بماند.

سپس از عسل مصفي يك رطل گرفته و در آن ريخته و مقدار آن را و مقدار آب را تا جايي كه در ظرف بوده اندازه گرفته مي شود و جوشانده تا مقدار عسل برود و به اندازه اولي برگردد و يك پارچه محكمي گرفته و در آن زنجبيل به اندازه يك درهم، از قرنقل نيم درهم، از دارچين نيم درهم، و از سنبل الطيب نيم درهم، و كاسني مثل آن و از مصطكي نيم درهم. بعد از آنكه همه را جداجدا كوبيده و الك مي شود در يك پارچه قرار داده و با نخي در آن را خوب محكم بسته و در آن انداخته و پارچه را در آن شراب حركت داده بطوريكه قواي ادويه در آن وارد شود و همينطور آن را بر آتش ملايم به آرامي حركت داده تا آنكه مقدار عسل از آن برود و ظرف را برداشته سرد كرده و مدت سه ماه گذاشته مي شود تا مزاج آنها در يكديگر داخل شده و در اين هنگام استفاده مي شود. و مقدار آن براي نوشيدن يك اوقيه (حدودا 34 گرم) با دو اوقيه آب ... است.

پس هنگامي كه اي امير مؤمنان مقداري كه بيان كردم براي تو از غذا خوردي از اين شراب به اندازه سه قدح بعد از غذا بخور پس هنگامي كه چنين كردي به اذن خداوند متعال در شب و روزت از دردهاي سرد مزمن چون نقرس، رياح، و غير آن از بيماريهاي عصب و مغز و برخي بيماريهاي كبد، طحال، روده و احشاء ايمن مي گردي. پس اگر بعد از اين اشتهاي راستين به آب داشتي به اندازه نصف مقداري كه قبلاً آشاميدي بياشام. همانا اين براي بدن امير المؤمنين بهتر و براي جماع وي فزونتر و براي ضبط و حفظ او شديدتر است پس همانا صلاح بدن و قوام او به غذا و آشاميدني است و فساد آن به اين دو است پس اگر اين دو اصلاح شد بدن اصلاح و اگر اين دو فاسد شد بدن فاسد مي گردد."

v    توزیع اخلاط در بدن

" ثم فرّق ذلك علي اربعة من الجسد و علي الرأس و الصدر و الشراسيف و اسفل البطن و اعلم يا امير المؤمنين انّ الرأس والاذنين و العينين و المنخرين و الفم و الانف من الدم وانّ الصدر من البلغم و الرّيح و الشراسيف من المرّة الصفراء و انّ اسفل البطن من المرّة السوداء"

" سپس اين (چهار طبع) را در چهار بخش بدن پخش كرد، در سر، سينه، پهلوها و پايين شكم و بدان اي امير مؤمنان همانا سر، دو گوش، دو چشم، دو سوراخ بيني، دهان و بيني از خون و سينه از بلغم و باد و پهلوها از صفرا و پايين شكم از سوداست"

v    خواب

" انّ النوم سلطان الدماغ و هو قوام الجسد و قوّته فاذا اردت النوم فليكن اضطجاعك اوّلاً علي شقّك الايمن ثمّ انقلب علي الايسر و كذلك فقم من مضجعك علي شقّك الايمن كما بدأت به عند نومك. و عوّد نفسك القعود من الليل ساعتين [مثل ما تنام. فاذا بقي من الليل ساعتان فادخل] و ادخل الخلاء لحاجة الانسان و البث فيه بقدر ما تقضي حاجتك و لا تطل فيه فانّ ذلك يورث داء الفيل"

" همانا خواب مسلط بر مغز و باعث قوام بدن و قوت او است پس هنگامي كه اراده خواب كردي خوابيدنت اول بر سمت راست باشد سپس به سمت چپ مي گردي و همچنين است پس از محل خواب خود از سمت راست چنانكه ابتدا به آن كردي هنگام خواب، برمي خيزي. و عادت بده خودت را به نشستن 2 ساعت از شب [چنانكه مي خوابي پس هنگامي كه از شب 2 ساعت مانده داخل شو] و براي قضاء حاجت به توالت وارد شو و به اندازه قضاء حاجت در آن بمان ولي طول نده كه اين كار داءالفيل را به دنبال دارد"

¨     در روايتي از امام باقر (ع) چنين آمده است: خواب اول روز ضعف عقل است، قيلوله نعمت است، خواب بعد از عصر حماقت است، خواب بين مغرب و عشاء روزي محروم مي كند و بر حذر باش از خواب بين نماز شب و نماز صبح.   

  • Ø      خواب دیدن

¨     از امام صادق در توحيد مفضل روايت شده كه حضرت مي فرمايند: اي مفضل در خواب و كيفيت تدبير آن فكر كن كه راست و دروغ آن با هم آميخته است. پس اگر همه آنها راست بود همه مردم نبي مي شدند و اگر همه آن دروغ بود در آن سودي نبود بلكه چيز زائدي بود كه معنايي نداشت پس گاهي راست است تا مردم به واسطه مصلحتي هدايت شوند يا از ضرري جلوگيري كنند و بسياري از آن دروغ است تا كاملاً به آن اعتماد نشود. (بحار ج 62 ص 183 )

v    بهداشت دندان

" و اعلم يا اميرالمؤمنين انّ اجود ماستكت به ليف الاراك، فانّه يجلو الاسنان و يطيّب النكهة و يشدّ اللثه و يسننها و هو نافع من الحفر اذا كان بالاعتدال و الاكثار منه يرقّ الاسنان و يزعزعها و يضعف اصولها "

"بدان اي امير مؤمنان بهترين چيزي كه با آن مسواك مي كني چوب درخت اراك است چراكه آن دندانها را جلا مي دهد و دهان را خوشبو مي كند و لثه ها را محكم وقوي مي كند و براي زخمهاي آن مفيد است هنگامي كه در حد اعتدال باشد و زياده روي آن باعث نازكي دندانها ميشود و آنها را حركت داده و ريشه آنها را ضعيف مي كند. "

"پس كسي كه مي خواهد دندانهايش را حفظ كند پس از خاكستر شاخ گوزن، كزمازج، سعد، گلسرخ، سنبل الطيب، ميوه درخت گز به اندازه مساوي و نمك اندراني يك چهارم جزء همه را خوب كوبيده و به دندان بمالد پس همانا اين دندانها را نگه مي دارد و ريشه آنها را از بيماري هاي عارضه حفظ مي كند و كسي كه مي خواهد دندانهايش سفيد بشود يك جزء نمك اندراني و مثل آن كف دريا بگيرد و خوب بكوبد و به دندان بمالد"

v    مزاج سنی

"و اعلم يا اميرالمؤمنين انّ احوال الانسان الّتي بناه الله تعالي عليها و جعله متصرّفاً بها فانّها اربعة احوال"

" بدان اي اميرالمؤمنين همانا احوال انسان كه خداوند متعال او را بر آن بنا نهاده است و تغيير احوالش را به آن قرار داده چهار حالت است "

" الحالة الاولي خمسه عشرة سنة  و فيها شبابه و حسنه و بهاؤه و سلطان الدم في جسمه "

"حالت اول پانزده  سال است كه در آن جواني و زيبايي و ظرافت اوست و تسلط دم در جسمش هست "

"ثمّ الحالة الثانية من خمسة  عشره سنة الي خمس و ثلاثين سنة و فيها سلطان المرّة الصفراء و قوة غلبتها علي الشخص و هي اقوي ما يكون و لا يزال كذلك حتي يستوفي المدّة المذكوره و هي خمس و ثلاثون سنة. "

"حالت دوم از پانزده تا سي و پنج سالگي است كه در آن تسلط مرة صفراست و قوتي بر شخص غالب و اين قوي تر از هميشه است، همينطور ادامه دارد تا مدت مذكور تمام شود و آن سي و پنج سالگي است. "

"ثم يدخل في الحالة الثالثة الي ان تتكامل مدة العمر ستين سنة، فيكون في سلطان المرّة ‌السوداء و هي سنّ الحكمة و الموعظة و المعرفة والدراية و انتظام الامور و صحة النظر في العواقب و صدق الرأي و ثبات الجأش في التصرفات. "

"سپس در حالت سومي داخل مي شود تا مدت عمر به شصت سال كامل شود پس در سلطه مرة سوداست و آن سن حكمت و موعظه و شناخت و درايت و نظم در امور و درستي ديدگاه در آينده نگري و درستي نظر و ثبات دل در تحولات است. "

"ثم يدخل في الحالة الرابعه و هي سلطان البلغم و هي الحالة الّتي لا يتحول عنها ما بقي الا الي الهرم و نكدعيش و ذبول و نقص في القوة و فساد في كونه و نكتة انّ كل شيء كان لا يعرفه حتي نيام عند القوة و يسهر عند النوم و لا يتذكّرما تقدّم و ينسي ما يحدث في الاوقات و يذبل عوده و يتغير معهوده و يحفّ ماء رونقه و بهائه و يقلّ نبت شعره و اظفاره و لايزال جسمه في انعكاس و ادبار ما عاش لانّه في سلطان المرّة البلغم و هو بارد جامد فبجموده و برده يكون فناء كل جسم يستولي عليه في آخر القوّة البلغميه"

" سپس در حالت چهارم داخل مي شود در آن سلطه بلغم است و اين حالتي است كه تحولي در آن باقي است صورت نمي گيرد و مگر به سوي پيري و فرتوتي و سختي زندگي و پژمردگي و كاهش قدرت و تخريب هستي و دليل آن اين است كه همانا هر چيزي كه هست نمي شناسد تا آنكه موقع بيداري مي خوابد و موقع خواب بيدار مي شود و آنچه گذشته است به ياد نمي آورد و آنچه اتفاق مي افتد در زمانهاي اخير از ياد مي برد و چوب (وجودش) خشك مي شود و آنچه براي او عادت بوده تغيير مي كند و آب رونق و زيبايي اش خشك مي شود و رويش مو و ناخنش كاهش مي يابد و همينطور جسم او در بازگشت و پشت كردن به زندگي است. چرا كه در سلطه مرة بلغم است و آن سرد و جامد است و پس به واسطه جمود و سردي اش هر جسمي را كه قدرت بلغمي بر آن تسلط يابد نابود مي كند"

v     حجامت و فصد

متن:" فاذا اردت الحجامة فليكن في اثني عشرة ليلة من الهلال الي خمس عشرة، فانّه اصحّ لبدنك فاذا انقضي الشهر فلا تحتجم الّا ان تكون مضطرّاً الي ذلك و هو لانّ الدم ينقص في نقصان الهلال و يزيد في زيادته.

ولتكن الحجامة بقدر مايمضي من السنين: ابن عشرين سنة يحتجم في كل عشرين يوماً و ابن الثلاثين في كل ثلاثين يوماً‌ مرة واحدة و كذلك من بلغمن العمر اربعين سنة يحتجم في كل اربعين يوماً و مازاد فبحسب ذلك و اعلم يا اميرالمؤمنين انّ الحجامة انّما تاخذ و مهامن صفار العروق المبثوثة في اللحم و مصداق ذلك ما اذكره انّها لا تضعف القوّة كما يوجد من الضعف عند الفصد. و حجامة النقرة تنفع من ثقل الرأس و حجامة الاخدعين تخفف عن الرأس و الوجه و العينين و هي نافعة الا فراس و ربّما ناب الفصد عن جميع ذلك، و قد يحتجم تحت الذقن لعلاج القلاع في الغم و من فساد اللثه و غير ذلك من اوجاع الفم. و كذلك الحجامة بين الكتفين تنفع من الخفقان الذي يكون من الامتلاء و الحرارة والذي يوضع علي الساقين قد ينقص من الامثاء نقصاً بيناً و ينفع من الاوجاع الخرفة في الكلي و المثانة و الارحام و يدرّ الطمث غير انّها تنهك الجسد.

و قد يعرض منها الغشي الشديد، الا انّها تنفع ذوي البثور و الدماميل و الذي يخففّ من الم الحجامة تخفيف المصّ من الاوائل و كذلك يليّن الشرط و المبضع بالدهن عند الحجامة و عند الفراغ منها يليّن الموضع بالدهن و ليقطر علي العروق اذا فصد شيئاً من الدهن لئلّا يحتجب فيضّر ذلك بالمفصود و ليعمد الفاصد ان يفصد من العروق ما كان في المواضع القليله اللحم لانّ في قلّة اللّحم في العروق قلّة الألم.

و اكثر العروق ألماً اذا فصد حبل الذراع و القيفال، لا تصالهما بالفصل و صلابة الجلد فامّا الباسليق و الاكحل فان،هما في الفصد اقلّ الماً اذا لم يكن ففوقها لحم. و الواجب تكميد موضع الفصد بالماء الحارّ ليظهر الدم و خاصّة في اشتاد فانّه يليّن الجلد و يقلل الالم و يسهل الفصد و يجب في كل ما ذكرناه من اخراج الدم اجتناب النساء قبل ذلك باثني عشر ساعة. و يحتجم في يمو صالح صافٍ لاغيم و لاريح شديدة و يخرج من الدم بقدر ماتري من تغيّره و لاتدخل يومك ذلك الحمام فانّه يورث الداء و صبّ علي رأسك و جسدك الماء الحارّ و لا تفعل ذلك من ساعتك. و اياك و الحمّام اذا احتجمت فانّ الحمّي الدائمة يكون فيه، فاذا اغتسلت من الحجامة فخذ خرقة مرغري فالقها علي محاجمك اوثوباً ليناً من قزّ اوغيره و خذ قدر حمّصة من الترياق الاكبر و اشربه ان كان شتاء و ان كان صيفا فاشرب السكنجبين العنصليّ و امزجه بالشراب المفرّح المعتدل و تناوله او بشراب الفاكهه.

و ان تعّذر ذلك فشراب الاترج فان لم تجد شيئا من ذلك فتناوله بعد عركه ناعماً تحت الاسنان و اشرب عليه جرع ماء فاتر.

و ان كان في زمان الشتاء و البرد فاشرب عليه السكنجبين [العنصلّي] العسليّ فانّك متي فعلت ذلك امنت من القوة و البرص و البهق و الجذام باذن الله تعالي و امتصّ من الرّمان المزّ، فانّه يقوّي النفس و يحيي الدم و لا تاكل طعاماً مالحاً بعد ذلك بثلاث ساعات فانّه يخاف انيعرض من ذلك الجرب.

و ان كان شتاء فكل من الطباهيج اذا احتجمت و اشرب عليه من الشراب المذكّي ذكرة اولاً و ادّهن بدهن الخيري او شيء من المسك و ماء ورد و صبّ منه علي هامتك ساعة فراغك من الحجامة واما في الصيف فاذا احتجمت فكل السكباج و الهلدم و المصوص ايضاً و الحامض و صبّ علي هامتك و هن البنفسج بماء الورد و شيء من الكافور و اشرب من ذلك الشراب الذي وصفته لك بعد طعامك و ايّاك و كثرة الحركة و الغضب و مجامعة النساء ليومك"

 

ترجمه:" پس هنگامي كه اراده حجامت كردي در دوازده تا پانزدهم هلال ماه باشد چراكه براي سلامت بدن بهتر است پس هنگامي كه ماه تمام شد حجامت نكن مگر آنكه به آن شديداً نياز داشته باشي و اين به خاطر اين است كه خون در زمان كاهش هلال كاهش و در افزايش آن افزايش مي يابد.

و بايد حجامت به اندازه گذشت از سن باشد. بيست ساله ها هر بيست روز حجامت كنند و سي ساله ها در هر سي روز يك بار، همينطور كسي كه به چهل سالگي رسيده است در هر چهل روز حجامت كند و هرچه بيشتر مي شود به همين نسبت. و بدان اي اميرالمؤمنين همانا حجامت از عروق ريز منتشر در گوشت خون مي گيرد و دليل آنچه گفتم اين است كه قوت را ضعيف نمي كند مانند ضعفي كه در فصد احساس مي شود.

و حجامت نقره در سنگيني سر مفيد است و حجامت اخدعين سر، صورت و چشمها را سبك مي كند و براي درد دندان مفيد است. و چه بسا فصد در همه اينها جانشين گردد. و زير چانه براي درمان زخمهاي دهان و خرابي لثه و غير آن از بيماريهاي دهان حجامت مي شود و همچنين حجامت بين دو كتف در خفقان ناشي از امتلا دو حرارت مفيد است و آنچه بر ساقين مي گذارند از امتلاء به طور واضحي مي كاهد و در بيماريهاي مزمن كليه، مثانه و رحم مفيد است و حيض را جاري مي كند اما بدن را ضعيف مي كند و از آن غش شديدي عارض مي گردد. وليكن در افراد داراي بثورات و دملها مفيد است.

و آنچه از درد حجامت مي كاهد هنگامي كه محجمه گذاشته مي شود است كاستن از مكش اول است. سپس به تدريج اندك اندك مكش افزايش يابد و بار دوم مكش بيشتر از اول باشد و سوم بيشتر. تيغ زدن را تا زماني كه موضع با تكرار محجمه گذاري خوب سرخ شود ادامه يابد و تيغ حجامت را بر پوستهاي نرم، نرم مي كنند و موضع را قبل از تيغ زدن روغن بمالد و همچنين فصد، موضعي كه فصد مي شود روغن مي مالد و، همانا اين از درد مي كاهد و همچنين تيغ حجامت و فصد با روغن مالي نرم مي شود هنگام حجامت و موقع فراغ از آن موضع با روغن نرم مي شود و بر عروق كه فصد شده مقداري روغن مي چكانند تا بسته نشود و به فصد شده آسيبي نزند.

و فصد كننده بايد عروقي را كه در مواضع كم گوشت هستند انتخاب كند چراكه كمي گوشت عروق موجب كاهش درد است. و رگهايي كه بيشترين درد را هنگام فصد دارند حبل الذراع و قيفال است، به جهت اتصال اين دو به عضلات و سفتي پوست اما باسليق و اكحل در فصد كمترين درد را دارند چراكه روي آنها گوشت نيست. و لازم است تكميد موضع فصد با آب داغ تا خون ظاهر شود، بخصوص در زمستان، اين كار پوست را نرم مي كند و درد را كم مي كند و فصد را آسان مي سازد. و در همه آنچه ذكر كرديم از خارج كردن خون 12 ساعت دوري از زنان قبل از آن لازم است.

و حجامت در روز صاف و بي ابري كه باد شديدي نمي وزد انجام شود و از خون به اندازه اي خارج شود كه تغيير آن ديده شود و به حمام داخل نشو در آن روز چراكه ايجاد بيماري مي كند و بر سر و بدنت آب گرم بريز ولي در همان ساعت اين كار را نكن.

و بپرهيز از حمام هنگامي كه حجامت كردي چراكه باعث تب دائمي مي گردد. پس هنگامي كه بعد از حجامت خود را شستي پارچه اي از پشم بز بگيرد و بر موضع حجامت قرار داده يا لباس نرمي از ابريشم يا غير آن بپوش و به اندازه..... از ترياق اكبر بگير و اگر زمستان است از آن بنوش و اگر تابستان است سكنجبين عنصلي بنوش و با شراب مفرح معتدل يا با شربت ميوه ها بياميز و ميل كن. اگر نتوانستي شربت بالنگ و اگر چيزي از اينها يافت نشد كمي اترج زير دندان بگير و بر آن آب نيم گرم بنوش.

و اگر در زمان زمستان و سرما بود سكنجبين عنصلي عسلي بنوش پس همانا وقتي چنين كردي از لقوه، برص و بهق و جذام به اذن خداوند تعالي ايمن مي شوي. و از انار ملس بمك پس همانا اين كار نفس را قوي مي كند و خون را زنده مي كند و غذاي شور بعد از آن تا 3 ساعت نخور چراكه خوف ايجاد جرب از آن مي رود.

اگر زمستان بود هنگامي كه حجامت كردي از طباهيج؟ بخور و بعد از آن شراب هوشيار كننده اي كه قبلاً بيان كردم بنوش و با روغن خيري روغن مالي كن يا مقداري مشك و گلاب در ساعتي كه از حجامت فارغ شدي بر سرت بريز.

اما در تابستان هنگامي كه حجامت كردي سكباج، هلام و مصوص و ترشي بخور و بر سرت روغن بنفشه با گلاب و مقداري كافور بريز و از شرابي كه برايت توصيف كردم بعد از غذا بنوش و بپرهيز از حركت زياد، غضب و مجامعت با زنان در آن روز"


ارسال نظر: