بسم الله الرحمن الرحیم
پریشان گویی های کیهان شناسی
دکتر محسن فرشاد و شیخ مرتضی رضوی
کیهانشناسی علمی است که موضوع آن فضا وزمان است و درباره مسائل وابسته به آن صحبت می کند مساله چیستی فضاو زمان در موضوع این علم قرار نمی گیرد. این علم از قدیم الایام در سه دوره مورد کاوش قرار گرفته دوره ای با عنوان دوره اسطوره ای که بر مبنای اسطوره ها و داستانها مساله آفرینش و شکل گیری کیهان و عوارض آن را توضیح می دادند که مثلا چنانچه درافسانه های ایران باستان مستور است که اهریمن یا انگر مینو و اهورامزدا اززروان خدای زمانهای بیکران زاده شدند و زروان اداره جهان را اول به اهریمن وسپس به اهورا مزدا سپرد و نور وظلمت خیر وشر و... خلق شداین اسطوره کهن مربوط ایران باستان است و هرقومی برحسب عقاید وسرزمینش اسطوره ای را می آفرید،یونان ،مصر،هند،چین و....به هر حال این اسطوره ها در آن دوران بسان کیهان شناسی الان محسوب می شدند.پس ازارتقای فکر بشری دوره اسطوره ای جای خود را به دوره عقل گرایی و فلسفی داد هرمس بنیانگذار این دوره محسوب می شود که در شرق وغرب عالم دانشورانی را تربیت نمود و مکتب خسروانی ایران و فلسفی یونان برجای مانده از همان آموزه ها می باشد.
در این دوره دیگر اسطوره و افسانه ارضای حس کنجکاوی بشر را نمی کرد پس برمبنای اصولی که در اصل دروازه های هر علمی به حساب می آیند مکاتب فلسفی خاصی شکل گرفت و به پاسخ به پرسشهای زمانه همت گماشت فلسفه مشا بر مبنای اصول منطقی ارسطویی و عقل محوری ،فلسفه اشراق با اصول درون گرایی خاص شکل گرفت وچون مبنای اصولی هر فلسفه و حکمتی متفاوت بود لذا تحلیل ها وتعریف ها متفاوت بود.
همانطور که گفتیم اصول هر علم دروازه های ورودی هر علمی محسوب می شوند پس لذا برای ورود به هر مکتب علمی لاجرم ابتدا باید اصول آن را کاملا دانست وبعد وارد آن علم شد و نمی شود بدون دانستن اصول و پذیرفتن آن اصول وارد علم شد و درباره آن علم اظهار نظر کرد مثلا فرض کنید شرط ورود به هندسه مسطحه پذیرفتن پنج اصل اقلیدس است که مثلا دو خط موازی تا بی نهایت همدیگر را قطع نمی کنندحالا کسی بیاید و بگویید من این اصل را قبول ندارم،حق ندارد وارد علم هندسه مسطحه اقلیدس شود.
چرا که اصول آن علم را نمی داند یا نپذیرفته است لاجرم مبانی آن علم برای او غیر قابل استنتاج است پس شرط ورود به هر علمی دانستن اصول موضوعه آن علم و پذیرفتن آن است و الا آن علم بی معنی به نظر می رسد،و شما نمی توانید با در نظر گرفتن اصول موضوعه یک علم درباره علم دیگری اظهار نظر کنیدچون تعاریف آنهاباهم یکی نیست و اشتراک لفظی دلیل بر اشتراک معنایی هم نمی شود مثلا فضا وزمانی که نیوتن درباره آن صحبت می کند همان فضا زمانی نیست که انیشتین یا ملا صدرا درباره آن صحبت می کنندگرچه در لفظ مشترک باشند هرکدام بر اساس چهارچوب ایده خود فضا-زمان خود را تعریف کرده اند که ارتباطی با سایر تعاریف نداردپس کسی نمی تواند لزوما با دانستن تعاریف یک علم وارد علم دیگر شده و به آن علم ایراد وارد کندو یا اشکال بگیرد و یا اظهار نظر کند،کیهانشناسی از جمله علومی است که به دلیل زمینه گسترده و قدمت تاریخی آن در هر دوره و فلسفه ای درباره آن بر مبنای اصول خاص آن علم برررسی و تحقیق شده پس کیهانشاسی در اسطوره در فلسفه مشائی، در فلسفه محمد بن زکریای رازی،در فلسفه اشراق سهروردی در فلسفه ملا صدرا در نظر متکلمان حتی فقها ومحدثان ودر نظر فیزیکدانان اعم از فیزیکدانان نیوتونی،نسبیتی و حتی کوانتمی متفاوت است چرا که اصول هرکدام از این حکمتها با یکدیگر متفاوت است ،لذا هر تعریفی و هر توضیحی در چهارچوب خود آن علم ممکن است که درست بوده و قابل خدشه نباشد و انتقاد وایراد هم فقط در چهارچوب همان اصول در این زمینه مجاز است اما بعضا دیده شده متاسفانه کسی که اصلا به اصول کیهانشناسی معاصر اشراف ندارد و اصلا آن را نمی داند و یادرست نمی داندبا پیش فرض ها واصولی که در یکی دیگر از مکاتب علمی کسب کرده،بی محابا وارد عرصه کیهان شناسی می شود و کیهانشناسی فیزیکی را مورد انتقاد قرار می دهد و بد وبی راه می گوید و مدعی می شود که من نظریه ای داده ام و فیزیکدانان نظریه من را دزدیده اند!!!! وکلیپ و فیلم می سازد و هیاهو می کند که من به فلان مطلب در آیات و روایات و حدیث رسیدم پس لاجرم فیزیکدانان باید پیرو من باشند فارغ از آنکه اصلا توجه داشته باشد که اصول موضوعه ای که ایشان بدان پایبند است آن اصول موضوعه فیزیکدانان نیست یکی امری قدسی و خدشه نا پذیر و دیگری ابطال پذیر،صحبت از این نیست که کدام درست و کدام غلط است کدام حق است وکدام ناحق،مقصود این است که هر علمی باید طبق اصول موضوعه و تعاریف خود جلو برود و هیچ علمی با اصول موضوع دیگر حق ورود به سایر علوم را ندارد،و حق ندارد سایر مکاتب را مجبور کند که لاجرم این که من می گویم باید بپذیرید و اگر احیانا به نتایج مشترکی از نظر لفظی با سایرمکاتب دست یافت اتهام بزند که سایر مکاتب نظر من را دزدیده اند چرا که از نظر اصولی فاصله آنها از زمین تا آسمان است گرچه در الفاظ مشترک باشند ولی در معنی مشترک نیستند.
حالا شخصی با اتکا به اصول موضوعه خاصی که معلوم نیست برایش واضح باشد هم درباره فیزیک هم کیهان شناسی هم درباره عرفان و حافظ و درباره همه چیز اظهار نظر می کند وخود را ازدانشمندان خاص مورد اشاره دین آخرالزمان تصور کرده و با التقاط آیات و روایات را تفسیر به رای خود می کندو هر کس هم با وی مخالف باشد به باد انتقاد و بد دهنی می گیرد ویابالعکس کسی مقداری فیزیک کلاسیک و چند کتاب درباره کوانتم ونسبیت خوانده بدون در نظر گرفتن اصول موضوعه آن و سایر علوم وارد قلمرو عرفان وفلسفه می شود و هر چه به ذهنش می آید و توهم می کند را در قالب کتاب های عرفان وفیزیک،متافیزیک وفیزیک و ....منتشر می کندکه نه خود می فهمد چه گفته و نه خواننده می فهمد
یک سری مسائل را از این طرف و آن طرف به هم می بافدآسمان وریسمان درست می کند و به خورد جوانان می دهد و هیچ مرجعی نیست که به آن شیخ در قم واین با اصطلاح دکتر نهیب بزند که این چه پریشان گویی است که به راه انداخته ایدو شاید شایان حرف زدن هم نباشند بالواقع.....پس سخن کوتاه باید وسلام