به گزارش رجانیوز، گروهی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در پی برخی مسائل فرهنگی پیش آمده در این دانشگاه، بیانیه ای را خطاب به مسئولان و بخصوص مدیران دانشگاه شریف نوشته و نسبت به برخی رویه های غلط هشدار داده اند.
متن کامل این بیانیه را در ادامه می خوانید:
«... ]ما[ هنوز نمی دانیم که یک کنفرانس علمی را نباید با پخش آیاتی از قران و سرود ملی کشورمان شروع کنیم، تا مهمانان کنفرانس همه مجبور به ادای احترام به سرود ما شوند... اینها رویه های غلطی است که سالها دنبال کرده ایم و هیچ وقت فرصت بازاندیشی آنها را نداشته ایم. حالا وقت آن است که خیلی ازین رویه های نادرست را اصلاح کنیم.»
این سخنان که چندی پیش در فضای مجازی انعکاس یافته از چه منبعی برخاسته است؟ از رادیو فارسی اسرائیل؟ صدای فارسی امریکا؟ و یا بی بی سی فارسی؟
نه اشتباه نکنید، هیچکدام! این کلمات بیگانه پسند برآمده از حلقوم یکی از اساتید ورشکسته دانشکدۀ فیزیک دانشگاه صنعتی شریف به نام «وحید کریمی پور» است-استاد ملحدی که سالهاست دشمنی اش را با قران و اسلام علنی ساخته است.
حال که صاحب این سخنان موهن را شناختیم، باید سوال دیگری را مطرح کنیم.
چه شد که دانشگاهی که زمانی پایگاه انقلابیون بود و شور شیرین اسلامی در آن طنین انداز، اینک جای خود را به امثال کریمی پور و دوستان غرب زده اش داده است؟ البته کسانی می کوشند که مسئلۀ کریمی پور را جدا از امور جاری دانشگاه تفسیر کرده و یک مسئلۀ شخصی قلمداد نمایند. اینان اگر هم در تحلیل خود صادق باشند قطعا به بیراهه رفته اند.
چرا که کریمی پور یکی از عناصر جریانی است که از مدتها پیش کمر به دین زدایی در دانشگاه بسته است. در این جریان دین ستیز نه تنها عده ای از استادان بلکه بعضی از دانشجویان و تشکل های دانشجویی هم آگاهانه و یا نا آگاهانه در قبال دریافت امتیازهای مادی و معنوی به کار گمارده شده اند.
برای اینکه ادعای خود را با براهین عقلی مدلل نماییم قرائنی را در این زمینه ارائه میدهیم و «تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل».
1. در سالهای اخیر عده ای از اساتید خوشنام و دلسوز که به حق سرمایه های اصلی دانشگاه بودند و می توانستند در مقابل هر گونه کجروی مسئولین به اعتراض برخیزند به بهانه های واهی بازنشسته شده و از کار برکنار گردیدند.
2. بعضی از تشکل های دانشجویی و در راس آنها «انجمن اسلامی دانشجویان شریف» در همین مدت آشکارا در نشریات خود با انتشار مطالب ساختارشکنانه و تبلیغ مکاتب الحادی درمقابل آرمانهای انقلاب ایستاده و ساز مخالف سرداده اند.
مثلا به بهانۀ آزادی زن «حجاب اسلامی» را آماج حملات ناجوانمردانه قرار داده و بی عفتی را تبلیغ کرده اند.
3. در اغلب همایش های دانشجویی که بوسیلۀ همین تشکل ها برگزار گردیده همان مطالب ساختار شکن با ابعاد گسترده تری به صورت سخنرانی و یا نمایش فیلمهای سینمایی تبلیغ گردیده اند.
4. عقد بیش از هفتاد قرارداد ذلت بار دانشگاه در کمتر از دو سال با کشورهای غربی سبب شده تا اولیاء دانشگاه عملا از شعارهای اساسی انقلاب عدول کرده و پای غربیان ضد دین را به دانشگاه بکشند و در نهایت دانشگاه را محفلی برای غرب زدگان و بیگانگان سازند.
5. همانگونه که می دانیم جوان به اقتضای دل پاک و طینت معصومانه اش اصولا طالب عدالت و آزادی است - البته آزادی به مفهوم انسانی آن.
این جوان و بویژه قشر تحصیل کرده و دانشجوی آن در مقابل هرگونه بی عدالتی و ظلم و فساد قد علم می کند و علیه همه عوامل ظلم و نفاق به مبارزه برمی خیزد.
عمال کفر و ظلم که بارها شاهد قیامهای خونین دانشجویان چه در ایران و چه در سایر کشورها بوده اند، کوشیده اند که نه با قوۀ قهریه بلکه روانشناسانه به حل این معضل فایق آیند.
بیش از نیم قرن پیش هربرت مارکوزه (Herbert Marcuse) اندیشه ور صهیونیست آلمانی نظریۀ «انقلاب جنسی» را از تلفیق کمونیزم و فرویدیزیم مطرح کرد که طی آن هرجوان می توانست بدون هیچ قید و بندی با جنس مخالف رابطۀ جنسی داشته باشد.
دولت های آلوده به فساد و تباهی غربی هم زمینه تحقق این نظریه را از هر حیث فراهم کردند و بدین گونه جوان اروپایی را از درون پوسیده نمودند، تا اهداف ظالمانه و شیطانی خود را بدون تعارض و مقاومت دنبال نمایند.
در کمال شگفتی مشاهده کردیم که در همین ماههای اخیر در دانشگاه شریف همایشی تحت عنوان «انقلاب جنسی» به همراه پوستر، فیلم و سخنرانی های ساختارشکن برگزار گردید و سخنرانان با کمال وقاحت، دانشجویان دختر و پسر حاضر در همایش را دعوت به ازدواج موقت کردند.
مدت کوتاهی بعد ازین همایش بود که همایش بزرگتر «زیباکنار» با شرکت جمع کثیری از استادان و دانشجویان دانشگاه در کنار دریای خزر و مناظر زیبای آن برگزار شد.
دانشجویانی که می توانستند همانند همقطاران مسلمان و متعهد خود در اردوهای جهادی شرکت کنند و روانه مناطق محروم کشور شوند و با خدمات مادی و معنوی خود به زخم های مردم دردمند و مستضعف التیام بخشند، ناشیانه در دام معاونت فرهنگی گرفتار آمدند و خود به درد بی دردی مبتلا گشته و اسیر کنسرتهای تحریک آمیز، عیش و نوش و بی خبری گشتند.
چنین دانشجویانی که طعم لذت این سفر تفریحی را چشیده اند باید هم چشمانشان را بر همۀ ناهنجاریها و کاستی های دانشگاه بربندند و برای سفری دیگر لحظه شماری کنند.
جالب است بدانید که معاون فرهنگی دانشگاه در سخنرانی کوتاه خود، همایشی را که هیچ گونه بار فرهنگی در پی نداشت اینگونه توجیه کرده است: «از ما ایراد میگیرند که چرا زیباکنار؟ جواب دادم که چه جایی بهتر از زیباکنار برای آرامش و زیبایی...».
به راستی چگونه می توان در آرامش بسر برد و حال آنکه عده زیادی از دانشجویان با استعداد کشور به دلیل فقر و تنگدستی و مسائل نظیر آن از ادامه تحصیل بازمانده و سرخورده از دانشگاه دچار افسردگی گردیده اند؟
چگونه می توان دم از آرامش زد در صورتی که قشر محروم جامعه هنوز در بعضی از شهرها سرپناهی نداشته و با رنج و زحمت به زندگی ادامه می دهند؟
6. در چنین جو ناسالم و ضد دینی دانشگاه، ماموریت اهانت به قران هم به شخص ملحدی مثل کریمی پور سپرده شده تا سرسپردگیش به غرب را به کمال برساند.
نتیجه
حال اگر این اتفاقات را همچون قطعات یک پازل کنار یکدیگر قرار دهیم متوجه می شویم که همه آنها در عین تنوع و پراکندگی به نحو بارزی باهم هماهنگی دارند و به یک سرچشمه منتهی می شوند و به تعبیر مولوی: «این همه آوازها از شه بود».
این سرچشمۀ مسموم همان چیزی است که ما از آن به «جریان دین زدای دانشگاه» تعبیر کرده ایم- جریانی که از بالا هدایت می شود و به صورت خزنده عمل می کند تا از چشم اغیار پنهان ماند.
بنابراین مردم ایران عموما و مسئولان کشوری خصوصا که بارها شاهد آثار مخرب اینگونه جریانات بوده اند باید تا دیر نشده جلوی رشد این جریان دین ستیز و یا «سلول سرطانی» را بگیرند و از گسترش آن به سطوح دیگر جامعه ممانعت به عمل آورند.
استادان و دانشجویان مسلمان و متعهد دانشگاه هم به نوبۀ خود باید با افشاگریهایشان پردۀ نفاق و تزویر را از چهرۀ برخی ازین مسئولین کنار زنند و چهرۀ واقعی آنان را نمایان سازند.
اما در پاسخ به مطالب کریمی پور باید به او بگوییم که شما کوچکتر از آن هستید که برای میلیونها ایرانی عاشق قرآن تعیین تکلیف کنید، دانشجویان مسلمان دانشگاه شریف ازین پس به شما اجازه نخواهند داد تا سخنگوی بیگانگان شوید و اهداف آنان را دنبال کنید.
شما به خاطر دوری از خدا نمی دانید که علم واقعی همان است که پایگاه قرانی یعنی خدایی داشته باشد و برای همین هم در آغاز همایش های علمی باید قرآن تلاوت شود، علمی که پشتوانۀ خدایی ندارد همان علم مرگباری است که نتیجه اش را در ناکازاکی و هیروشیما نشان داد، زیرا به تعبیر سعدی:
علم آدمیت است و جوانمردی و ادب ورنه ددی بصورت انسان مصوری
و سرانجام تنها پاسخ شایسته به گستاخی شما همان بیت زیبای حافظ است که گفت:
ای مگس عرصۀ سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری
گروهی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف