جستجو در وبلاگ

نشر رایگان کتاب

کتاب شما را رایگان چاپ می کنیم

نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها
«کتاب بنویسید...مجوز با ما...چاپ رایگان با ما...حق تألیف هم بگیرید!»

سمان‌های هفتگانه در قرآن و نقد شبهه راهیافت خطا در این زمینه -نقدی به پریشان گویی های سروش


توسط :استاد مهدی دانشیار ریس مرکز نجوم
دسته بندی موضوعی :اخبار تخصصی کتاب
 1397/07/11
 7:23 PM
سمان‌های هفتگانه در قرآن و نقد شبهه راهیافت خطا در این زمینه -نقدی به پریشان گویی های سروش

سمان‌های هفتگانه در قرآن و نقد شبهه راهیافت خطا در این زمینه 
دکتر علی نصیری 
دانشیار دانشگاه علم و صنعت 
مقدمه 
یکی از مدعیات عجیب عبدالکریم سروش رهیافت خطا در قران کریم و بویژه در آیات ناظر به آسمان ‌های هفتگانه است. گر چه چنین کاری تازگی ندارد و شماری از ملحدین و مستشرقین مغرض از دیرباز برای تخریب و تخطئه قرآن به اینگونه شبهات توسل جسته‌اند، لیکن ارائه مجدد آن از سوی کسی که ادعای مسلمانی دارد  شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد. در بررسی دیدگاه آقای سروش در باره خطا‌پذیری آیات قرآن در زمینه آسمان‌های هفتگانه، نخست گفتار وی را در این باره نقل می‌کنیم، آنگاه آیات ناظر به آسمان ‌های هفتگانه را مورد بررسی قرارمی دهیم  و سپس دیدگاه مفسران را در این موضوع  بازکاوی می کنیم  و در آخرین گام در سایه بررسی آیات قران و نظریات مفسرا ن، دیدگاه آقای سروش را مورد نقادی قرار می دهیم. 
بررسی دیدگاه عبدالکریم سروش در زمینه آسمان‌های هفتگانه 
آقای سروش در باره آسمان‌های هفتگانه چنین ابراز رأی کرده است: 
«ماجراي هفت آسمان از اينها هم روشن‌تر است. بدون استثنا همه مفسران پيشين، آن را به رواني و آساني بر تئوري‌هاي هيئت بطلميوس تطبيق مي‌کردند (و چرا نکنند؟ همه ظواهر بر آن دلالت دارد) و فقط در قرن نوزدهم و بيستم است که مفسران جديد قرآن (عرب و غيرعرب) به فکر تفسير تازه‌اي از اين آيات، آنهم در پرتو معارف جديد، مي‌افتند و معاني مشکوک و تازه‌اي پيش مي‌نهند. باري از قبول ناسازگاري (گاه شديد) ظواهر قرآني با علم گريزي نيست.»[1] 
بر اساس این اظهار نظر، ظواهر آیات قرآن در باره آسمان‌های هفتگانه با هیئت بطلمیوس سازگار است از این جهت مفسران قرآن نیز این آیات را بر اساس همین هیئت تفسیر کرده‌اند. اما با آمدن نظریه‌های جدید، یعنی نظریه کپرنیک و کپلر، مفسران قرآن در فکر ارائه تفسیر جدیدی از این آیات برآمده‌اند. 
ادعای تعارض ظواهر آیات با دستاورد‌های علمی راه را برای تخطئه دیدگاه‌های تفسیری هموار می‌کند نه تخطئه قرآن. اما آقای سروش در نامه دوم خطاب به آیت الله سبحانی، پا را فراتر گذاشته و بر مخالفت دلالت قطعی آیات با دستاوردهای علمی پای فشرده و در نتیجه بر رهیافت خطا در آموزه‌های قرآن تاکید کرده است! دلیل وی بر این مدعا آن است که پس از گذشت هزار و چهارصد سال باید معنای این دست از آیات بر مفسران روشن می‌شد. او می‌گوید: 
«آخر اگر مراد جدی متکلم پس از هزار و چهار صد سال هنوز معلوم نشده، پس این مراد جدی برای که و کجا است؟ و اگر باید بانتظار نشست تا علم تجربی معلوم کند که مراد از هفت آسمان چیست، پس چرا اینهمه بر سر علم باید کوفت؟... و اگر یافتن مراد جدی متکلم این همه دیریاب و دشوار یاب است، آن هم در مسائل خردی چون آسمان‌های هفت گانه که با سعادت و شقاوت مومنان پیوندی ندارد، پس در مورد مسائل مهمتری چون مبداء و معاد چگونه میتوان به یافتن مراد جدی متکّلم اطمینان یافت؟»[2] 
او آنگاه چنین نتیجه گرفته است که اصرار بر انطباق آیات قرآن با دستاوردهای دانش بشری با وجود ابهام در کشف مراد جدّی خداوند و عدم توفیق مفسران در ارائه تفسیری مقبول از این آیات، امن واعتماد از قرآن به عنوان سخن خداوند و از خداوند به عنوان صاحب سخن را سلب می‌کند. او می‌گوید: 
«آیا این شیوه در فهم و استفاده از قرآن رخنه‌های رفو ناپذیر نمی‌افکند؟ و بر همه چیز غبار تردید و تیرگی نمی‌افشاند؟ و امن و اعتماد به کلام و متکلّم را نمی‌ستاند؟ آیا سنّت معتزلیان راه بهتری را نشان نمی‌دهد که چنین پاره‌های ناسازگار از قرآن را سازگار با عقاید عامیانه اعراب بدانیم و از تکلفات و تاویلات نالازم و ناسالم رهایی جوئیم؟ و جواهر آموزه ‌های قرآن را از غبار این ابهامات پاکیزه نگه داریم؟ (خواه آن آیات از سر همزبانی با اعراب وارد شده باشند، خواه به سبب دانش محدود پیامبر)»[3] 
به استناد این گفتار، آقای سروش در باره آسمان‌های هفتگانه قرآن دو مدعا دارد که صغرا و کبرای قیاس اقترانی را شکل می‌دهد، بدین شرح: 
1.  دلالت ظاهری و بلکه قطعی این آیات همصدا با دانش رایج در عصر رسالت، بر هیئت بطلمیوس منطبق است. از این جهت مفسران در برخورد با این آیات آنها را بر این هیئت تطبیق داده‌اند. 
2.    هیئت بطلمیوس با آمدن نظریه‌های جدید کیهان شناسی در سده‌های اخیر فرو پاشید و خطای آن آشکار گردید. 
آقای سروش از انضمام این دو مقدمه چنین نتیجه می‌گیرد که در آیات قرآن خطا راه یافته و این خطا ناشی از آن است که دانش ‌پیامبر متاثر از دانش عصر رسالت شکل گرفته بود و از آنجا که قرآن تولید پیامبر است، خطای دانش عصر رسالت در قرآن راه یافته است! 
چنان که اشاره کردیم برای نقد این مدعا نخست باید دلالت آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه را مورد بررسی قرار دهیم. 
آسمان‌های هفتگانه در قرآن 
واژه سماء از ریشه سمو به معنای بلندی است و در قرآن 120 بار به صورت مفرد و 190 بار به صورت جمع بکار رفته است. که از آن میان 100 بار به تنهایی و 173 بار در کنار کلمه ارض آمده است[4]. بررسی منظر قرآن در باره پدیده آسمان نیازمند بررسی تمام آیات در این زمینه است که در حال حاضر از بحث ما خارج است. از آنجا که گفتار آقای سروش در باره آسمان‌های هفتگانه است، آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه را مورد بررسی قرار می‌دهیم. قرآن هفت بار از آسمان‌های هفتگانه به صورت صریح و دو بار به صورت غیر صریح یاد شده است. آیات مورد اشاره بدین قرار است: 
1.     هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَیٰ إِلَی السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ[5] 
2.  تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَی‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کـٰانَ حَلیمًا غَفُورًا[6]    
3.  وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلینَ[7] 
4.    قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ[8] 
5.  ثُمَّ اسْتَوَیٰ إِلَی السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعًا أَوْکَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَینِ وَأَوْحَیٰ فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظاً ذٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ[9] 
6.  الله الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمٰاوٰاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً[10] 
7.   اَلَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً مَا تَرَیٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِنْ تَفٰاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَیٰ مِنْ فُطُورٍ[11] 
8.   أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ الله  سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً[12] 
9.   وَبَنَیْنَا فَوْقَکمْ سَبْعاً شِدَاداً[13] 
در نگریستن به این آیات متوجه می‌شویم که به استثنای مورد سوم و نهم، در سایر آیات از هفتگانه بودن آسمان‌ها به صراحت یاد شده است. حال مناسب است با امعان نظر به این آیات، مهم‌ترین نکات قابل استفاده از آنها را که به ما برای شناخت هرچه بیشتر نظر قرآن در باره آسمان‌های هفتگانه کمک می‌کند، مورد بررسی قرار دهیم. 
نکات برگرفته از آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه 
از نگریستن در آیاتی که در باره آسمان‌های هفتگانه نازل شده است، هفت نکته قابل استفاده است که با امعان نظر به آنها ضعف عموم شبهات مربوط به آسمان‌های هفتگانه و ادعای خطاپذیری آیات قرآن در این زمینه آشکار می‌گردد. این نکات عبارتند از: 
نکته اول: موضوعیت عدد هفت؛ 
نکته دوم: ویژگی‌های آسمان‌های هفتگانه؛ 
نکته سوم: آسمان دنیا شاخص آسمان‌های هفتگانه؛ 
نکته چهارم: ترسیم صفات چهارگانه خداوند از رهگذر آسمان‌های هفتگانه؛ 
نکته پنجم: غیر مادی بودن آسمان‌های ششگانه؛ 
نکته ششم: آمیخته بودن ترسیم آسمان‌های هفتگانه با آموزه‌های معرفتی؛ 
نکته هفتم: فراتر بودن آموزه‌های ناظر به آسمان‌های هفتگانه از سطح دانش عصر رسالت؛ اینک به بررسی این نکات می‌پردازیم. 
نکته اول: موضوعیت داشتن عدد هفت 
در تمام آیات پیشگفته از هفتگانه بودن آسمان‌ها یاد شده است نه کمتر و نه بیشتر. چنان که در آیه ششم از زمین نیز با همین ویژگی هفتگانه بودن یاد شده که بررسی آن از حوصله بحث ما خارج است. تاکید بر هفتگانه بودن آسمان‌ها نشان می‌دهد که عدد هفت به عنوان شمار آسمان‌ها موضوعیت داشته، نمی‌تواند صرفاً ناظر به کثرت آنها باشد. 
نکته دوم: ویژگی‌های آسمان‌های هفتگانه 
برای آسمان‌های هفتگانه بر اساس آیات پیشگفته پنج ویژگی برشمرده شده است که عبارتند از: 
1.  آسمان‌ها محل حضور ذوی العقول است. این امر از آیه: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ»[14] قابل استفاده است. حرف موصوله «من» برای ذوی‌العقول بکار می‌رود. افزون بر آن در این آیه از تسبیح خداوند توسط موجودات در آسمان‌ها و زمین یاد شده است و چنان که علامه طباطبایی معتقد است از اعلام عدم درک تسبیح آنان می‌توان دریافت که این تسبیح تکوینی و زبان حال نیست و با درک و شعور همراه است[15]. 
2.  از آسمان‌های هفتگانه به عنوان راه یاد شده است:«َلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکمْ سَبْعَ طَرَائِقَ» این امر نشان می‌دهد که آسمان‌ها محل آمد و شد است. از سوی دیگر به کمک سایر آیات و روایات می‌توان دریافت که خداوند از بیان این نکته آمد و شد فرشتگان در آسمان ها را اراده کرده است. 
3.  در آیه هفتم و هشتم از آسمان‌ها با وصف «طباقاً» یاد شده است به این معنا که آسمان‌ها به صورت طبقات بر روی یکدیگر قرار گرفته‌اند. البته این سخن لزوماً به معنای طبقات مادی و ظاهری نیست. چنان که در توصیف مردم در قیامت از چینش آنان به صورت طبقات یاد شده است: «لَتَرْکبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»[16] 
4.    در آیه نهم آسمان‌ها با صفت «شدّاد» یاد شده که بیان‌گر استحکام و اتقان آنها است. 
5.  در آیه سوم و نهم آسمان‌ها فوق سر ما معرفی شده‌اند. از اینرو فوق بودن آسمان‌ها که به معنای بلندی است، با مفهوم سماء سازگار می‌شود. 
نکته سوم: آسمان دنیا شاخص آسمان‌های هفتگانه 
در آیه پنجم پس از ذکر آسمان‌های هفتگانه از آسمان دنیا به صورت جداگانه یاد کرده است. دنیا در این آیه از ریشه دون و به معنای نزدیک است و از آنجا که آسمان دنیا در مقایسه با آسمان‌های دیگر به ما نزدیکتر است از آن به آسمان نزدیک یاد شده است. از سوی دیگر برای آسمان دنیا سه ویژگی بر شمرده شده است: 
1.  زینت کردن آسمان دنیا با ستارگان؛ این امر در آیات دیگر نیز مورد تاکید قرار گرفته است. در سوره حجر پس از آن که از وجود برج ها در آسمان دنیا یاد شده، اعلام شده که خداوند آن را برای بینندگان زینت داده است: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاءِ بُرُوجاً وَزَینَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ»[17] زینت‌دهی آسمان دنیا با ستارگان در آیاتی دیگر نیز مورد تاکید قرار گرفته است. چنان که در سوره صافات چنین آمده است: «إِنَّا زَینَّا السَّمَاءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ»[18] 
2.  قابل رویت بودن آسمان دنیا؛ در برخی از آیات در ترسیم زینت‌گری آسمان دنیا با ستارگان از قید ناظرین استفاده شده، که از قابل رویت بودن آسمان دنیا برای ساکنان زمین حکایت دارد. و از آن جا که نظر می‌تواند شامل چشم سر و چشم مسلح باشد، از این آیه می‌توان دریافت که تمام سیارات و ستاره‌های مشهود برای آدمیان مربوط به آسمان دنیا است. در آیه: «أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ»[19] نیز از واژه «ینظرون» استفاده شده که به معنای مشهود بودن زینت آسمان برای مردم است. 
3.  محافظت آسمان دنیا از استراق سمع شیاطین؛ در این آیه توضیح داده نشده که خداوند آسمان دنیا را از چه چیز محافظت می‌کند. اما در آیات دیگر پرده از این امر برداشته و مقصود از آن را محافظت از شیاطین دانسته است. چنان که در سوره صافات چنین آمده است: «إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ وَحِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَیٰ وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ»[20] طبق این آیات شیاطین که علی القاعده از اجنه‌اند[21]، در صدد استراق سمع از اخبار آسمانیان و امور تدبیر اهل زمین بر‌می‌آیند و خداوند آنان را با شهابی آشکار از آسمان می‌راند. (ما در بررسی دومین آیه از آیات مورد استشهاد آقای سروش مبنی بر راهیافت خطا در قرآن، درباره مساله شهاب‌های آسمانی گفتگو خواهیم کرد.) در سوره حجر نیز پس از اعلام زینت‌گری آسمان برای بینندگان چنین آمده است: «وَحَفِظْنَاهَا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُبِینٌ»[22] که هم چنان بر حفظ آسمان دنیا از شیاطین تاکید شده است. در سوره ملک نیز چنین می‌خوانیم: «وَلَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ»[23] چنان که پیداست تمام این آیات براساس یک انسجام و همآوایی کامل و طبق اصل: «یُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضًا»[24] مساله زینت‌گری آسمان دنیا با ستارگان و حفظ آن را از شیاطین به خوبی ترسیم کرده‌اند. 
4.    ترسیم صفات چهارگانه خداوند از رهگذر آسمان‌های هفتگانه 
از مجموع این آیات بدست می‌آید که خداوند از تذکار آفرینش آسمان‌ها، ترسیم چهار صفت از صفات الهی را برای شناساندن بهتر خود به ما دنبال می‌کند که عبارتند از: 
الف) تدبیر حکیمانه در مهندسی عالم؛ به این معنا که آفرینش و تنظیم عالم به صورت زمین و آسمان‌های هفتگانه بر اساس مهندسی خاص طراحی شده. بر این اساس در آیه نخست اعلام شده که خداوند در کنار آفرینش زمین، آسمان‌ها را به صورت هفت آسمان تنظیم کرد. جمله «فَسَوَّاهُنَّ» به مرحله تعدیل،تنظیم و سامان‌دهی کامل و حکیمانه ناظر است. چنان که قرآن در باره آفرینش انسان نیز از این واژه کمک گرفته است[25]. در آیه پنجم این امر با تبیین بیشتری انعکاس یافته است. زیرا در این آیه آمده که قضا و تقدیر الهی بر این تعلق گرفت که آسمان‌ها را به صورت هفتگانه در دو روز بیافریند و در این بین آسمان دنیا را با زیور ستارگان مزین کند و آن را از آسیب استراق سمع شیاطین که در آیات دیگر به آن تصریح شده، در امان نگاه دارد. 
آیه هفتم مهندسی کامل، بی‌بدیل و بی نقص خداوند را به صورت روشن‌تری به تصویر کشیده است. در این آیه پس از آن که از آفرینش آسمان‌ها به صورت طبقه طبقه یاد شده، عقل مخاطبان به داوری گرفته شده، که آیا در آفرینش الهی تشوش، بهم ریختگی و بی‌سامانی مشاهده می‌کنند! آیات هشتم و نهم نیز بیان‌گر چنین پیامی هستند. 
ب) ربوبیت و مدیریت مستمر هستی؛ به این معنا که خداوند پس از آفرینش نظام‌مند هستی و صورت بندی آن به صورت آسمان‌های هفتگانه، مدیریت آنها را رها نکرده است و همواره هستی تحت اشراف خداوند اداره می‌شود. آیه چهارم به این امر اشاره دارد. از این جهت از مردم خواسته تا داوری کنند که مدیریت و تدبیر آسمان‌ها و در کنار آنها تدبیر عرش بدست چه کسی انجام می‌گیرد. 
افزون بر این در این آیات تصریح شده که خداوند برای هر یک از آسمان‌های هفتگانه برنامه خاصی مقرر کرده و به آنها اعلام شده است. از این در آیه پنجم چنین آمده است: 
«وَأَوْحَیٰ فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا»                   ( فصّلت ـ 12) 
چنانکه در آیه ششم تصریح شده که فرامین خداوند برای تدبیر سراسر هستی از میان آسمان‌ها انجام می‌گیرد: 
«یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ»                             ( طلاق ـ 12) 
که با امعان نظر به سایر آیات می‌توان دریافت که عرش الهی در مرحله‌ای فراتر (و نه لزوماً به معنای مادی بالاتر) از آسمان‌ها قرار داشته و محل حضور فرشتگان مدبر عالم همین آسمان‌های هفتگانه است. 
تاکید بر استمرار تدبیر خداوند بر هستی، در پاسخ به مشرکان است که به رغم باور به آفرینش هستی توسط خداوند، بر این اعتقاد بودند که خداوند تدبیر هستی را به فرشتگان، اجنه و... واگذار کرده است. این امر در آیات زیادی از قرآن مورد تاکید قرار گرفته است. 
ج) قدرت بی‌بدیل الهی؛ افزون بر آن که همه آیات پیشگفته به نوعی قدرت الهی را در آفرینش و تدبیر آسمان‌های هفتگانه مورد تاکید قرار می‌دهد، در برخی از این آیات بر این امر تصریح شده است[26]. در آیه دوم تاکید بر تسبیح خداوند از سوی همه هستی بیانگر قدرت و قیومیت مطلق خداوند بر سراسر هستی است. در آیه پنجم اعلام شده که خداوند در هنگام آفرینش آسمان‌ها و زمین، آنان را برای پذیرش از روی میل یا اکراه مورد خطاب قرار داد. و آنان اعلام کردند که از روی میل آماده اطاعت‌اند. گر چه میان مفسران در باره این که این آیه ناظر به زبان قال یا حال است، و اصطلاحاً از زبان تمثیل و نمادین استفاده شده، اختلاف وجود دارد[27]، اما با صرف نظر از این مسئله آیه در مقام بیان این نکته است که سرتاسر هستی بی چون و چرا گردن به اطاعت فرامین الهی خم کرده‌اند. در آیه پنجم از خداوند با عنوان «عزیز» یعنی قادر نفوذ ناپذیر یاد کرده است. در آیه ششم به صراحت یکی از اهداف از آفرینش آسمان‌های هفتگانه را این دانسته که مردم بدانند که خداوند بر هر چیزی قادر است: 
«لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»         (طلاق ـ 12) 
د) علم بی کرانه الهی؛ از جمله اهدافی که در این آیات دنبال شده تاکید بر علم و احاطه خداوند بر تمام ارکان هستی است. یعنی همان‌گونه که مهندسی و تدبیر آسمان‌های هفتگانه بر اساس علم الهی تحقق یافته، چنین علمی با نظارت و احاطه علمی خداوند بر همه هستی همچنان استمرار یافته است. در آیه نخست پس از آن که مهندسی هستی توسط خداوند سخن به میان آورد، علم الهی به همه چیز را مورد تاکید قرار داد. یعنی چنین علم بی‌کرانه به افرینش نظام‌مند هستی می‌انجامد. در آیه سوم پس از ذکر آفرینش هفت راه در بالای سر ما، از احاطه علمی خداوند بر همه هستی سخن به میان آورده است. در آیه پنجم در پایان آیه، در کنار صفت عزت از صفت علم خداوند یاد کرده است. در آیه ششم یکی از اهداف آفرینش آسمان‌های هفتگانه را گوشزد کردن علم الهی به مردم دانسته است. چنان که پیداست در تمام این آیات نخست از قدرت و علم الهی در کنار یکدیگر یاد شده است. این امر نشان می‌دهد میان این دو صفت تلازم برقرار است. 
نکته پنجم: احتمال غیر مادی بودن آسمان‌های ششگانه 
ما در بررسی آراء مفسران خواهیم آورد که از نگاه برخی از آنان آسمان‌های ششگانه با استثناء کردن آسمان دنیا، غیر مادی و معنوی هستند. با صرف نظر از این آراء، امعان نظر در آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه با کمک سایر آیات ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد. دلایل و شواهد این امر بدین شرح است: 
1.  چنان که در بررسی تصویری که قرآن از آسمان دنیا ترسیم کرده، آوردیم قرآن آسمان دنیا را قابل شهود برای مردم دانسته و از این جهت از زینت‌گری آن توسط خداوند سخن به میان آورده است. چنان که بر حفظ آن از استراق سمع اجنه که از آنها به عنوان موجودات مادی لطیف یاد می‌شود، تاکید کرده است. ذکر سه صفت پیشگفته به صورت انحصاری در باره آسمان دنیا و عدم تسرّی آنها به سایر آسمان‌ها می‌تواند نشانه‌ای بر غیر مادی بودن شش آسمان دیگر باشد. زیرا به عنوان مثال اگر غیر آسمان دنیا برای ساکنان زمین مشهود بود، قرآن می‌بایست از آن نیز یاد می‌کرد و صرفاً از این ویژگی برای آسمان دنیا یاد نمی‌کرد. 
2.  قرآن در باره کسانی که آیات الهی را تکذیب کرده و در برابر دعوت آن گردن‌کشی نموده‌اند، چنین آورده است: «إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّیٰ یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ وَکَذٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ»[28] در این آیه بر این نکته تاکید شده که درهای آسمان بر روی کافران مستکبرگشوده نمی‌شود؛ چنان که اعلام کرده که آنان به بهشت وارد نخواهند شد. عدم امکان این دو امر نیز به عدم امکان خارج شدن شتر از ته سوزن تشبیه شده است که بر قطعی بودن استحاله آنها اشاره دارد. که اصطلاحاً به آن تعلیق به محال می‌گویند. یعنی همانطور که خارج شدن شتر از ته سوزن محال است، گشوده شدن آسمان برای کافران مستکبر و ورود آنان به بهشت محال است. 
از سویی دیگر اگر همه آسمان‌های هفتگانه مادی باشند، استحاله گشوده شدن درب‌های آسمان برای کافران مستکبر معنا نخواهد داشت. آیا با وجود پا گذاشتن انسان بر روی کره ماه و ورود به شماری دیگر از کرات با فضا پیما ها و تاکید بر امکان فتح سایر کرات آن هم از سوی کسانی که لزوماً نمی‌توان بر آنان مومن نام نهاد، می‌توان گشوده شدن در‌های آسمان را امری محال دانست؟! این آیه به خوبی گواهی می‌دهد که مقصود از آسمان، آسمان مادی قابل نفوذ نیست. 
3.  از دیگر سو، از آیات پیشگفته چنین به دست می‌آید که آسمان‌ها محل حضور فرشتگان و تدبیر عالم و آمد و شد اسرار است. چنان که در آیه: «یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ»[29] به فرود آمدن تدبیر الهی از میان آسمان‌ها اشاره کرده است و در آیه: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ»[30] با صراحت بیشتری بر این نکته تاکید شده است. در سوره فرقان آمده که با فرارسیدن قیامت آسمان شکاف برداشته و فرشتگان از آن فرود می‌آیند که می‌تواند به حضور فرشتگان پیش از آن در آسمان‌ها اشاره داشته باشد: «وَیَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلَائِکَةُ»[31]. پیداست که این ویژگی‌ها با مادی بودن آسمان‌ها سازگاری ندارند. 
علامه طباطبایی در این باره چنین آورده است: 
«وذلِكَ أَنَّ مِنَ الضَروري اليَوم أَنَّ لِهَذِه الأَجرام العُلويَّة كائنه ما كانت كَينُونةً عنصريةً جسمانيةً تجري فيها نظائرُ الاحكام والآثار الجَاريـﺔ في عالَمنا الأرضيّ العُنصريّ والنظام الذي يَثبتُ للسماء وأهلِها والأمورِ الجَاريـﺔِ فِيها مِما أشرِنا إليهِ يُباين هذا النِظام العُنصريّ المَشهُود. أضِف إلى ذلك مَا وَرَدَ أن الملائكة خُلِقُوا مِن نور، وأنَّ غِذاءَهم التَسبِيحُ، ومَا وَرَدَ مِن تَوصِيفِ خَلقِهِم، ومَا وَرَدَ فِي تَوصِيفِ خَلقِ السَمَاوَات ومَا خَلَقَ فِيها إلى غَيرِ ذَلِكَ. فللمَلائِكةِ عَوالِمَ مَلَكُوتِيَّةٌ سبعةٌ مُتَرَتِبةٌ سُمِّيَت سَماواتٌ سَبعاً و نُسِبَت مَا لَها مِن الخَواص والآثار إلى ظاهرِ هَذهِ السَماواتِ بِلَحاظ مَا لَها مِن العُلوّ والإحاطَةِ بِالنسبة إلى الأرض تَسهِيلاً لِلفَهمِ السَاذجِ»[32] 
با فرض غیر مادی بودن آسمان‌های ششگانه و مستثنا کردن آسمان دنیا، آیات هفتگانه قرآن از عداد آیات علمی اصطلاحی خارج خواهد بود و تمام تحلیل‌ها و تفسیرهای ارایه شده در این باره مردود خواهد بود. چه تفسیر‌هایی که متاثر از دستاورد‌های علمی، در تلاش‌اند تا میان این آیات و دستاورد‌های علمی هماهنگی و همصدایی برقرار کنند و چه تحلیل‌هایی که بر خطا‌پذیری این آیات پای می‌فشارند. زیرا با معنوی دانستن آسمان‌های ششگانه، بحث و گفتگو از این پدیده از حوزه دخالت علم خارج خواهد بود. چنان که حتی پوزیتویست‌ها بر این مساله اذعان دارند که علم در مسائل فرا مادی قادر به اظهار نظر در دفاع یا رد نیست. چنانکه نمی‌تواند از عهده این مهم برآید. و این نکته مهمی است که در تحلیل آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه کمتر به آن توجه می‌شود. 
نکته ششم: آمیخته بودن ترسیم آسمان‌های هفتگانه با آموزه‌های معرفتی 
در نگریستن به برخی از نکاتی که در بررسی آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه برشمردیم نظیر نکته پنجم، نشان از یک حقیقت دیگری نیز دارد و آن این که این دست از آیات را نمی‌توان صرفاً در عداد آیات علمی قرآن برشمرد و آنها را از گستره سایر آموزه‌های قرآن همچون آموزه‌های معرفتی خارج ساخت. 
به عبارت روشن‌تر قرآن در کنار تصویری که از آسمان‌ها و هفتگانه بودن آنها بدست داده، نکات و آموزه‌های مهمی را در عرصه خداشناسی، ملکوت‌شناسی و فرشته‌شناسی در اختیار ما قرار داده است. اگر قرار باشد که کسی در باره این دست از آیات اظهار نظر کند باید همه پیام‌ها و آموزه‌های آنها را مد نظر قرار دهد. زیرا آموزه‌‌های علمی و معرفتی به صورت تنیده در هم در این آیات انعکاس یافته است. 
براین اساس، کسانی همچون آقای سروش که ادعا می‌کنند آیات مربوط به آسمان‌های هفتگانه تحت تاثیر دانش رایج در عصر رسالت و برخاسته از علم خطا آلود پیامبر در قرآن منعکس شده است، باید خطا‌آمیز بودن را به تمام مباحث معرفتی که در این آیات منعکس شده توسعه دهند. 
مثلا در آیه: 
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلـٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»[33] 
در کنار یادکرد آسمان‌های هفتگانه، از تسبیح خداوند توسط این آسمان‌ها و ساکنان آنها سخن به میان آورده است. خطا دانستن هفتگانه بودن آسمان‌ها با خطا دانستن تسبیح موجودات هستی تلازم خواهد داشت. این در حالی است که آقای سروش منحصراً بر خطا‌پذیری آیات علمی قرآن و صحت سایر حوزه‌های مورد توجه آیات تاکید دارد! 
نکته هفتم: فراتر بودن آموزه‌های ناظر به آسمان‌های هفتگانه از سطح دانش عصر رسالت 
از جمله نکاتی که با تامل در آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه قابل استفاده است، این نکته است که آموزه‌های این دست از آیات به هیچ وجه با سطح دانش و آگاهی مردم حجاز در عصر رسالت قابل قیاس نیست. دلایل مدعا از این قرار است: 
1.  یک: با فرض این که هیئت بطلمیوس و تصویری که بر اساس این هیئت از آسمان‌ها ترسیم می‌شود، به حجاز راه یافته و پیامبر از آن اطلاع یافته باشد، آیات پیش‌گفته قابل تطبیق به این نظریه نمی‌باشد؛ زیرا بر اساس نظریه بطلمیوس جهان از سیزده کره بـه هم پیوسته تشکیل شده است؛ نَُه فلک عِلوی و چهار عنصر سِفلی که پایین‌تر از همه زمین است و در وسط عالم قرار دارد؛ سپس کره آب که بر زمین احاطه تام ندارد. سپس افلاک نه‌گانه، که به ترتیب عبارتند از: ماه، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری، زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس یا فلک‌الافلاک که چرخش همه افلاک به چرخش فلک الافلاک بسته است.[34] 
این در حالی است که در تمام آیات مربوط به آسمان‌ها چنان که بررسی آنها گذشت، از آسمان‌های هفتگانه یاد می‌شود نه آسمان‌های نه‌گانه! با توجه به این نکته چگونه می‌توان مدعی شد که آسمان‌های هفتگانه قرآن از دانش خطا‌آلود عصر رسالت بر گرفته شده است؟! 
2.  چنان که در بررسی آیات پیش‌گفته آوردیم قرآن همزمان با ترسیم آسمان‌های هفتگانه، آموزه‌های مختلف در عرصه خداشناسی همچون: تسبیح موجودات، علم و قدرت بی‌پایان الهی، تدبیر عالم از مسیر آسمان‌ها، وجود عرش الهی را مورد توجه قرار داده است. آیا این آموزه‌ها که برخی از آنها حتی در کتب آسمانی پیش از قرآن سابقه ندارد، برای مردم روزگار جاهلیت که در میان آنها تنها هفده تن وجود داشته که قادر به خواندن و نوشتن بودند، شناخته شده بوده است؟! 
3.  در بررسی بند دوم از نکته پنجم آوردیم که قرآن در ذیل برشمردن آفرینش آسمان‌های هفتگانه، بر تدبیر و ربوبیت مستمر خداوند نسبت به هستی تاکید کرده است و هدف از این آیات مردود دانستن تفکر حاکم بر مشرکان حجاز بوده است که میان آفرینش و تدبیر هستی فاصله می‌انداختند. بدین جهت قرآن عموماً از آفرنش خداوند در کنار ربوبیت او یاد کرده است. چنان که در نخستین آیات نازل شده بر پیامبر این امر مورد توجه قرار گرفته است، آنجا که آمده است: «إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ»[35] چنان که پیداست خداوند در این آیه نخست از تدبیر و ربوبیت الهی و بلافاصله پس از آن، از آفرینش انسان سخن به میان آورده است.[36] مقصود بیان این نکته است که همه باید بدانند همان خدایی که انسان را از خون بسته آفریده، ربوبیت و تدبیر او را بر عهده دارد.  
حال پس از بررسی آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه لازم است دیدگاه‌های مفسران در این باره را مورد بررسی قرار دهیم. زیرا آقای سروش از عدم توفیق مفسران در ارایه تفسیر قابل قبول از این آیات در صدد اثبات این نکته برآمده که اشکال از ناکامی مفسران در این بحث نیست؛ بلکه این خطا آمیز بودن آیات قرآن در باره آسمان‌های هفتگانه است که باعث ناکام ماندن مفسران در ارایه تفسیر قابل قبول از این آیات شده است. 


بررسی دیدگاه‌های مفسران در باره آسمان‌های هفتگانه 
مجموع دیدگاه‌ها در باره تحلیل آسمان‌های هفتگانه را به شرح ذیل می‌توان خلاصه کرد: 
1. دانش محدود انسانی قادر به درک مفهوم آسمان‌های هفتگانه نیست. از این رو باید در باره تفسیر این دست از آیات توقف کرد و فقط بر اساس ظواهر آیات باید معتقد بود که هفت آسمان، عرش و کرسی وجود دارند.[37] 
2. عدد هفت مجازی بوده و مقصود قرآن وجود شمار زیادی از ستارگان و سیارات است؛ بر این اساس، برخی از مفسران همچون طنطاوی معتقداند که عدد هفت که در توصیف آسمان‌ها در قرآن آمده موضوعیت نداشته و هدف از آن بیان کثرت است. زیرا عدد مفهوم مخالف نداشته و نفی ما عدا نمی‌کند. بنابراین نباید لزوماً این آیات را بر نظریه بطلمیوس تطبیق کرد. از نظر طنطاوی بر اساس دستاوردهای علوم جدید تا کنون 500 سیاره شناسایی شده‌اند که همه آنها می‌تواند در آسمان‌های هفتگانه قصد شده باشند[38]. 
3. عدد هفت حقیقی است؛ مدافعان این نظریه خود در تحلیل آسمان‌های هفتگانه مورد نظر قرآن، بر چند دسته تقسیم می‌شوند: 
3-1. غیر از آسمان دنیا، سایر آسمان‌ها غیر مادی و دور از دسترس و دانش بشرند. از ظاهر آنچه در تفسیر نمونه آمده،گرایش به نظریه بدست می‌آید[39]. علامه طباطبایی گرچه آسمان‌های هفتگانه را مادی می‌داند اما با این حال معتقد است که مقصود از آنها اجرام آسمانی یا خصوص برخی از آنها همچون خورشید و ماه نیست[40]. 
3-2. شماری از مفسران آسمان‌های هفتگانه را بر نظریه بطلمیوس تطبیق داده‌اند. بر اساس نظریه بطلمیوس جهان از سیزده کره به هم پیوسته تشکیل شده است؛ نه فلک عِلوی و چهار عنصر سِفلی که پایین‌تر از همه زمین است و در وسط عالم قرار دارد؛ سپس کره آب که بر زمین احاطه تام ندارد. سپس افلاک نه گانه، که به ترتیب عبارتند از: قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل، فلک ثوابت و فلک اطلس یا فلک الافلاک که چرخش همه افلاک به چرخش فلک الافلاک بسته است[41]. از سویی دیگر بر اساس این نظریه زمین مرکز عالم معرفی شده که خورشید و سایر سیارات و ستارگان به دور آن می‌چرخند و ستارگان و سیّارات نیز بسان پوست پیاز بر هم چیده شده‌اند. 
کسانی که هفت آسمان قرآن را بر هیئت بطلمیوس که بر نه فلک تاکید دارد، تطبیق کرده‌اند ناگزیر شدند مقصود از کرسی و عرش که در قرآن از آنها یاد شده را همان فلک هشتم و نهم در هیئت بطلمیوسی حمل کنند. بوعلی سینا[42]، خواجه نصیر الدین طوسی[43]، علامه مجلسی[44]، و ملا هادی سبزواری[45] و فخر رازی[46] از این دست از صاحب نظران به شمار می‌روند. 
3-3. مقصود از هفت زمین عبارت است از: عطارد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل و اورانوس است و مقصود از هفت آسمان جو اتمسفری است که این سیّارت هفتگانه را در بر گرفته است.[47] یا مقصود هفت لایه مجزّا از اتمسفر است که زمین را در بر‌گرفته‌اند[48]. 
3-4. مقصود از هفت آسمان، سیّاره‌ها و ستاره‌های منظومه شمسی است.[49] در حقیقت در این دست از آیات به سایر کهکشان‌ها اشاره‌ای ندارد. 
3-5. مقصود عناصر و عوالم موجود در عالم است که عبارتند از: عالم جماد، عالم نبات، عالم حیوانی، عالم انسانی، آسمان‌های محسوس، عالم برزخ، عالم ملکوت، عقل و جبروت[50]. 
3-6. مقصود مدار سیاراتی است که به دور خورشید می‌گردند[51]. 
3-7. فندی آسمان‌های هفتگانه را این گونه تقسیم کرده است: 
1. آسمان اول منظومه شمسی است. 
2. آسمان دوم کهکشان راه شیری است. 
3. آسمان سوم مجموعه‌ای از کهکشان‌ها به نام «المجموع المحلیة» است. 
4. آسمان چهارم فلک «عناقید الدرجة الاولی» است که 20 - 50 میلیون سال نوری با ما فاصله دارد. 
5. فلک «عناقید الدرجة الثانیه» است که 100-150 میلیون سال نوری از ما دور هستند. 
6. فلک «عناقید الدرجة الثانیه» است که 2-3 بیلیون سال نوری با ما فاصله دارند. 
7. آسمانی است که از امواج رادیویی آن خبر داریم[52]. 
نتیجه بررسی دیدگاه مفسران در تحلیل آسمان‌های هفتگانه 
از مجموع دیدگاه‌هایی که در تحلیل آسمان‌های هفتگانه ارایه کردیم، می‌توان چنین برداشت کرد که سه رویکرد عمده در برخورد با آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه وجود دارد که عبارتند از: 
1.  رویکرد سکوت و توقف؛ شماری از مفسران و صاحب‌نظران با تصریح و اشاره بر این نکته تاکید دارند که آموزه‌های قرآن در‌باره آسمان‌های هفتگانه فراتر از دانش و دستاورد‌های علوم بشری است و بهتر آن است که در این باره سکوت کرده و دانش آن را به اهل آن واگذارند تا در سایه تحقیقات بیشتر این اسرار هویدا گردد. بیشترین اشاره این دست از اندیشمندان مربوط به آسمان‌های ششگانه به استثنای آسمان اول یا همان آسمان دنیا است. به این معنا که انسان می‌تواند تا حدودی به اسرار آسمان دنیا پی برد، چنان که قرآن برای آن توصیفاتی نظیر زینت‌گری آن با ستارگان برشمرده که برای آدمیان مشهود است. 
2.  شماری از اندیشمندان آسمان‌های هفتگانه قرآن را بر هیئت بطلمیوسی تطبیق داده‌اند؛ بی آنکه توجه داشته باشند که این تطبیق نا‌روا است. زیرا اولاً: افلاک در هیئت بطلمیوسی بر عدد نه استوارند، در حالی که قرآن پیوسته از شمار هفت برای آسمان‌ها استفاده کرده است. از این‌رو اندیشمندان مسلمان به ناگزیر کرسی و عرش مورد نظر قرآن را به شمار آسمان‌های هفتگانه افزوده‌اند. در حالی که هیچگاه قرآن از کرسی و عرش در عداد آسمان‌ها یاد نکرده است. ثانیاً: افلاک مورد نظر در هیئت بطلمیوسی سراسر مادی و محسوس‌اند در حالی که احتمال داده می‌شود که غیر از آسمان دنیا سایر آسمان‌های هفتگانه قرآنی غیر مادی باشند و با فرض آنکه همه آسمان‌های هفتگانه مادی باشند، کرسی و عرش بنا به دیدگاه مشهور مفسران امور غیرمادی به شمار می‌روند. بنا براین نمی‌توان با افزودن آن دو به عدد آسمان‌های هفتگانه، میان دیدگاه قرآن در باره آسمان‌های هفتگانه و هیئت بطلمیوس هماهنگی برقرار کرد. 
3.  شماری از اندیشمندان براساس حدس و گمان خود کوشیده‌اند آسمان‌های هفتگانه قرآن را با دستاورد‌های علمی در‌باره کیهان‌شناسی جدید تطبیق دهند حال یا با ادعای اشاره داشتن عدد هفت به کثرت، یا با ادعای تطبیق آسمان‌های هفتگانه با سیارات منظومه شمسی یا ادعای انطباق آن با طبقه‌بندی کهکشان‌ها در فضای بی‌نهایت هستی مادی، طرفداران این دست از دیدگاه‌ها غالباً می‌کوشند که شواهدی از ظواهر آیات و از دستاورد‌های علمی دست و پا کرده و میان آنها نوعی انطباق و همصدایی ایجاد کنند. 
حال پس از بررسی آیات قرآن و دیدگاه مفسران لازم است دیدگاه آقای سروش در باره آسمان‌های هفتگانه را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.  
نقد دیدگاه عبدالکریم سروش در باره آسمان‌های هفتگانه 
دیدگاه آقای سروش در‌باره آسمان‌های هفتگانه و تاکید بر رهیافت خطا در آموزه‌های قرآن در این باره، با دو اشکال اساسی روبروست بدین شرح: 
اشکال اول: ادعای تناقض میان آیات قرآن در باره آسمان‌های هفتگانه با دستاورد های علمی، منوط به اثبات دو مقدمه است که عبارتند از: یک: دلالت آیات بر هیئت بطلمیوس صریح و قطعی باشد؛ دو: دستاورد های علمی در خطا بودن نظریه بطلمیوس قطعی باشد. 
ما در باره قطعیت مقدمه دوم بحثی نداریم. زیرا بر اساس کشفیات کیهان‌شناسی و رصد منظومه شمسی، اثبات شده که زمین مرکز عالم نبوده و کرات به صورت پوست پیازی بر روی یکدیگر انباشته نشده‌اند. اما مقدمه اول با اشکالات عدیده‌ای روبرو است بدین شرح: 
یک: چنان که اشاره کردیم اساساً سخن گفتن در باره انطباق یا عدم انطباق آسمان‌های هفتگانه مورد نظر قرآن با هیئت بطلمیوسی یا هیئت کپرنیکی، متفرّع بر آن است که این آسمان‌ها را مادی بدانیم. اما با فرض این که غیر از آسمان دنیا سایر آسمان‌ها غیر مادی هستند، دیگر مقایسه آسمان‌های هفتگانه با دستاورد‌های دانش بشری که مربوط به نظام مادی است، از اساس نا‌صواب خواهد بود. زیرا با این فرض آموزه قرآن در باره شش آسمان فراتر از حوزه دخالت علم خواهد بود. 
دو: با فرض مادی دانستن همه آسمان‌های هفتگانه مورد نظر قرآن، هم چنان ادعای انطباق این آیات با هیئت بطلمیوسی مردود است. زیرا چنان که توضیح دادیم هیئت بطلمیوس بر اساس آسمان‌های نه گانه شکل گرفته است، در حالی قرآن از آسمان‌های هفتگانه سخن به میان آورده است. باری، شماری از مفسران و دانشمندان مسلمان به اشتباه تلاش کردند آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه را بر هیئت بطلمیوسی تطبیق دهند و حتی آنان برای این کار ناگزیر شدند کرسی و عرش را به شمار آسمان‌ها بیافزایند! و این خطایی بود که شماری از آن‌ها و نه همه آنان آن گونه که آقای سروش ادعا کرده است، در این زمینه مرتکب شدند. و رهیافت خطا در برداشت مفسران از آیات قرآن، ربطی به رهیافت خطا در متن قرآن ندارد. آیا با آشکار شدن خطای بطلمیوس در تفسیر صورت کیهانی را کسی به معنای وجود خطا در نظام کیهانی دانسته است؟! 
باری، اگر قرار باشد خطای برخی از مفسران در تفسیر آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه را به حساب خطای قرآن بدانیم، باید خطای بطلمیوس و تمام کیهان شناسانی که قرن‌ها با تفکر او همراه شده و بر آن صحه گذاشتند، را به پای خطا در نظام کیهانی بنویسیم! 
سه: چنان که در بررسی دیدگاه‌ها‌ی مفسران در باره آسمان‌های هفتگانه آوردیم، با صرف نظر از دیدگاهی که این آیات را بر هیئت بطلمیوس تطبیق می‌کند، دیدگاه‌های متنوع و مختلف دیگری نیز در این‌باره وجود دارد که بر اساس برخی از آنها باید در برخورد با این آیات توقف کرد. آیا با وجود چنین اختلاف دامنه‌داری در تفسیر این آیات، می‌توان دلالت این آیات را منطبق با هیئت بطلمیوس قطعی دانست و آنگاه بی‌مهابا و بدون توجه به لوازم سخن، بر رهیافت خطا در آیات قرآن پای فشرد؟! 
اشکال دوم: آقای سروش مدعی است که مراد جدّی خداوند می‌بایست با گذشت هزار و چهارصد سال از نزول این آیات روشن شده باشد. بنا براین یا باید آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه را منطبق با هیئت بطلمیوس دانست و رهیافت خطا در آموزه‌های قرآن را پذیرفت و یا باید مدعی بود که معنای این آیات هنوز بر ما روشن نشده است. و این خود محذور دیگری در بر خورد با قرآن پدید می‌آورد و آن استمرار ابهام در آیات پس از گذشت قرن‌ها از نزول آنها است! این مدعا باعث می‌شود که اعتماد از قرآن و خلق آن یعنی خداوند سلب شود! این مدعای آقای سروش نیز از دو جهت مخدوش است: 
یک: ما نظیر همین پرسش را می‌توانیم از دانش بشری داشته باشیم. به این معنا از دانشمندان در عرصه‌های مختلف از جمله عرصه کیهان‌شناسی می‌پرسیم که میلیون‌ها سال است که بر اساس ادعای شما از عمر نظام کیهانی می‌گذرد و حداقل بیش از سه هزار سال است که دانشمندان برای کشف و پرده برداری از تاریکی‌ها و ابهام‌ها در نظام کیهانی به تلاش و تکاپو می‌پردازند. با گذشت این همه زمان چرا ما هنوز با هزاران پرسش بی‌پاسخ در باره نظام کیهانی روبرو هستیم؟ باری، میان عدم کشف مراد جدّی خداوند از ظواهر آیات با عدم کشف اسرار در متن هستی که خود سراسر کتاب خواندنی است، چه تفاوت وجود دارد؟! 
آیا جز آن است که به رغم تحولات چشمگیر در عرصه دانش بشری و کشف اسرار فراوان در عرصه کیهان شناسی، این دانش از هستی و اسرار آن در آغاز راه قرار دارد و چه بسا ممکن است بسیاری از نظرات و دیدگاه‌های مورد اعتنای امروز در این عرصه در سایه تحقیقات بیشتر فرو پاشد؟! 
در این جا مناسب می‌بینم گفتاری را از یک اختر‌شناس مشهور جهان نقل کنم تا فقر و محدودیت دانش بشر در این حوزه آشکارتر گردد. رولف ديتر هوير[53] می‌گوید: 
« ما هنوز قادر به تشريح و توضيح کيفيت 95 درصد از انرژي و ماده در کيهان و کائنات نيستيم. هوير با تاکيد بر اين‌که فيزيکدانان در آغاز سومين هزاره هنوز نمي‌دانند که 95 درصد از جهان و کيهان از چه ساخته شده است، افزود: بشر در دهه‌هاي گذشته موفقيت‌هاي جالب و شگفت‌‌آوري در بخش فيزيک ذرات داشته و کيفيت ماده در محيط اطراف خود را تشريح کرده‌ايم. اما ماده‌ای را که ما به این نحو می‌شناسیم، صرفاً 5 درصد از کیهان و گیتی را تشکیل می‌دهد و ما 95 درصد از عالم گیتی و جهان وجود و جهان هستی را نمی‌شناسیم. ما صرفاً می دانیم که حدود یک چهارم از جهان هستی از ماده تاریک و تیره تشکیل شده است که ما آنها را نمی‌بینیم. به علاوه ما می‌دانیم سه چهارم از کیهان و جهان هستی اصطلاحاً از «انرژی تاریک» تشکیل است که گیتی را به حرکت در آورده است. که ما هنوز مقدار اندکی از آن را درک کرده‌ایم. ما هم اکنون در آستانه درک اين 95 درصد ناشناخته قرار داريم. رئيس آينده سازمان «سي.اي.آر.ان» در پاسخ به اينکه آيا گهگاهي اين ترديد را دارد که بشر قادر به درک و فهميدن همه مسائل نيست، گفت: من نسبت به ميزان درک بشر دائما ترديد مي‌کنم. هوير 59 ساله افزود: من مي‌دانم که قدرت پذيرش و قدرت درک و شعور بشر محدود است اما اعتقاد دارم که بايست از اين قدرت و توانايي تا مرز نهايي استفاده کنيم.»[54] 
دو: معارف و آموزه‌های قرآن گاه به قدری عمیق و گسترده است که نمی‌توان به سادگی جوانب آن فراچنگ انسان در آید. و اساساً یکی از ویژگی‌های قرآن همین نکته است که معارف و آموزه‌های آن بی‌پایان است که افزون بر خود قرآن در روایات مورد تاکید قرار گرفته است. به عنوان نمونه حضرت امیر که پس از پیامبر (6) که باید از ایشان به عنوان بهترین قرآن شناس یاد می‌شود، در معرفی قرآن چنین آورده است: 
«وَ بَحْرٌ لَا يَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ وَ عُيُونٌ لَا يُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ وَ مَنَاهِلُ لَا يَغِيضُهَا الْوَارِدُونَ... جَعَلَهُ الله رِيّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ وَ رَبِيعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ وَ دَوَاءً لَيْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ وَ نُوراً لَيْس»[55] 
توصیف قرآن به: 
«دریایی است که با کشیدن آب آن پایان نمی‌پذیرد، و چشمه‌هایی است که با کشیدن آب‌های آن کم نمی‌شود، آبشخور‌هایی است که وارد شدگان آن نمی‌توانند آبش را به پایان رسانند. کتابی که خداوند آن را وسیله سیرابی عطش دانشمندان قرار داده است» 
همگی نشانگر بی‌پایانی و بی‌کرانگی معارف و آموزه‌های قرآن است. امام سجاد (ع) نیز در گفتاری معروف اعلام نمود که خداوند واکاوی برخی از اسرار قرآن را به آمدن مردمی ژرف اندیش در  آخر الزمان احاله کرده است: 
«سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع عَنِ التَّوْحِيدِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ الله تَعَالَى قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَكَ »[56]. 
بر این اساس، اسراری ناظر به عالم ملک و ملکوت در قرآن در ظاهر عبارت‌های عربی آمده که نباید آنها را ساده انگاشت و تفسیری محتوم و نهایی از آنها ارایه کرد. بدون تردید یکی از مصادیق این امر آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه است که می‌تواند به اسراری بس فراتر از آنچه ما از نظام کیهانی در‌می‌یابیم، اشاره داشته باشد. بویژه آن که اگر آسمان‌های مورد اشاره در این آیات به استثنای آسمان دنیا را آسمان‌های غیر مادی بدانیم، اسرار مورد نظر این آیات فراتر از محدوده دانش بشری است. 
با چنین نگاهی، که از یک سو بر محدودیت دانش ما از اسرار هستی تاکید می‌شود، و از سویی دیگر بی‌کرانگی معارف قرآن مورد تاکید قرار می‌گیرد، نباید از تحیر و پراکنده‌گویی مفسران در برخورد با این دست از آیات شگفت‌زده بود و عدم توان آنان در ابهام‌زدایی این دست از آیات، را بر راهیافت خطا قرآن حمل نمود! این سخن از آقای سروش جای شگفتی دارد: 
«آخر اگر مراد جدی متکلم پس از هزار و چهار صد سال هنوز معلوم نشده، پس این مراد جدی برای که و کجا است؟ و اگر باید به انتظار نشست تا علم تجربی معلوم کند که مراد از هفت آسمان چیست، پس چرا این همه بر سر علم باید کوفت؟ آنهم علمی که در برهان نظم برای اثبات وجود خدا از آن بهره می‌جوئیم، و علمی که آقای طباطبایی با استناد به آن، معنای پرتاب شهاب به شیاطین را پاک عوض می‌کند و بر خلاف همه مفسران فتوا می‌دهد؟ و اگر یافتن مراد جدی متکلم این همه دیریاب و دشوار‌یاب است، آن هم در مسائل خردی چون آسمان‌های هفت‌گانه که با سعادت و شقاوت مومنان پیوندی ندارد، پس در مورد مسائل مهمتری چون مبداء و معاد چگونه می‌توان به یافتن مراد جدی متکّلم اطمینان یافت؟»[57] 
براین سخنان آقای سروش چند نقد وارد است: 
1. با توجه به گفتاری که از حضرت امیر (ع) و حضرت سجاد (ع) در توصیف قرآن آوردیم، مشخص نشدن مراد جدی خداوند در پاره‌ای از آیات، جای هیچ شگفتی ندارد. باری، ممکن هزار سال دیگر نیز بگذرد و ما باید چشم به تحقیقات و ژرف‌ بیشتر برای دستیابی به اسرار قرآن باشیم. 
2. می‌دانیم که قرآن به‌عنوان معجزه جاوید پیامبر اکرم (6) مطالعه و تدبر پیرامون سه کتاب را مورد تأکید قرار داده است که عبارتند از: 
1. قرآن؛[58] 
2. کتاب طبیعت؛ 
3. کتاب نفس آدمی.[59] 
ویژگی هرسه کتاب آن است که توسط خداوند آفریده و تولید شده‌اند. آیا براستی همه اسرار طبیعت و نفس آدمی برای بشر آشکار شده است که در باره قرآن این‌گونه شتاب‌آمیز از ضرورت آشکار شدن مراد جدّی متکلم پس از هزار و چهارصد سال سخن می‌گوییم؟! آیا سخن صاحب نظرانی همچون رولف ديتر هوير که بارها از زبان کیهان شناسان عنوان شده، نشان از ناشناخته ماندن بسیاری از اسرار در نظام طبیعت ندارد؟! آیا اسرار کیهانی پس از هزار و چهارصد سال از نزول قرآن برای بشریت هویدا شده است که انتظار داریم تفسیر آیات در سایه آن روشن شود؟! 
3. چنان که اشاره کردیم یکی از احتمالات در باره آسمان‌های هفتگانه در قرآن آن است که غیر از آسمان دنیا، سایر آسمانها غیر مادی‌اند. در این صورت اساساً انتظار آن که تفسیر این آیات در سایه دستاورد‌های علمی روشن شود بی‌معنا است. زیرا چنان که توضیح دادیم علم در حوزه ‌های غیر مادی قادر به ارائه نظریه‌ای در جهت موافقت یا مخالفت نیست. 
4. ما در بررسی نکات برگرفته از آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه و در نکته ششم مبرهن ساختیم که آموزه‌های قرآن در زمینه آسمان‌های هفتگانه از هر جهت با آموزه‌های در عرصه خداشناسی نظیر تبیین اسماء و صفات الهی و تاکید بر توحید ربوبی پیوند تام دارند. بنابر این خرد انگاشتن آیات ناظر به آسمان‌های هفتگانه! و جدا دانستن آنها با آموزه‌های قرآن در عرصه مبدأ‌شناسی، نادرست و از عدم مطالعه جامع از آیات در این عرصه ناشی شده است. 
آیا با وجود این نقدها و اشکالات که بر دیدگاه آقای سروش در‌باره آسمان‌های هفتگانه وارد است، جایی برای مدعای وی باقی می‌ماند که چون برخی از تفاسیر به استناد ظواهر آیات، آنها را بر هیئت بطلمیوس تطبیق کرده و در نتیجه به خطا رفته‌اند، پس در قرآن خطا راه یافته است! 







تحلیل نظریهء‌ سرعت نور در قرآن 
[1]- نامه اول آقای سروش خطاب به آیت الله سبحانی. 
[2]- نامه دوم آقای سروش خطاب به آیت الله سبحانی. 
[3]- همان. 
[4]- دائره المعارف قرآن، ج 1، ص 228. 
[5]- بقره / 29. 
[6]- اسراء / 44. 
[7]- مومنون / 17. 
[8]- مومنون / 86. 
[9] - فصلت / 11 – 12. 
[10]- طلاق، 12. 
[11]- ملک، 3. 
[12]- نوح، 15. 
[13]- نبأ، 12. 
[14] ـ اسراء ـ 44. 
-[15] المیزان، ج 12، ص 108. 
-[16] انشقاق، 19. 
-[17] حجر / 16. 
[18]- صافات / 6. 
-[19] ق / 6. 
-[20] صافات / 6-10. 
-[21] آیات سوره جن این مدعا را تایید می کند آنجا که آمده است: «وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا وَأَنَّا کنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یسْتَمِعْ الْآنَ یجِدْ لَهُ شِهَابًا رَصَدًا» جن، 8 – 9.   
-[22] حجر / 17-18 
[23]- ملک / 5. 
-[24] نهج البلاغه / خطبه 18 
-[25] «الَّذِِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ» انفطار / 7. 
[26]- نظیر آیه: «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکمْ مِنْ السَّمَاءِ وَالْاَرْضِِ اَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْاَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنْ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْاَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ اَفَلَا تَتَّقُونَ» یونس/ 31. 
[27]- در تفاسيرى همچون: تفسير تبيان، ج 6، ص 4896؛  تفسير اثناعشرى، ج 11، ص 353؛ تفسير جامع، ج 6، ص 158؛ حجّة التفاسير، ج 6، ص 79؛ كشف الحقايق، ج 3، ص 195؛ أحسن الحديث، ج 9، ص 404؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 227. بر فقدان شعور در برخى از اجزاء وجود همچون جمادات و نباتات تاكيد شده و در نتيجه تسبيح به تسبيح تكوينى حمل شده است. در تفاسيرى همچون: تفسير القرآن الكريم، ج 6، ص 141؛ أطيب البيان، ج 11، ص 416؛ مخزن العرفان، ج 7، ص 315؛ من هدى القرآن، ج 12، ص 183؛ الميزان، ج 12، ص 108؛ تفسير القرآن الكريم (سيد مصطفى خمينى)، ج 5، ص 343. بر سريان شعور در تمام اجزاء هستى تاكيد شده است. از اين رو تسبيح موجودات را حقيقى مى‌دانند. امام خمينى نيز بر سريان شعور در تمام اجزاء هستى تاكيد دارد. ر.ك: شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 259-260. نیز ر. ک: مکتب تفسیری صدر المتالهین، ص 221 – 223. 
[28]- اعراف، 40 
-[29] طلاق، 12. 
[30]- سجده، 5. 
[31]- فرقان، 25. 
[32]- المیزان، ج 17، ص 370. البته جای شگفتی است که ایشان با این ویژگی که برای آسمان‌های هفتگانه برشمرده، آنها را مادی می‌داند. 
[33]. اسراء، 44. 
[34]- تشریح الافلاک، ص 5-6. 
[35]- علق، 1-2. 
[36]- علامه طباطبایی در تفسیر این آیه چنین آورده است: «وفي قوله: "ربك الذي خلق" إشارة إلى قصر الربوبية في الله عز اسمه وهو توحيد الربوبية المقتضية لقصر العبادة فيه فإن المشركين كانوا يقولون: إن الله سبحانه ليس له إلا الخلق والايجاد وأما الربوبية وهي الملك والتدبير فلمقربي خلقه من الملائكة والجن والانس فدفعه الله بقوله: "ربك الذي خلق" الناص على أن الربوبية والخلق له وحده.» المیزان، ج 20، ص 323. 
[37]- تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 289-290. 
[38]- الجواهر، ج 1، ص 46 – 47؛ تفسیر نمونه، ج1، ص 159؛ ج 18، ص 438.  
[39]- تفسیر نمونه، ج 1، ص 165-167.  
[40]- المیزان، ج 17، ص 370. 
[41]- تشریح الافلاک، ص 5-6. 
[42]- التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 426. به نقل از رسائل ابن سینا، ص 128-129. 
-[43] به نقل از هفت آسمان، ص 8. 
[44]- بحار الانوار، ج 57، ص 5. 
-[45] شرح منظومه، ص 269. 
[46]- تفسیر فخر رازی، ج 2، ص 158. 
[47]- الهیئت و الاسلام، ص 178-179. 
[48]- التفسیر العلمی فی المیزان، ص 384. 
[49]- هفت آسمان، ص 10. 
[50]- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 220. 
[51]- التفسیر العلمی فی المیزان، ص 384. 
-[52] مع القرآن فی الکون، ص 189 – 193. به نقل از پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص 132. 
-[53] فيزيکدان آلماني که قرار است از سال  ( 2009) رياست سازمان اروپايي پژوهش‌هاي هسته‌اي موسوم به «سي.اي.آر.ان.» و يا «سرن» را به عهده بگيرد. 
-[54] به نقل از سایت تابناک، کد خبر 14173. تاریخ انتشار: 31 تیر 1387. 
[55]- نهج البلاغه، خطبه 198. 
[56]- کافی، ج 1، ص 91 «باب النسبة». 
[57]- نامه دوم آقای سروش خطاب به آیت الله سبحانی. 
[58]- «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ‏ قُلُوبِ أَقْفَالُهَا» محمد، 24. 
[59]- در آیه: «وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات‌/‌20‌ـ‌21) به تفکر در دو کتاب هستی و نفس آدمی توصیه شده است. 

مهدی دانشیار مشاور در برگزاری کلاسها و سمینارهای نجوم وستاره شناسی09303897350-55951286


ارسال نظر: