جستجو در وبلاگ

نشر رایگان کتاب

کتاب شما را رایگان چاپ می کنیم

نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها
«کتاب بنویسید...مجوز با ما...چاپ رایگان با ما...حق تألیف هم بگیرید!»

حکمت متعالیه پیوند دهنده واقعیت وجود آدم وحوا و نظریه تکامل انواع


توسط :استاد مهدی دانشیار ریس مرکز نجوم
دسته بندی موضوعی :اخبار تخصصی کتاب
 1397/07/21
 2:33 PM
حکمت متعالیه   پیوند دهنده واقعیت وجود آدم وحوا و نظریه تکامل انواع

بسم الله الرحمن الرحیم

حکمت متعالیه

 پیوند دهنده واقعیت وجود آدم وحوا و نظریه تکامل انواع

 

نظریه تکامل انواع از جمله نظریات علمی محسوب می شود که از آغاز رونسانس مطرح شد و داروین بنیانگزار این نظریه سیر تحولی را برای موجودات زنده قائل شد که از حالتی اولیه وساده در گذر زمان به حالتی تکامل یافته و پیچیده تر سوق پیدا می کردند این نظریه از بدو پیدایش توام با فراز ونشیبهایی همراه بود و همواره دارای طرفدارانی پروپا قرص و منکرانی پر شور وحرارت بود و جانبداران با آوردن شواهدی از طبیعت و معارضان با طرح برهانهایی قاطع در سدد اثبات مدعای خود بودند  اما نکته قابل بحث این است که جانبداری یا انکار برای اثبات یا رد خود نظریه نیود بلکه در ماورای این کشمکش به ظاهر علمی مسا له ای ایدئولوژیک نهفته بود چرا که مدعیان صدق  نظریه عموما از ماتریالیسم ها و سکلارهای مخالف دین بودند و منکران این نظریه از شریعتمداران وپیروان ادیان ابراهیمی را تشکیل بودند که معتقد بودن که انسان نه از راه تکامل انواع بلکه از طریق خلقت آدم ابوالبشر و حوا پا به عرصه گیتی نهاده و گسترش یافته است.

قبل  ازپرداختن به اصل مقاله خوب است که ما دید کلی نسبت به نظریه تکامل انواع داروین را داشته باشیم .

نظریه تکامل:

همان طور که گفتیم نظریه داروین یکی از نظریا ت معروف برای توضیح در باره چگونگی تکامل گیا هان وجانوران بخصوص در باب سازش آنها با مقتضیات محیط زندگی می باشد.

قبل از داروین نظریه ای برای بیان تغییر موجودات زنده به وسیله لامارک ارائه شده بود لا مارک معتقد بود که خصوصیات اکتسابی موروثی هستندموجودات زنده بعضی از خصوصیات ناشی از استفاده یا ترک استفاده از بعضی از اعضایا قسمتهای بدن را کسب می کنندعضوی که همواره مورد استفاده قرار می گیرد همواره رشد وتکامل پیدا می کند و آنکه مورد استفاده نیست ضعیف می شود واز بین می روداز این طریق بعد از چند نسل گونه ای جدید و تکامل یافته به وجود می آید.

این قانون معروف به قانون استفاده یا ترک استفاده است.مثلا این نظریه در پیدایش زرافه عنوان می دارد که این حیوان از موجودات گردن کوتاه به وجود آمده است چون این موجودات برای پیدا کردن غذا مجبور بودند دائما گردن خود را به برگهای بالایی گیاهان بالا بکشند پس کم کم طی چندین نسل موجودات تکامل یافته ای با گردن بلند به وجود آمدند و زرافه نام گرفتند

البته این نظریه لامارک  امروزه در باب وراثت اعتباری ندارد چرا که دانشمندان معتقدند گردن فرازی زرافه موجب تاثیر در ژنها که عامل وراثتند ندارد و این واقعیت را فردی به نام آوگوست وایمن در آزمایشگاه به اثبات رسانید که وی با قطع کردن دمهای موشها در نسلهای متوالی متوجه شد این تغییر فیزیکی منجر به این نمی شود که نسل موش به سوی موشهای دم بریده سوق پیدا کند ونظریه لا مارک را مردود اعلام کرد.

اما داروین در مشاهدات خود متوجه شد که:

1)موجودات زنده به تصاعد هندسی تولید مثل می کنند و معذالک تعداد افراد هرگونه کم وبیش ثابت است

2)هر گونه برای تامین غذا ومعاش خود همواره در مبارزه با سایر هم نوعان است و موجودی که از همه تواناتر در تامین معاش است از خود نسل به جای می گذارد و تکثیر می شود وسایرین در معرض نابودی قرار می گیرند

3)هیچ دو گیاه ویا دو حیوانی هم نوع لاجرم در تمام خصوصیات با هم شبیه نیستند

4) پس در مبارزه حفظ بقا آن نوعی که پرتوانتر است با همان انحرافی که احیا نا در آفرینشش دارد  و همین انحراف عامل قدرتش شده تکثیر پیدا می کند ونسلهایی با همان انحراف با قی می مانندپس  تو جیه گردن دراز زرافه در نظریه داروین به دین صورت است که به علت کمبود غذا وگیاه نسلی از حیوانات  علفخوار که گردن درازتر داشتند ومی توانستند برگ شاخه های بالای درختان را بخورند باقی ماند وبقیه از بین رفتند و همین طور مساله ادامه پیدا کرد تا در نهایت فقط از آن حیوانات گردن فراز ها به جای ماندند و از سایرین چیزی باقی نماند

داروین هیچگاه انتخاب طبیعی را یگانه عامل تکامل به حساب نیاورد و در چاپ های بعدی کتاب اصل اجناس بیش از پیش اهمیت عوامل دیگر از قبیل تاثیرات موروثی استفاده و ترک استفاده  و تاثیرمستقیم محیط شناخته است.

و اما تکامل داروینی انسان:

به نظر داروین انسان یکی از اعضای رسته آدم نمایان از حیوانات پستاندار است و میمونها هم به این رسته تعلق دارند. وی معتقد است که انسان و میمون از طریق نیای مشترکی به یکدیگر وابسته اند و این نیای مشترک فرضی را معمولا " حلقه مفقوده" خوانند.

با ید دانست که نظریه داروین بین آن خصوصیات اکتسابی که از طریق وراثت منتقل نمی شود و انحرافات موروثی تمیز نگذاشته است.

پیشرفتهای که بعدها در مساله توارث حاصل شد و مخصوصا مفهوم موتاسیون که چگونگی پیدایش انحراف را توضیح می دهد تغیراتی در نظریه داروین داده است و آنرا تکمیل کرده و این صورت تکمیل شده نظریه داروین  امروز مورد قبول محققین قرار گرفته است.

 

و اما مساله تکامل در حکمت متعالیه :

مساله تکامل را از نگاه منش حکمت متعالیه که از جمله حکمتهای پر آوازه فلسفه اسلامی است مورد ارزیابی قرار می دهیم.

از اصول موضوعه فلسفه ملا صدرا یا همان حکمت متعالیه تو جه به مساله وجود و تشکیک در وجود وبالاخره حرکت جوهری می باشد به قول حکیم متاله ملاصدرای شیرازی وجود اصل هستی را تشکیل می دهد و بدیهی ترین چیز است که ادراک شده و برای اثبات آن احتیاج به هیچ برهانی نیست  و هستی وبودن در همه چیز مشترک است اما هر چیزی بنا به مرتبه خود در مرتبه ای از وجود قرار دارد مرتبه ای در حد قرب به  واجب الوجود است  واز وجود زیادی برخوردار است و مرتبه ای در حد جمادات بوده واز حد پایینی از وجود برخوردار است به هر حال وجود در همه مشترک است همان گونه که مراتب مختلفی از نور ظهور پیدا می کند مراتب مختلف وجود هم ظهور پیدا کرده است.

برای توضیح این مساله خوب است به آزمایش کروماتوگرافی که در شیمی پایه مطرح می شود نگاهی بیاندازیم در این آزمایش ما کاغذی مخصوص را در نظر می گیریم که در یک سوی آن خطی با خودکار آبی یا ماژیک می کشیم ودرون آب قرار می دهیم در مرور زمان مشاهده می شود که این مرکب خودکار رو به سوی بالا انتشار می یابد اما این انتشار به گونه ای است که در مراتب مختلف رنگ آبی ظاهر می شود هرچه به خط نزدیک می شویم  مرتبه های آبی تر با شدت بیشتر وهر چه از خط مذکر فاصله می گیریم شدت رنگ کاهش یافته و مراتب مختلفی از رنگ آبی با مرکب کمتر حاصل می شود آنچه در خور توجه است این است که مراتب مختلف رنگی که به وجود آمده هر کدام به مرتبه ای پررنگ تر از خود وابسته است و وجود خود را از آن می گیرد گویی هرمرتبه رنگی واسطه ای است بین مراتب بالا تر ومراتب  پایین تر و اگر یکی از آن مراتب حذف شود مراتب پایین تر به وجود نمی آید نکته دیگر اینکه جنس همه این مراتب از مرکب آبی اولیه است و چیزی جز همان  مرکب نیست.

مساله تشکیک در وجود هم به شکل همین آزمایش است در تشکیک وجود هم همانند این آزمایش مراتب مختلف وجود از واجب الوجود نشات می گیرند و مراتب مختلف وجودی ظهور پیدا می کنند از مراتبی که ظهور بیشتری از وجود را دارند تا مراتبی که وجود در آنها به ظهور رسیده است.

اما نکته شایان توجه این است که مراتب  ظهور کمتر وجود خود را مرهون مراتب بالایی هستند  وبه عبارتی با حذف هر مرتبه ای مراتب پایین تر حذف می شود گویی هر مرتبه واسطه فیض است که وجود از مراتب بالا را در وجود در مراتب پایین به ظهور می رساند

این تشکیک در وجود مراتب تمام موجودات را شامل می شود از مقربین واجب الوجود تا انواع انسانها و حیوانات و گیاهان و حتی سنگها و کانیها.

به نظر صدر المتالهین  در هر مرتبه از مراتب ظهور وجود به فراخور آن رتبه  ومیزان برخورداری از وجود موجوداتی انشا می شود

در مراتب پایین ظهور وجود با موجوداتی از جنس جامدات سر وکار داریم وهمان گونه که سیر به سوی مراتب بالا تر وجود می یا بیم به مراتب مختلف نبا تات وگیاهان در انواع مختلف  برخورد می کنیم و سیر به سوی مراتب بالا تر به انواع حیوانات از حالت بدوی تا حالت پیچیده تر برخورد می کنیم که هر حیوان به فراخور بهره مندیش از وجود در رتبه ای ظهور یافته تا می رسیم به مرتبه انسان که میزان بهره مندیش از وجود بیشتر از سایر موجودات مادون مرتبه خود است البته در انسانها هم همه در یک رتبه وجودی نیستند بلکه میزان بهره مندیشان از وجود متفاوت است  به طوری که از انسانهای بدوی تا انسانهای مقرب ذات واجب الوجود در این عرصه ظهور کرده اند.

در قسمت دیگری  در حکمت متعالیه اشاره به حرکتی به نام حرکت جوهری می کند که در این حرکت که در ذات هستی وجود دارد  هستی در حرکتی حبی از مراتب پایین وجود در حال حرکت به سوی مراتب با لای وجود است و در حال تکامل است تکاملی که لبس فوق لبس است  یعنی با حفظ مراتب قبلی دارای کمالاتی جدید می شود که در شان آن مرتبه ای است که به آن تکامل یافته است واین حرکت همواره ادامه دارد و هیچ گاه متوقف نمی شود و تفسیری از انا الیه راجعون قر آنی است یعنی همه چیزدرحال تکامل است  واین در ذات طبیعت می باشد اما مساله دیگری که جالبست که به آن توجه شود این است که در این تشکیک جهان  از مراتب بالا تا مراتب دانی  وجود ظهور یافته یا قوس نزولی خلقت ودر حرکت دانی به مراتب عالی قوس صعودی خوانده می شود این مطلب نهفته که در قوس نزولی ظهور مرتبه امکان است ودر قوس صعودی ظهور احتمالات است  .

مرتبه امکان وابسته به فضا-زمان نیست و مجرد از فضا-زمان است اما قوس صعودی وابسته  به فضا - زمان است یعنی در مکتب ملا صدرا ابتدا جهان در حوزهpasiblity   یا امکان ظهور پیدا می کند پس  از آن در حوزه probability یا احتمال ظهور قرار می گیرد وحرکت جوهری را  از روی نقشه از پیش ترسیم شده امکان ظهور به سوی تکامل انجام می دهد.

در سیر صعودی خلقت و قتی جهان از مراتب پایین وجودی به سوی تکامل پیش می رود در این حرکت تکاملی در هرمرتبه گونه هایی از خلقت انشا می شود به عنوان مثال حرکت از ستارگان نوزاد انجام می پذیرد وستارگان به عنوان کارخانه های سازنده هسته های سنگین هسته های سبک  عناصر را در اثر همجوشی هسته ای به هسته عناصر سنگین تر با تقید انرژی بیشتر سوق میدهند و و پس از رسیدن به عناصر پایداری چون آهن  بقیه تکامل را از گرفتن انرژی که در اثر ایجاد نو اختران وابر نو اختران که در واقع گونه هایی از انفجار ستاره ایست پیش گرفته وعناصر سنگین تر را به وجود می آورند  و این عناصر در روند تکاملی خود بذر های اولیه گیا هان بدوی را به وجود آورده  و با ادامه سیر جوهری تکاملی گونه های پیچیده تر حیات گیاهی را در مراتب مختلف به وجود می آورند و پس از مرحله تکاملی گیاهی طبیعت در سیر تکاملی و جوهری خود به مرتبه ای از وجود می رسد که جانوران بدوی تک سلولی به وجود می آیند و در ادامه جانوران پیچیده تر وتکامل یافته تر در مراتب مختلف وجودی انشا می شوند ودر این حرکت هر مرتبه وجودی جانورانش از مرتبه قبلی تکامل یافته تر است تا در این حرکت جوهری به مرتبه انسان می رسیم که از مرتبه سایر موجودات طبیعی بالاتر است و طبیعت در حرکت جوهریش به آن مرحله از تکامل رسیده در این حین انسان نخستین یا"آدم وحوا" ظهور پیدا کرده و انشا می شوند و از آنها نسل انسان گسترش می یابد حکمت متعالیه سیر جوهری وتکاملی را در اینجا متوقف نمی کند بلکه اشاره دارد که سیر تکاملی وجوهری انسان به صورت امری روحانی ادامه یافته وانسان را در سیر روحی تا مرتبه مقربین واجب الوجود سیر می دهد و به قول صدرای شیرازی انسان طبیعی الحدوث و روحانی البقا است یعنی وقتی طبیعت انسان را در سیر جوهری خود به وجود آورد مراتب دیگر تکامل جوهری در سیری تشریعی و روحانی قابل وصول است .

بنا به حکمت متعالیه انسان در یک سیر تکاملی طبیعت در حرکت جوهری به وجود آمده و وارث تمام مراتب وجودی قبل از خود می باشد چون این حرکت لباس روی لباس یا لبس فوق لبس است نه از صورتی به صورت دیگر(چون که صد آید نود هم پیش ماست)به عبارت دیگر وقتی دمای آب به صد درجه رسید پس بالفعل نود درجه را هم در خود دارد

 

 

نتیجه:

پس در این مساله مشاهده می شود که مساله تکامل انواع به گونه ای که ملا صدرا حکیم متاله اسلامی بدان اشاره دارد با خلقت انسان از آدم وحوا به هم گره خورده اند و آدم وحوا در طول حرکت جوهری عالم در مرتبه ای بالا از وجود انشا شده اند و از نظر حکمت اسلامی منافاتی بین نظریه تکامل و خلقت انسان از آدم وحوا وجود ندارد بلکه می توان گفت که حکیم ملا صدرای شیرازی خود از مبدعان نظریه تکاملی به شکل فلسفی خاص خود می باشد در این حکمت اشاره به آن می شود بعد از تکوین انسان  وخلقت انسان در اثر حرکت جوهری عالم هستی  بعد از آن سیر جوهری تکاملی منوط به اختیار انسان است نه امری جبری وتکوینی یعنی انسان می تواند با اعمال مسائلی که از سوی شریعت تشریع شده این سیر را ادامه دهد یا ندهد و حتی این اختیار برای انسان هست که در جهت عکس تکامل هم حرکت کند و درجه وجودی خود را از مرتبه انسانی به حیوانی وپست تر از آن سوق دهد به گونه ای که در کتاب آسمانی مسلمین یعنی قرآن به مسخ شدن بنی اسرائیل به میمون در اثر گناهان و عصیان اشاره شده است و همچنین صدرالمتالهین در بیان معاد جسمانی خاطر نشان می کند که در عرصه محشر انسانها بسته به مرتبه وجودی که کسب کرده اند دو باره از طبیعت انشا می شوند گروهی در هیات انسانهای متعالی و عده ای به شکل درندگان وبوزینگان .

پس در حکمت متعالیه تمام مراتب وجودی از جمادی تا حیوانی و انسانی در انسان ظهور دارد و انسان تکامل یافته جمیع مراتب وجودی عالم است  به همین لحاظ انسان کامل که جمیع مراتب وجودی را طی کرده "کون جامع "خوانده می شود .

 

مهدی دانشیار- شهرری

بیست وهشتم دی 1392

مهدی دانشیار مشاور در یرگزاری کلاسها ی نجوم وستاره شناسی و فلسفه علم09303897350


ارسال نظر: