این واژه ابتدا در قرن پانزدهم و به معنی الگو و مدل مورد استفاده قرار گرفت. از سال ۱۹۶۰ کلمه پارادایم به الگوی تفکر در هر دیسیپلین علمی یا دیگر متون معرفت شناختی اطلاق می‌شود.

لغت نامه مریام-وبستراین واژه را چنین تعریف می‌کند: «یک چارچوب فلسفی و نظری از یک دیسیپلین یا مکتب علمی در کنار نظریه‌ها، قوانین، کلیات و تجربیات به دست آمده که قاعده مند شده اند». به طور کلی چارچوب نظری و فلسفی از هر نوع.

بر اساس ایده کوهن، پارادایم آن چیزی است که اعضای یک جامعه علمی با هم و هر کدام به تنهایی در آن سهیم هستند.

مجموعه‌ای از مفروضات، مفاهیم، ارزشها و تجربیات که روشی را برای مشاهده واقعیت جامعه‌ای که در آن سهیم هستند (به ویژه در دیسیپلین روشنفکرانه) ارائه می‌کند.(بر اساس ایده کوهن، پارادایم اصطلاح جامعی است که همه مقبولات کارگزاران یک رشته علمی را دربرمی گیرد و چارچوبی را فراهم می‌سازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند. کوهن معتقد است پارادایم یک علم تا مدت‌های مدید تغییر نمی‌کند و دانشمندان در چارچوب مفهومی آن سرگرم کار خویش هستند. اما دیر یا زود بحرانی پیش می‌آید که پارادایم را درهم می‌شکند و دگرش علمی به وجود می‌آید که پس از مدتی پارادایم جدیدی به وجود می‌آورد و دوره‌ای جدید از علم آغاز می‌شود.

کوهن تئوری جاری را پارادایم نمی‌نامد، بلکه جهان بینی موجود را که آن نظریه در قالب آن شکل گرفته و همه کاربردهایی که از آن حاصل شده‌است را پارادایم می نامد.

پارادایم علمی کوهن(۱۹۶۲) در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی، پارادایم علمی را چنین تعریف می‌کند: • آنچه که مشاهده شده و مورد موشکافی قرار می‌گیرد. • نوع سوالاتی که مورد پرسش قرار گرفته و ارتباط جوابها با موضوع بررسی می‌شود. • چگونگی ساختارمند کردن این سوالات • چگونگی تفسیر نتایج تحقیقات علمی • چگونگی اجرا و هدایت مطالعه تجربی و تجهیزاتی که برای اجرای مطالعه تجربی موجود است.

کوهن در توضیح پارادایم علمی واژه علوم نرمال را به کار می‌گیرد. بر این اساس فعالیت‌های روتینی که چالش برانگیز نبوده و تلاشی در جهت آزمون مفروضات (انگاره‌های) علم ندارد و در چارچوب هر پارادایم به توسعه و تکمیل آن علم کمک می‌کند ، علوم نرمال خوانده می‌شود.

کوهن این شکل از علم را به حل پازل تشبیه کرده‌است. علمی که مفروضات را به چالش می‌کشد و در واقع از چارچوب قبلی خارج می‌شود، علم دگرشی(انقلابی) یا یک است.

پارادیم شیفت این واژه نیز اولین بار در سال ۱۹۶۲توسط توماس کوهن در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی ،برای توصیف تغییر در مفروضات اساسی در دوره حکمرانی یک نظریه از علم به کار گرفته شدو پس از آن در بسیاری از حوزه‌های تجربیات انسانی مورد استفاده قرار گرفت.

پارادایم شیفت ، تغییر آرام در روش‌شناسی یا تجربه‌است و غالبا به تغییر اساسی ای در تفکر و برنامه اطلاق می‌گردد که سرانجام روش اجرای پروژه‌ها را تغییر می‌دهد.

بر اساس ایده کوهن یک انقلاب علمی زمانی شکل می‌گیرد که دانشمندان با منتقدانی مواجه می‌شوند که نمی‌توان به سوالات آنها در چارچوب پارادایم مورد پذیرش عموم پاسخ داد.

همیشه هر پارادایمی منتقدانی دارد که غالبا کنار زده شده یا نادیده گرفته شده‌اند. هنگامی که تعداد مخالفان به شکل معناداری افزایش یافت، دیسیپلین علمی با نوعی از بحران روبرو می‌شود و در خلال دوره بحران، ایده‌های جدید (و بعضا ایده‌هایی که قبلا ندیده گرفته می شدند) مورد توجه قرار می‌گیرندو سرانجام پارادایم جدیدی شکل می‌گیرد که پیروان خود را خواهد داشت و آنگاه نبرد بزرگ بین پیروان ایده جدید و قدیم روی می‌دهد. در این مواجهه طولانی انبوهی از اطلاعات تجربی و استدلالات علمی رد و بدل می‌شود.

کوهن رویارویی ایده ماکسول با اینشتین (درباره حرکت نور) را به عنوان شاهد ارائه می‌دهد. نهایتا اینکه شواهد هر ایده توسط افراد الک می‌شود، البته گاهی مواقع زمان منجر به پیروزی یکی از ایده‌ها می‌گردد. کوهن در این مورد جمله‌ای را از ماکس پلانک نقل می‌کند «حقیقت جدید علمی با قانع شدن مخالفان و روشن کردن آنان غلبه نمی‌یابد، بلکه مخالفان سرانجام می‌میرند و نسل جدید نیز با ایده جدید پرورش می‌یابد» این اتفاق انقلاب علمی یا پارادایم شیفت است.

آنچه برای علم فیزیک در اواخر قرن نوزدهم اتفاق افتاد یک پارادایم شیفت بود.  فیزیکدان مشهور ان زمان گفت «چیز جدید دیگری برای کشف کردن وجود نداردو آنچه باقی مانده‌است تنها اندازه گیری دقیق و دقیق تر است». تنها پنج سال پس از آن ، آلبرت انشتین مقاله معروف خود را در مورد نظریه نسبیت ارائه کرد که قوانین مکانیک نیوتنی (که بیش از سیصد سال برای توضیح حرکت و نیرو به کار می‌رفتند)را به چالش کشید. 

کوهن بر این باور بود که تکامل تدریجی علم به سمت حقیقت نیست ، بلکه دستخوش انقلاب‌های دوره‌ای است که او آن را «تغییر پارادایم» می‌نامد )

مهم‌ترین عامل فلج کننده شیفت پارادایم ناتوانی ما در آگاهی از ماورای الگوی تفکر جاری است. یک وجه مهم پارادایم کوهن این است که پارادایم‌ها مقایسه ناپذیرند. پارادایم جدیدی که جایگزین قبلی می‌شود، لزوما بهتر از قبلی نیست، زیرا معیارهای مقایسه ، به هر پارادایم بستگی دارد.

کوهن در مورد ساختار انقلاب‌های علمی می‌گوید «گذار موفقیت آمیز از یک پارادایم به دیگری به وسیله انقلاب الگوی معمول توسعه علوم در حال رشد است.»

ویژگی علوم اجتماعی کوهن معتقد بود به کار بردن واژه پارادایم شیفت در علوم اجتماعی صحیح نیست و اصولا به وسیله این واژه می‌توان علوم اجتماعی را از علوم طبیعی تشخیص داد. با توجه به کثرت آرا در مورد یک موضوع در علوم اجتماعی واحد و همچنین چند مفهومی بودن واژه‌ها، پارادایمی وجود ندارد. متی دوگان جامعه شناس فرانسوی ، در مقاله‌ای این موضوع را دنبال کرده و نمونه‌های زیادی از عدم وجود پارادایم در علوم اجتماعی ، به ویژه جامعه‌شناسی و علوم سیاسی ارائه داده است.


ترجمه و تدوین:عبدالعزیز عزیزی لاری ویرایش : غلامرضا ناظمی منبع هر پاراگراف در انتهای آن آمده‌است