انفاقات بايد فى سبيل اللَّه باشد و از سرچشمه ايمان، سرچشمه بگيرد نه به خاطر ريا و تظاهر باشد
انفاقات بايد از منبع ايمان سرچشمه بگيرد و براى خدا باشد. سوره بقره آيه 264 [و 265]:
يا أيُّهَا الَّذينَ امَنوا لا تُبْطِلوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأذى كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْاخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ ... وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقونَ أمَوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ ثَثْبيتاً مِنْ أنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ ..
انفاقات- صدقه سرّ و صدقه علانيه
در خود قرآن، هم از صدقه سرّ نام برده شده و هم از صدقه علانيه و از هر دو تقديس شده و از صدقه سرّ بيشتر. صدقه [سرّ] به اخلاص نزديكتر است و فايده فردىاش بيشتر است و اما صدقه علانيه موجب تشويق ديگران است و فايده اجتماعىاش زيادتر است.
در سوره بقره، آيه 271 مىفرمايد:
إنْ تُبدُوا الصَّدَقاتِ فَنِعِمّاهِىَ وَ إنْ تُخْفوها وَ تُؤْتوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ يُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئاتِكُمْ
در تعبير قرآن فقرا در مال اغنيا «حق» دارند
در سوره اسراء، آيات حكمت مىفرمايد: واتِ ذَاالْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَابْنَ السَّبيلِ..
در سوره روم، آيه 38: فَاتِ ذَا الْقُربى حَقَّهُ وَالْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ..
سوره ذاريات، آيه 17- 19: كانوا قَليلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعونَ. وَ بِالْأسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرونَ. وَ فى أمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الَمحْرومِ..
سوره معارج: إلَّا الْمُصَلّينَ. ألَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمونَ. وَالَّذينَ فى أمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلومٌ. لِلسّائِلِ وَالَمحْرومِ..
ممكن است از اين آيات استفاده شود كه خداوند حقى از فقرا در مال اغنيا قرار داده و فقرا يك نوع طلبكارى دارند، و ممكن است آيات در مقام بيان كمال نفس عده خاصى باشد كه اينها خودشان براى فقرا در مال خود حقى قائلند
در انفاقات نبايد زياده روى بشود
وَلا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلولَةً إلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ ... (اسراء).
سوره فرقان، آيه 67: وَ الَّذينَ إذا أنْقَقوا لَمْ يُسْرِفوا وَ لَمْ يَقْتُروا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً
منطق پول و پولدار در انفاقات
سوره يس: وَ إذا قيلَ لَهُمْ أنْفِقوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذينَ كَفَروا لِلَّذينَ امَنوا أنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أطْعَمَهُ إنْ أنْتُمْ إلّا فى ضَلالٍ..
منتهاى تحقير اين است كه فقر فقير را يك نوع خدازدگى تلقى كنند.
اين منطقِ جبر را پول دوستى به انسان مىدهد كه روى صفت بخل و خسّتِ خود را بپوشد
در انفاقات بايد جنبه توجه به اثر و رعايت حكمت صدقه. ملحوظ باشد، پايه انفاقات بايد عقل باشد نه عاطفه
در خلال آيات انفاق آيه معروف حكمت آمده: «يُؤْتِى الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كَثيراً (269 بقره). البته حكمت در اينجا اختصاص ندارد به آنچه مربوط به انفاقات است ولى بعيد نيست كه اشاره باشد به اينكه انفاقات بايد حكيمانه و منطقى و از روى توجه به اثر و نتيجه باشد؛ تنها حسن نيت و اخلاص كافى نيست، حكمت و منطق و تعقل هم لازم است. انفاقات اگر بدون توجه به نتيجه باشد و صرفاً جنبه احساساتى و ترحم داشته باشد زيانآور است. اتفاقاً در آيات انفاق چيزى كه ديده نمىشود عواطف و احساسات و ترحم است؛ هيچ نمىگويد رحم كنيد، إرْحَمْ تُرْحَمْ. شايد به خاطر اين است كه اسلام نمىخواهد انفاقات بر پايه عواطف و احساسات باشد. البته عاطفه خوب است اما پايه احسانها اگر تنها بر عواطف باشد آدمى مىخواهد فايده برساند، ضرر مىرساند.
امروز انفاقات ما غالباً نتيجه گداپرورى دارد، يعنى گروه كثيرى را فاسد مىكنيم و مردانگى و غيرت و مروّت را در آنها مىكُشيم. بالاتر اينكه وجوهات ما و موقوفات ما انگل پرور شده، انگل پرورى ما فوق گداپرورى است، زيرا در انگل اين خاصيت است كه مواد غذايى را از او مىگيرد و نمىگذارد به خود بدن برسد، روزبه روز چهره آن آدم زردتر و نيرويش كاهش مىيابد اما آن انگل روزبه روز چاقتر و گندهتر مىشود و توالد و تزايد زايدالوصفى مثل كرم كدو پيدا مىكند و بدن را از بين مىبرد.
اينكه در آيه سوره آل عمران، اوايل سوره مىفرمايد: «إنَّ الَّذينَ كَفَروا لَنْ تُغْنِىَ عَنْهُمْ أمْوالُهُمْ وَلا أوْلادُهُمْ ... مَثَلُ ما يُنْفِقونَ فى هذِهِ الْحَيوةِ الدُّنْيا كَمَثلِ ريحٍ فيها صِرٌّ أصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَموا أنْفُسَهُمْ فَأهْلَكَتْهُ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلكِنْ أنْفُسَهُمْ يَظْلِمونَ» در اين آيات، انفاقات كافرمآبانه را ذكر كرده كه اثرش معكوس است، بدبخت كننده است، دشمن پرور است، بلاساز است، مثل آبى است كه به جاى آنكه در زراعت مورد استفاده قرار بگيرد به باتلاق مىريزد و منشأ پشه مالاريا و ميكروبهاى خطرناك مىگردد. فرق بين منطق و احساسات اين است كه در منطق توجه به اثر و نتيجه هست، تدبير است ولى در احساسات هيجان بىمنطق و تسكين حالت نفسانى خود است و ليس الّا.
موقوفاتى ما داريم كه همانها سبب بزرگ بدبختى ما شده. در مشهد موقوفاتى در آستانه هست كه حتى براى فوت كردن چراغها موقوفه قرار داده شده. شك ندارد كه روى حسن نيت اين وقف صورت گرفته ولى روى حسن تعقل و توجه به اثر و نتيجه نبوده كه اثر اين كار اين است كه نسلهايى را مايه بدبختى اجتماع قرار دهد، زيرا مايه اصلى فساد و بدبختى بيكارى و پولدارى است.
در مشاهد مشرّف هنوز هم مردم مبالغ زيادى شمع نذر مىكنند.
فكر نمىكنند كه يك روزى اين كار خوب بود كه چراغ نبود، حالا كه برق هست چه احتياجى به شمع است؟ هم پول خود را هدر مىدهند، هم آنكه يك پست مهم در اين مشاهد به وجود آمده كه سرقفلى و درآمد و امتياز دارد و آن پست شمع دزدى است.
ميليونها تومان در محرم و صفر و رمضان و فاطميه در راه خدا مصرف مىشود ولى چون از روى توجه به اثر و نتيجه نيست، حكمت و منطق در آن دخالت داده نشده، اثر خوبش كم است و اثر سوئش زياد است. الآن سدهاى بزرگ ترقى، افرادى هستند كه مصنوع اوقاف و وجوهات مىباشند
كوشش در راه فقرا و اقامه امر انفاق
در بسيارى از آيات مثل سوره حاقّه و همچنين سوره «أرَأيْتَ الَّذى» تعبير به حضّ بر طعام مسكين وارد شده: أرَأيْتَ الَّذى يُكَذِّبُ بِالدّينِ. فَذلِكَ الَّذى يَدُعُّ الْيَتيمَ. وَلا يَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ..
همانطور [كه] در مورد [صلوة] اقامه صلوة وارد شده كه بپا داشتن و زنده نگه داشتن نماز است، در مورد انفاق هم حضّ بر طعام مسكين وارد شده
انفاقات مالى از عبادات بدنى بهتر نماينده ايمان مىباشند
سوره بقره، آيه 177:
لَيْسَ الْبِرَّ أنْ تُوَلّوا وُجوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ امَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْاخِرِ وَالْمَلائِكَةِ وَالْكِتابِ وَالنَّبِيِّينَ و اتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكينَ وَابْنَ السَّبيلِ وَالسّائِلينَ وَ فِى الرِّقابِ وَأقامَ الصَّلوةَ و اتَى الزَّكوةَ وَ الْموفونَ بِعَهْدِهِمْ إذا عاهَدوا وَالصّابِرينَ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ اولئِكَ الَّذينَ صَدَقوا وَاولئِكَ هُمُ الْمُتَّقونَ
بايد از چيزهاى خوب و مورد علاقه انفاق كرد، نه از دور. ريختنىها و ته ظرفىها و پس ماندهها
سوره بقره آيه 267 مىفرمايد:
يا أيُّهَا الَّذينَ امَنوا أنْفِقوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمّا أخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأرْضِ وَ لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقونَ وَ لَسْتُمْ بِاخِذيهِ إلّاأنْ تُغْمِضوا فيهِ وَاعْلَموا أنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَميدٌ..
آل عمران، آيه 92:
لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقوا مِمّا تُحِبّونَ وَ ما تُنْفِقوا مِنْ شَىْ ءٍ فَإنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ..
اينكه انفاقات بايد از چيزهاى خوب باشد دو اثر دارد: يكى اينكه حكمت روحى و معنوى انفاقات دوركردن بخل و مال پرستى است (خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكّيهِمْ بِها)، براى اين است كه مال در راه عقيده و ايمان فدا بشود و در انسان روح گذشت پيدا شود، انسان را به تعبير قرآن از اخلاد و تزيّن حب دنيا و از رضا و اطمينان به دنيا نجات بدهد، و اين با انفاق امور دورريختنى حاصل نمىشود. دوم اينكه مقصود سدّ احتياج و از بين بردن فاصله مادى و معنوى بين طبقات است. با انفاق امور دور ريختنى سدّ احتياجِ كامل نمىشود و بعلاوه حس حقارت در طرف كه بايد ته مانده سفره ديگرى را بخورد باقى مىماند
انفاقات اثر دارد
سوره بقره، آيه 261:
مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقونَ أمْوالَهُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فى كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ..
سوره سباء، آيه 39: وَ ما أنْفَقْتُمْ مِنْ شَىْ ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ..
درحقيقت مىخواهد بفرمايد انفاق بايد به نحوى باشد كه مفيد باشد، موجب ازدياد ثروت اجتماع باشد، اجتماع را ترميم كند، از قبيل خرجى باشد كه از درآمد يك ماشين براى آن ماشين مىكنيد كه خرج خودش و آبادى خودش شده. انفاق بايد صرف بهبود و سلامت اجتماع شود. واقعاً اينطور است كه اگر صرف اصلاح و سلامت شود صدچندان برمىگردد ولى اگر صرف گداپرورى و بلكه انگل پرورى بشود نه اينكه ثمرى ندارد بلكه بيشتر بر بدبختى و زيان و فقر اجتماع مىافزايد و بلاى اجتماعى مىگردد، مثل غذايى است كه به كرم روده و معده برسد. انفاق مشروع همان است كه بهطور مستقيم و غيرمستقيم جانشين دارد، ثمره و بهره دارد، آن است كه حقيقتاً ترميم اجتماع و تعمير خرابيهاى آن و به اصطلاح سدّ خلّت باشد. پس اين قسمت كه مىفرمايد انفاقات اثر دارد مؤيد آن قسمت است كه گفتيم انفاقات بايد مقرون به منطق و حكمت بوده باشد.
در آيه «مَثَلُ ما يُنْفِقونَ فى هذِهِ الْحَيوةِ الدُّنْيا كَمَثَلِ ريحٍ فيها صِرٌّ أصابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَموا أنْفُسَهُمْ» (آل عمران) انفاقات زيانآور و فقرآور را ذكر مىكند.
راجع به اينكه انفاق صحيح ترميم و اصلاح است و هدر نمىرود و به اجتماع برمىگردد، در آيه 272 از سوره بقره نيز مىفرمايد: وَ ما تُنْفِقوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إلَيْكُمْ. ظاهر اين است كه مقصود اين است در دنيا به شما برگردانده مىشود. آيه «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُرْبِى الصَّدَقاتِ» نيز هست ولى ظاهر اين است كه مقصود آخرت است (مراجعه شود).
مجموع مطالبى كه در مورد انفاقات هست
1. انفاقات، هم هدف مادى دارد و هم هدف معنوى. هدف مادى سدّ خلّت و هدف معنوى تطهير نفوس و ايجاد عواطف اجتماعى.
2. در انفاقات بايد رعايت عكس العملهاى روحى بشود و خشونتى كه موجب حسادت و انتقام و كينه باشد نشود.
3. انفاقات بايد باتوجه به اثر و نتيجه و مقرون به حكمت باشد نه برپايه عواطف و احساسات بىمنطق.
4. انفاقات بايد از لحاظ روحى از سرچشمه اخلاص و ايمان سرچشمه بگيرد.
5. انفاقات از لحاظ مادى بايد از راه صحيح و مشروع تحصيل شده باشد.
6. رعايت اعتدال در انفاق و بخشش و جود.
7. از مال در قرآن «خير» تعبير شده (در مورد انفاقات).
8. تعبيرى دارد قرآن كه براى فقرا «حق» قائل است.
9. قرآن فقير و مستحق واقعى را نشان مىدهد.
10. كوشش در اقامه امر انفاقات.
11. منطق پول پرستان در انفاقات.
12. صدقه سرّ و صدقه علانيه.
13. تنها رو به طرف مشرق و مغرب كردن ميزان نيست، مال را هم بايد داد.
14. چيزهاى مورد علاقه را بايد انفاق كرد نه دورانداختنىها را.
15. انفاقات اگر مطابق دستور واقع شود در همين دنيا بهطور مضاعف برمىگردد، و اگرنه ممكن است بلاى اجتماعى باشد.
16. عبادت مالى به فرادى يا جماعت؟ جواز بلكه وجوب جماعت
انفاقات- عبادت مالى فرادى يا جماعت
در قرآن كريم صلوة و زكوة يعنى عبادت بدنى و مالى معمولًا توأم ذكر شده، زيرا عبوديت اگر از روى محض ايمان باشد ايندو توأماند.
بعضى به حكم حسِ ميل به خود زحمت دادن مقرون به طمع، عبادت بدنى مىكنند نه مالى و بعضى به حكم ميل به خرّاجى انفاقات مىكنند نه عبادت بدنى. هر دو لازم است.
با اينكه عبادات بدنى صرفاً جنبه عبادت دارد و در عبادات انفراد و خلوت اقرب به خلوص است معذلك دستور جماعت در اسلام داده شده، چون تعبدى است. اگر دستور جماعت نرسيده بود ما راهى براى جواز و مشروعيت آن نداشتيم. اما عبادت مالى گذشته از آيه «تَعاوَنوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» دليلى بر جواز انجام آن به جماعت لازم نداريم، بلكه دلايل و مقدمات كافى داريم كه مقصود و هدف اسلام در اين امر جز با جماعت يعنى تشكيل صندوق و تقسيم كار و منع از سؤال و منع از پول دادن مستقيم به دست سائل صورت نمىگيرد. هيچ كس نمىتواند شخصاً از احوال همه محتاجان و كارهاى مورد احتياج و لزوم و ضرورتهاى نو و حاجتهاى فردى فورى مطلع شود و نه محتاج واقعى مىتواند صاحب خير را بشناسد. صاحبان خير و هم محتاجان هر دو بايد وسيله را بشناسند. اين وسيله گذشته از رسيدگى به حال يتيمان و بيوه زنان و بيماران واقعى و خاك نشينان، به كارهاى فرهنگى و بهداشتى و اجتماعى رسيدگى مىكند
مالى كه انفاق مىشود از كجا تحصيل شده؟
در انفاقات همان طورى كه ملاحظه مبدأ روحى آن مىشود كه از چه فكرى و عقيدهاى پيدا شده، آيا به خاطر ريا و تظاهر بوده يا ابتغاء لوجه اللَّه، بايد ملاحظه مبدأ مادى خود مال هم بشود كه از كجا به دست آمده. بخششهاى عثمانى و صله رحمهاى عثمانى ضررش بيش از سودش است، آنجا جاى بخل و مضايقه است.
على بن ابى طالب آنچه را كه به كدّ يمين و عرق جبين تحصيل كرده بود، از جنگ به دست آورده بود و يا بيل زده بود و يا در ته چاه كلنگ زده بود و آب جارى كرده بود انفاق مىكرد اما از بيت المال مسلمين كوچكترين بخششى نمىكرد، حتى برادرش عقيل را محروم مىكرد.
در داستان عين ابى نيزر كه (كامل) مبرّد نقل كرده (الكنى) ذيل احوال المبرّد) على از اين طرف آب را جارى كرد و از اين طرف كاغذ و دوات و قلم خواست و وقف كرد بر فقراى مدينه و ابن السبيلها ليقى اللَّه به وجهه حرّ النار. يا آنكه در داستان سوره «هل اتى» قرص نانى كه با آبله كف دست به دست آورده بود در حال گرسنگى و روزه به فقير و يتيم و اسير داد. اين مهم است. مردم ما چون توجهى به دو مبدأ روحى و مادى انفاقات نداشتهاند كه از چه راهى آن مال به دست آمده باشد و با چه اخلاصى انفاق شده باشد و فقط اهميت و بزرگى انفاق را به زيادى مبلغ آن فرض كردهاند، لهذا براى بزرگ جلوه دادن داستان عطاى انگشتر در نماز قيمت انگشتر را بالا بردهاند، تا حد خراج شامات رساندهاند!!! فكر نكردهاند همچو گوهر قيمتى در آنجا چه مىكرد و على هم اساساً به انگشت خود نمىكرد.
فى (الصافى) ذيل آيه «يا أيُّهَا الَّذينَ امَنوا أنْفِقوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ ...»
فى (الكافى) عن الصادق عليه السلام: «كان القوم قد كسبوا مكاسب سوء فى الجاهلية فلما اسلموا ارادوا ان يخرجوها من اموالهم ليتصدقوا بها فابى اللَّه تعالى الّا ان يخرجوا من طيبات ماكسبوا» يعنى با فاسد نمىشود دفع فساد و ترميم خرابيها كرد.
غالباً انفاقات و صدقات و موقوفات ما از اين نظر خراب است. اين مساجد و معابد و اين گنبدهاى امام زادهها و اين مدرسهها غالباً از پول حرام ساخته شده. در حديث است كه در قيامت شخص قدم از قدم برنمى دارد الّا اينكه از او از چند چيز مىپرسند، از جمله اينكه مالت را از كجا آوردى و در كجا صرف كردى؟ پس حساب «از كجا آوردهاى» هم هست.
مىگويند زبيده را كه نهر طائف را جارى ساخت بعد از مردنش در خواب ديدند كه خدا با تو چه كرد؟ گفت: هيچ چى، خداوند ثواب و اجر اين كار را به ميان صاحبان واقعى پولها تقسيم كرد و من هيچكاره شدم.
گويند ايضاً كه همين زبيده كه زن هارون بود البته ثروت هنگفت دراختيارش بود، شعرا و متملقين مىآمدند و مداحى مىكردند و صله مىگرفتند. شاعرى آمد و براى آنكه مبالغه كرده باشد درباره جود و سخاى زبيده گفت:
أ زبيدة بن جعفر طوبى لزائرك المثاب
تعطين من رجليك ما تعطى الاكف
(من الرقاب ظ) غلامان زبيده خواستند شاعر را بزنند، خود زبيده گفت: كارى با او نداشته باشيد، مقصودى نداشته، ديده ديگران مىگويند «شماله اجود من يمينه» يا «يساره اجود من يمينه» و اين شخص اين مقايسه را بين پا و دست كرده است
توجه به اثر و رعايت حكمت در انفاقات، اقسام انفاقات به. حسب رعايت حكمت و عدم رعايت آن
سه نوع انفاق داريم:.
اول انفاق به سائلين به كف كه معمولًا سر كوچهها و در خانهها و در مغازهها و حجرهها پيدا مىشوند و گاهى جلو منبرها و صف نماز جماعتها پيدا مىشوند و گاهى صورت محترمانه ترى به خود مىگيرد و با وسايط از مردم چيز مىگيرند، مثل آنهايى كه از نجف يا قم پا مىشوند و مىآيند و به وسايطى از مردم اخاذى مىكنند و مىروند. اين شكل پست ترين شكل انفاق است، اكثريت با غيرمستحقين است. در اين شكل است كه گداپرورى و گاهى انگل پرورى است.
دوم اينكه مؤسساتى تأسيس شود و روى حساب و دقت به احوال بينوايان و محتاجان رسيدگى شود، تعليم و تربيت شوند، حس غيرت و شرافت در وجود آنها زنده شود و به كار گداهاى زيركى هم سر و صورتى داده شود.
سوم به شكل مبارزه با فقر كه فقير وجود پيدا نكند يا لااقل كمتر و خيلى كمتر وجود پيدا كند، دارالعجزهها و نوانخانهها هم مثل خيابانها و بازارها خالى شود.
پس درجه اول آن است كه بازارها و خيابانها پر از آن مناظر ننگين و دلخراش باشد، درجه دوم اينكه بازار و خيابانها و مساجد و معابد را از آنها خالى كنند و تشكيل دارالعجزه بدهند، درجه سوم اينكه كارى كنند كه هم بازار و خيابانها و هم دارالعجزهها خالى شود، همان طورى [كه] مبارزه با بيمارى هم گاهى به صورت معالجه و كمك بيمار در خانه خود و گاهى به صورت كمك به بيمار به اينكه او را به بيمارستان برسانند و گاهى به صورت مبارزه با مرض صورت مىگيرد.
مردم ما مصداق «الجاهل امّا مفرط او مفرّط» مىباشند. بعضىها از هر كارى حكمت و فلسفه مىپرسند، مىگويد بايد حكمت و فلسفه دو ركعت بودن نماز صبح را هم بدانم. اين طبقه بيمارى «فلسفهاش چيست؟» دارند. خودشان همه عادات و اطوار و مدپرستى هاشان تعبدى و تقليدى است، به پاى دين كه مىرسند مىپرسند فلسفهاش چيست؟ اين اشخاص چه فلسفهاى بدانند و چه ندانند اهل عمل نيستند. دسته دوم عمل مىكنند و اساساً توجه به اثر و نتيجه كارشان نمىخواهند داشته باشند، همه كارها را چشم بسته و بدون فكر انجام مىدهند
در قرآن و اخبار عنايتى شده به نشان دادن فقير. و مستحق واقعى
قرآن كريم در سوره بقره، آيه 273 مىفرمايد:
لِلْفُقَراءِ الَّذينَ احْصِروا فى سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطيعونَ ضَرْباً فِى الْأرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسيماهُمْ لا يَسْئَلونَ النّاسَ إلْحافاً..
در اينجا چند خصوصيت ذكر شده:.
الف. احصار فى سبيل اللَّه.
ب. عدم قدرت و استطاعت.
ج. عفت فوق العاده و ستر بر فقر و با سيلى صورت خود را سرخ نگاه داشتن و به عبارت ديگر آبرودار و آبرومندبودن، نه به عكس كه به ظاهر خود را صد درجه خرابتر نشان بدهد.
د. اهل سؤال نيستند
در انفاقات بايد ملاحظه جنبههاى روحى و معنوى هم بشود
سوره بقره، آيه 262- 266:
ألَّذينَ يُنْفِقونَ أمْوالَهُمْ فى سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعونَ ما أنْفَقوا مَنّاً وَ لا أذىً لَهُمْ أجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنونَ. قَوْلٌ مَعْروفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أذىً وَاللَّهُ غَنِىٌّ حَليمٌ. يا أيُّهَا الَّذينَ امَنوا لا تُبْطِلوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأذى كَالَّذى يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَومِ الْاخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرونَ عَلى شَىْ ءٍ مِمّا كَسَبوا وَاللَّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ. وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقونَ أمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أصابَها وابِلٌ فَاتَتْ اكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلونَ بَصيرٌ. أيَوَدُّ أحَدُكُمْ أنْ تَكونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ أعْنابٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأصابَها إعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْاياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرونَ.
در اينجا قرآن به يك موضوع مهم اجتماعى اشاره كرده و آن موضوع وقوع جرمها و جنايتها و قتلها و حتى انقلابات بنيان كن است.
ما هميشه عادت كردهايم كه از حسادت و كينه مذمت كنيم به اعتبار اينكه «رذيلت» است. فقط خواستهايم تحت عنوان قبح ذاتى عقلى با حسادت و كينه مبارزه كنيم، هيچ فكر نكردهايم كه اين حسادتها و كينهها معلول چه عواملى است. بايد علل و عوامل آن را از بين برد.
مردم متمكن نبايد در رفتار و در انفاق خود طورى عمل كنند كه طرف تحقير شود، حس حسادت و كينه و انتقام او را تحريك كنند، نبايد در او آزار روحى ايجاد كنند و روحش را بفشارند، به وسيله منت و تحقير نبايد بر تن او بيفزايند و از جانش و شخصيتش و غرور و مناعتش و كرامتش بكاهند.
فاصله طبقاتى آن قدر منشأ بروز اين بيماريها و خطرهاى اجتماعى نمىشود، بلكه به رخ كشيدنها و مصداق «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فى زينَتِهِ» شدنها منشأ بيدارى آرزوها و تمنيات مىگردد.
در سيره اولياء دين مىخوانيم كه آنها مثل اين بود كه از فقرا منت مىكشيدند. در (نهج البلاغه) وصيت معروف به امام حسن مىفرمايد:
و اعلم ان امامك طريقاً ذا مسافة بعيدة و مشقة شديدة و انه لا غنى بك فيه عن حسن الارتياد و قدر بلاغك من الزاد مع خفة الظهر، فلا تحملن على ظهرك فوق طاقتك فيكون ثقل ذلك وبالًا عليك، و اذا وجدت من اهل الفاقة من يحمل لك زادك الى يوم القيامة فيوافيك به غداً حيث تحتاج اليه فاغتنمه و حمّله اياه و اكثر من تزويده و انت قادر عليه فلعلك تطلبه فلا تجده..
به هر حال مراعات رفق و نرمى لازم است: قَوْلٌ مَعْروفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أذىً. (بقره 263).
در سوره اسراء مىفرمايد: وَ إمّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجوها فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَيْسوراً.
شديدترين عتابها به رسول اكرم در مورد خشونت با فقير و موجب شدن رنجش فقير است كه مىفرمايد: عَبَسَ وَ تَوَلىَّ. أنْ جاءَ هُ الأعْمى. وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكّى ..
در قرآن كريم در مورد انفاقات، از مال به «خير» تعبير شده
در سوره بقره، آيه 110 مىفرمايد:
وأقيمُوا الصَّلوةَ و اتُوا الزَّكوةَ وَ ما تُقَدِّموا لِأنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدوهُ عِنْدَ اللَّهِ إنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلونَ بَصيرٌ..
در آيه 215 مىفرمايد:
يَسْئَلونَكَ ما ذا يُنْفِقونَ قُلْ ما أنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوا لِدَيْنِ وَالْأقْرَبينَ وَالْيَتامى وَالْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما تَفْعَلوا مِنْ خَيْرٍ فَإنَّ اللَّهَ بِهِ عَليمٌ..
در سوره تغابن، آيه 15 و 16 مىفرمايد:
إنَّما أمْوالُكُمْ وَ أوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أجْرٌ عَظيمٌ. فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعوا وَ أطيعوا وَ أنْفِقوا خَيْراً لِأنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحونَ.»
آثار روحى و معنوى انفاقات
در تعليمات اسلامى همه چيز و همه كارها بايد بر مبناى معنويت و نيات مقدسه صورت بگيرد. حتى در انفاقات نيز منظور معنوى هم مندرج است، و بعلاوه پايه انفاق وقتى كه روى معنا و نيت صالح بود اثربيشترى دارد و مفاسدى هم ندارد.
در سوره توبه آيه 103 مىفرمايد:
خُذْمِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ ....
در سوره تغابن، آيه 15 و 16 مىفرمايد:
إنَّما أمْوالُكُمْ وَ أوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أجْرٌ عَظيمٌ. فَاتَّقُوا اللَّهَ مَااسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعوا وَ أطيعوا وَ أنْفِقوا خَيْراً لِأنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَاولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحونَ..
در سوره بقره، آيه 265:
وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقونَ أمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبيتاً مِنْ أنْفُسِهِمْ ....
منابع:
شهيد مرتضى مطهرى، يادداشتها، ج1، ص: 415