خرافه بازدارنده رشد فرهنگ
خرافه بازدارنده رشد فرهنگ

مجموعه‌ی عوامل فرهنگ‌ساز، هنگامی سازنده خواهند بود که بر پایه‌های استدلال و منطق استوار باشند. باورهای جوامع با لنگراندازی در ساحل حقیقت، تحول آفرینند.
بنابراین، آسیب‌شناسی فرهنگ، امری ضروری‌ست، چرا که اعتقاد به خرافات، همیشه فرهنگها و تمدنها را تهدید می‌کرده است، از این‌رو احیاگران و مصلحان، مبارزه با خرافات را سرفصل برنامه‌های خویش قرار می‌داده‌اند.
مبارزه با خرافات از دو جهت ضرورت دارد:
اول: آزادسازی افکار و امیال بشر از اسارت و رشد در مسیر کمال.
دوم: پاکسازی حریم دین و دفاع از حقانیت و واقعیت آن به عنوان یک عامل فرهنگ ساز.
شهید آیت الله بهشتی، هنگام بازگشت از آلمان، در جواب سؤال یکی از مبلغین فرموده بودند: «شما حساب دو چیز را از اسلام جدا کنید، خرافات و وضعیت مسلمانان...»1
اینک با حضور انقلاب اسلامی در ایران، اسلام، چهره‌ی حقانی خود را برای جهانیان گشوده است و پایه‌های ساختمان تمدن بزرگ اسلامی در حال تحکیم می‌باشند و فرهنگ غنی اسلام در آستانه‌ی قرن 21، به سوی تسخیر قلبها و جانشینی فرهنگهای دیگر پیش می‌رود، بر متولیّان و مبلّغان است که با تبیین صحیح اسلام و زدودن خرافات، به شفافیت و حقانیت فرهنگ اسلام کمک کنند، چنانکه رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند:
«با تنبلی و بی‌حالی، با اظهار ذلت و ضعف و ناتوانی، با پایبندی به خرافات، با بی‌اعتنایی به ارزشهای والای اسلامی نمی‌شود یک کشور را آنچنان ساخت که شایسته یک ملت بزرگ است.»2
و نیز: «کسانی که خرافات را به نام اسلام بیان می‌کنند بزرگ‌ترین دشمنی را با دین خدا ابراز کرده‌اند.»3

خرافه در لغت و اصطلاح
این واژه از نام مردی از قبیله عُذره گرفته شده است. در تاریخ و روایات آمده است.
طایفه‌ی اجنّه، مردی به نام «خرافه» را که شخص صالحی بود اسیر کردند. وی، مدتی را در جمع آنان بر سر برد؛ پس از آزادی هر چه دیده بوده بیان می‌کرد و از آنجا که سخنانش برای مردم غیرقابل باور بود، او را تکذیب می‌کردند و می‌گفتند: «این سخنان خرافه است.»4 و در بی‌پایگی احادیث به او مثلاً زده می‌شد. به تدریج، هر سخن بی‌پایه و بی‌مبنا را «خرافه»5 گفتند. در لغت، به هر سخن پریشان، موهوم، افسانه‌یی، غیرقابل اعتماد، دروغ، باطل و بدون اصل «خرافه»6 گفته می‌شود.
این واژه تقریباً معادل superstition به معنی عقاید بی‌اساس و توخالی‌ست.
خرافات دامنه‌ی وسیعی دارد و شامل «اساطیر» و حکایات افسانه‌یی ناشی از اوهام عامیانه و جاهلانه می‌شود.
خرافه در اصطلاح، عمل یا اعتقاد ناشی از نادانی، جهل، ترس از ناشناخته‌ها، اعتقاد به‌جا و بخت، یا درک نادرست از علت‌ها و معلول‌هاست.7
مرحوم علامه‌ی طباطبایی در این باب می‌فرمایند: «آراء و عقایدی که انسان پیدا می‌کند یا جنبه فکری و عقلی دارد و به طور مستقیم مربوط به عمل نیست مانند مسائل ریاضی و علوم طبیعی و مسائل مربوط به ماوراءطبیعت (عالم مجردات) و یا جنبه‌ی عملی دارد و مستقیماً و بلاواسط مربوط به اعمال انسان است.
مانند مسائل اخلاقی و اجتماعی که بحث از افعال شایسته و غیرشایسته‌ی انسان می‌کند. در قسم اول باید از علم ویقین که از استدلالات عقلی و یا حس سرچشمه می‌گیرد پیروی کرد و در قسم دوم از آنچه به خیر و سعادت انسان منتهی می‌شود. اعتقاد به آنچه به حقانیت آن به آنچه به دخالت آن در خیر و شر، یقین ندارید «خرافات»8 است مرحوم علامه، خرافات را دارای دو زمینه‌ی «اعتقاد» و «عمل» می‌داند. افکار خرافی و اعمال خرافی.

ریشه‌ی پیدایی خرافات
پیدایی خرافات، تاریخی به قدمت تاریخ جهل بشر دارد. به هر نسبت که انسان به حقایق و واقعیات ناآشنا باشد، زمینه‌ی رویش افکار خرافی آماده‌تر می‌شود. تا قوه‌ی واهمه و مخیّله در آدمی وجود دارد (که همیشه با انسان بوده و هست) خرافه و خرافه‌پرستی نیز وجود دارد. برخی، خرافه‌پرستی را از خواص روح آدمی می‌دانند که حتی با پیشرفت علوم نیز از بین نمی‌رود، بلکه عصر جدید، خرافات جدید را به همراه دارد البته نور حقیقی علم در کاهش خرافات مؤثر است، اما چون پیشرفت علوم و آگاهی از مسائل محدود است، خرافات در چهره‌های جدید رخ می‌نماید.
منشاء خرافات، روح بشر است، بشر وحشی در هزاران سال پیش با طبیعت خشن و هولناک آن زمان رو به رو بود و از تأثیرات اوضاع طبیعی در روح خود بی‌بهره نبود.
طوفان، سیل، طغیان آبها، زلزله، رعد و برق، کسوف و خسوف، ظهور ستاره‌ی دنباله‌دار، مرگ، قحطی، بیماری، وقوع جنگها و مناظر ترسناک کوهها و آتشفشانها و هزاران وقایع دیگر برای انسان وحشت‌زا و حیرت‌انگیز بود. و در برابر وقایع، بشر، سه نقطه ضعف بزرگ داشت: ترس، حیرت، نادانی.
خداوند متعال، جهان هستی را با قوانین سبب و مسبب تدبیر کرد. یعنی هر معلولی را علتی نهاد؛ اما انسانهای سطحی‌نگر، بر اثر انس با محسوسات، اسباب را منحصر در علل مادی دانست و از همین‌جا بستر پیدایی خرافات گسترده شد؛ حال آنکه هستی، مساوی با جهان مادی نیست و نظام علت و معلول شامل تأثیرات امور غیرمادی نیز می‌شود. خداوند، ملائکه، اجنّه و ارواح از موجودات غیر مادی و مؤثر در جهان مادی هستند (البته با تفاوت در نوع مرتبه‌ی تأثیر)، در همین راستا، تبیین معجزات و اعمال خارق‌العاده، سهل و منطقی می‌شود. معجزات در دستگاه معارف دینی، اموری بی‌علت و بی‌سبب نیستند بلکه معلول اموری نامحسوسند.
انسان به هر حال برای هر پدیده‌یی، علتی جستجو می‌کند و به سبب‌سازی برای حوادث می‌پردازد.
انس به محسوسات، در این سبب‌سازی، انسان را به جهتی خاص هدایت می‌کند. در پیدایی ریشه‌های بت‌پرستی، مورخین گفته‌اند: «پس از آنکه نسل اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السلام) و اقوامی که مجاورت اسماعیل و بیت‌الله را برگزیدند، در مکه رو به فزونی گذاشت، بر سر تصاحب چراگاهها و وسایل زندگی نزاع و زدوخوردهایی روی داد، لذا جمعی بر آن شدند که از مجاورت بیت‌الله به نقاط دیگر که چراگاهها و آب فراوان داشت مهاجرت کنند، این عده، بر اثر علاقه مفرطی که به کعبه و بیت‌الله داشتند، هر یک، سنگی از اطراف کعبه به عنوان یادبود برداشته و همراه بردند. سپس این سنگها را که یادگار کعبه‌ی مقدسه بود تقدیس کردند وحتی عمل طواف کعبه را بر گرد سنگ‌ها انجام دادند. کم‌کم در نسل‌های آینده، عنوان یادبود کعبه به فراموشی گرایید و تقدیس سنگها، جای آن را گرفت و بالاخره، بت‌پرستی متداول شد.»9
خرافات پس از پیدایی، معمولاً آنچنان با باورها و عقاید حقیقی و سنن ملی و فرهنگی توجین می‌شوند که ماهیت خرافی آنها پنهان می‌ماند و متأسفانه سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل شده و ضمن تداوم، گستردگی نیز می‌یابند. «ناآگاهی» از بعضی جهان، عامل پایداری خرافات است. فرض کنید پشت یک صفحه‌ی شیشه‌یی ضخیم ایستاده‌اید و از فرد دیگری می‌خواهید تا از آنطرف شیشه، با مشت، ضربه‌یی به طرف سر شما بفرستد، حتماً سر خود را می‌دزدید، با آنکه می‌دانید جدار ضخیم شیشه، مانع برخورد ضربه‌ی او با سرتان خواهد شد. در اینجا «غریزه» بر «استدلال» غلبه کرده است و یا اینکه باور عقلانی شما مغلوب واقع شده است چنین حکمی در مورد خرافات، و خیر و شر هم مطرح است. طی هزاران سال خرافات، حالات به ظاهر غریزی را در ذهن ما به وجود آورده، بر استدلال ما تأثیر گذاشته و صرف‌نظر از میزان پیشرفت علوم و تکنولوژی، هنوز هم در زوایای «خودآگاه» ما، در کمین است و غالباً بر رفتار اجتماعی و تلقی ما از زندگی تأثیر می‌گذارد.
در یک بررسی اجمالی می‌توان علل پیدایی و خاستگاه خرافات و رسوم عامه را چنین عنوان کرد.
الف) توضیح اسرار طبیعت و هستی انسان: انسان، ذاتاً جستجوگر و کنجکاو است و در اولین تماس با خود و طبیعت به فکر تبیین علل خلقت می‌افتد و به علت جهل، به تحلیل‌های نادرست روی می‌آورد.
ب) آرزوی مطلوب ساختن سرنوشت به نفع خود و دیدن آینده در حال: انسان ذاتاً کمال طلب و خیرخواه است، به خصوص به دلیل حب ذات، خیر و سعادت خود را می‌خواهد بنابراین مایل به اطلاع از آینده‌ی خود است.
ج) آرزوی برکنار ماندن از تأثیر شیاطینی که قادر به درک آنها نیست: انسان از نیروهای مرموزی رنج می‌برد و می‌ترسدـ اعم از علل حقیقی یا موهوم ـ و برای دفع آنها به تحلیل‌هایی روی می‌آورد.
د) ایمان به غیب و تلاش برای نفوذ در آینده: شاید بیشترین موارد خرافات، در زمینه‌هایی پیش می‌آید که علل مؤثر در حوادث، نامحسوس و نادیدنی‌ست و جا برای تفسیرهای خود ساخته باز است.10


هـ) یکی از عوامل پیدایی خرافات (که همان بستر علت و معلول است) شرطی بودن انسان و یا همزمانی تصادفی دو پدیده است. یعنی خانمی، همزمان با خوردن گیاهی یا آمدن شخصی، حادثه‌ی تلخ مرگ وبیماری برای او یا منسوبینش اتفاق می‌افتد، از آن پس وجود آن گیاه یا شخص را شوم پنداشته و عامل مرگ می‌داند؛ یا مثلاً حضور خانم طلاق گرفته در مراسم ازدواج را شوم دانسته، عامل جدایی می‌داند؛ یا افتادن فرزندش از پله‌ها، همراه با وجود 13 مبل در اتاق را به خاطر نحسی 13 می‌داند. تجربه‌ی یک خرافه، عامل پایداری آنست.
و) یکی از علت‌های پیدایش و ماندگاری خرافات «تلقین» است: گاهی اوقات فرد به واسطه‌ی قرار گرفتن در جمع، باورهای گروهی آن جمع را می‌پذیرد، چرا که مکانیسم پذیرش آن، یعنی «تلقین» همیشه در انسان مؤثر است. ذهن انسان آمادگی پذیرش افکار غیرمنطقی، بی‌اساس و اشتباه را دارد و پس از یکبار تجربه، آنرا تکرار می‌کند و بعد به صورت تلقین و سپس باور در می‌آورد که این تلقین هم فرديست، هم گروهی.
اگر خرافات به روش تلقین، ریشه‌دار شده به صورت باور در بیاید و اساس تفکر یک فرد را بسازد، رفتار او را تحت‌الشعاع قرار داده و به صورت رفتارهای بیمارگونه مانع شکوفایی ذهن او شده و جز ضرر و اصطکاک فکر، چیزی به بار نمی‌آورد.
موقعیّت وحشتناک و اضطراب، ناکامی از حل مشکل، قرار گرفتن بر سر دوراهی‌ها و امیدوار کردن خود (به صورت مکانیسم دفاعی) از عواملی هستند که حتی اشخاص آگاه را به سوی پذیرش و استفاده از خرافات سوق می‌دهند.
گسترش خرافات در جوامع، مرهون همکاری سه عامل است. پیام ـ پیام‌گیرـ پیام‌رسان.
پیام: با روشهای مختلف، از جمله همراه با پاداش، مانند بلیت بخت‌آزمائی، قرعه‌کشی‌های بانک و قمارخانه‌ها ارائه می‌شود که در تلقین خرافه شانس، مؤثر است.
پیام‌گیر: کسی که خرافات را می‌پذیرد، هر قدر ضعیف‌النفس بوده و موقعیت برای او مبهم باشد، بیشتر تحت تأثیر تلقین قرار می‌گیرد. بنابراین، جامعه‌یی که افراد ضعیف‌النفس و بیسواد دارد، بیشتر آماده‌ی قبول خرافات است.
پیام‌دهنده: هر اندازه فرد پیام‌دهنده متخصص و مرجع قدرت باشد، به همان اندازه تأثیر می‌گذارد. بنابراین جوامعی که رهبران، دانشمندان، متخصصان و هنرمندان خرافاتی داشته باشند، بیشتر خرافات را می‌پذیرند تا جوامعی که رهبران و متخصصان آگاه و منطقی دارند.
فرهنگ در مسیر رشد خود نیاز به پویایی فکر و شناخت مسائل دارد. بنیانگذاری کاخ فرهنگ بر نخاله‌های سست و باورهای پوچ، امری غیرعقلانی‌ست.
البته خرافات که جرقه‌های ابتدایی ـ اما انحرافی ـ تحلیل حوادث هستند، در بعضی موارد موجب پیشرفتهایی هم شده‌اند؛ مثلاً پس از گذراندن سالیان دراز و اعتقاد به عوامل موهوم و نادیدنی و تأثیر ستارگان و جن و پری، بالاخره انسان، به اصول و مبانی‌یی می‌رسد که او را در دسترسی به علل و عوامل واقعی کمک می‌کند و خرافات وسیله‌یی برای رسیدن به حقایق می‌شود.
به عنوان شاهد می‌توان از کاهنان بابل که متولیان معابد بودند نام برد که برای مردم ادعیه و اوراد می‌خواندند و از مغیبات ـ به خیال خود ـ خبر می‌دادند و خواب را تعبیر می‌کردند و کواکب را رصد می‌نمودند و سرنوشت مردم را از روی حرکت ستارگان معین می‌کردند و عقیده‌شان بر آن بود که مجموعه‌ی ستاره‌ها واجرام سماوی رابطه‌ی مستقیم با جامعه بشری دارند. از این آداب خرافی که براساس موهومات مبتنی بود، مجموعه‌ علمی به ظهور رسید که آن را علم نجوم می‌گفتند، به طوری که در تمام جهان، این علم را حاصل تمدن بابلی دانسته و آن را علم کلدانیان لقب داده‌اند. از قرن هفتم قبل از میلاد این علم خرافی کم‌کم قدم به مرحلۀ واقعیت نهاد و معلومات، جدولها و ارقام که در ابتدا به نیت تأثیر حرکات کواکب و سعد و نحس نجوم رسم شده بود مستقلاً ثبت شد و یونان، بعدها آنرا توسعه داد تا اینکه در قرن سوم قبل از میلاد به صورت «هیئت» درآمد.11

موانع مبارزه با خرافات
دانشمندان و متفکران برای ریشه‌کن کردن این کج‌اندیشی قیام کرده‌اند، لکن هنوز این بیماری مانند خوره، ریشه‌های فرهنگ را می‌خورد. این عدم موفقیت معلول وجود موانعی است.
1ـ روح تقلید در آراء و عقاید نظری و معلومات حقیقی.
2ـ عدم تبیین معیارهای شناخت و جداسازی خرافات از حقایق.
بعضی از دانشمندان تجربی معتقدند علم براساس حس و تجربه بنیان‌گذاری شده است و آنچه به وسیله‌ی حس و آزمایش درک نشود فاقد ارزش است. مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ این نظریه می‌گویند: «این طرز فکر، خود نوعی خرافه است زیرا علوم طبیعی، فقط از خواص طبیعی موجودات بحث می‌کند و همواره از روی اسرار و خواص ماده پرده برمی‌دارد و هیچگونه راهی برای نفی و اثبات امور غیرمادی ندارد، بنابراین اعتقاد به اینکه ماوراء حس و تجربه، حقیقتی وجود ندارد بدون هیچ دلیل و مدرکی، از واضحترین خرافات است.12
در بین اقسام مسائل اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی و غیره، مسائل دینی، بیشتر متهم به خرافات شده‌اند. شاید به این دلیل که خرافات، بیشتر مربوط به نیروی نامحسوسی است که در اختیار انسان نیست مانند: خواب، ارواح، فال نیک و بد، عطسه، شانس، شیاطین و... و این امور، بیشتر در دین مطرح است، یعنی دین مانند علوم تجربی، فقط درباره محسوسات بحث نمی‌کند بلکه قایل به هستی‌یی فراتر از هستی مادی‌ست و برای آنها احکامی قایل است.



مبارزه با خرافه
اگرچه فلاسفه تا آنجا که امکانات محیطی اجازه داده در راه مبارزه با خرافات ناشی از جهل بشر، قدم‌های برجسته‌یی برداشته‌اند ولی با شهادت و قطعیت تاریخ، نقش پیامبران در این مبارزه بسیار مهم بوده است.
اسلام به عنوان دین متکی بر منطق و دلیل، ریشه‌کنی خرافات جاهلیت را سرلوحه مبارزات خود، قرار داده است، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با عصمت فکری خود بدون، گرایش به این پندارها، وارد میدان مبارزه شد و با اصول منطقی خود و تحمل شکنجه‌ها و آزارها و تبعیدها راه را برای سیر تکاملی افکار بشر هموار کردند. روش اسلام در مبارزه دو جنبه داشت: سلب و اثبات.

روش سلبی:
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از ابتدا با اوهام و زنجیرهای بسته شده بر بالهای اندیشه‌ی انسانی مبارزه می‌کرد. قرآن یکی از اهداف پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را گسستن زنجیرها برمی‌شمرد. «کسانیکه از فرستاده‌ی‌خدا، پیامبر امی پیروی می‌کنند، کسی که بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود برمی‌دارد...»13
قرآن، داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) را که با دیدن ستاره‌یی آنرا خدای خود می‌شمرد (همسازی با گروه) و سپس با غروب آن ستاره می‌گفت: خدایی را که افول کند و غایب شود دوست نمی‌دارم،14 نقل کرده، شیوه‌ی مبارزه را بیان می‌دارد.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برخلاف بسیاری از سیاستمداران که از خرافات مردم سوءاستفاده می‌کردند تا اهداف خود را پیش ببرند، وقتی که همزمان با مرگ فرزندش «ابراهیم» خورشید گرفتگی «کسوف» پیش آمد و مردم خرافی خواستند آنرا به مرگ فرزند پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نسبت دهند و آنرا نشانه‌ی عظمت ایشان بدانند، با خواندن خطبه‌یی، ماه و خورشید را دو نشانه‌ی قدرت خدا دانسته که هرگز برای مرگ و تولد کسی نمی‌گیرند و سفارش کردند هر موقع ماه وخورشید گرفت، نماز آیات بخوانید.15
روزی پیامبر در سن چهارسالگی از مادر رضاعی خود «حلیمه» اجازه خواست تا همراه برادران رضاعی خود به صحرا برود، حلیمه می‌گوید: فردا محمد را شستشو دادم، به موهایش روغن زدم، به چشمانش سرمه کشیدم و برای اینکه دیوارهای صحرا به او صدمه نزنند، یک مهره‌ی یمانی که در نخ قرار گرفته بود، برای محافظت به گردن او آویختم. محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مهره را از گردن درآورد و به مادر گفت: مادر، خدایی که پیوسته با من است، نگهدار و حافظ من است.16
در مجموعه‌ی معارف اسلام، موارد زیادی دیده می‌شود ناظر بر رد اندیشه‌های خرافی بوده است مانند دستورات مربوط به حمد خدا هنگام عطسه یا دستورات راجع به حیوانات و حقوق آنها در مقابل خرافه‌هایی مثل داغ کردن شتر سالم، برای بهبودی شتر بیمار.


روش اثباتی
قرآن، در مبارزه با افکار و عقاید خرافی دستورات داده است که از «ما انزل الله» و آنچه خدا فرموده پیروی کنید و هیچ مطلبی را بدون علم نپذیرید.»17
در مورد علم نیز دستور داده‌اند از فرمانهای الهی پیروی کرده، خواهان اجر و مزد او باشند. اگر این دستورات با مشتهیات نفسانی آنها تطبیق کرد سعادت دنیا و آخرت را دریافته‌اند و اگر تطبیق نکرد و موجب محرومیت مادی آنها شد، اجر ابدی و سعادت اخروی، آنرا جبران می‌کند. در قرآن، هنگام ارائه‌ی راههای شناخت، سفارش به علم، ایمان و یقین در مقابل ظن و گمان و تقلید بی‌پایه شده است.
عبارت افلا یتفکرون، افلا یعقلون، افلا یتدبرون ولا یعلمون در قرآن، به صورت استفهام توبیخی، بارها تکرار شده است.
اسلام با اهمیت به علم و عالم و اینکه تحمل مصیبت مرگ یک قبیله‌ی چندین هزار نفری، از مرگ یک عالم دانشمند آسانتر است، واژه‌های فکر و علم و دانش را در مقابل پول و عشیره و شمشیر و اولاد ارزشمند ساخت.


معیار تمییز خرافه از غیر خرافه
نکته مهم این بحث، بیان معیار شناسایی خرافه از غیر خرافه است. اگر با معیارهای علم تجربی بسنجیم، بسیاری از افکار بشر خرافه خواهد شد، لذا باید در مورد دلیل و برهان و حد و مرز آن به توافق رسید. ما معتقدیم فرهنگ بشری، علاوه بر برخورداری از خدمات علم و فلسفه تا حد بسیار زیادی مدیون خدمان دین و افکار و آراء پیامبران است. بنابراین عقل و وحی، دو عنصر سازنده‌ی فرهنگ هستند و تبیین جهان هستی متوقف بر درک عقل و بیان وحی است. چرا که خالق هستی، بهتر می‌تواند ماهیت جهان هستی را بیان کند، لذا پس از اثبات حجیت وحی، گزاره‌های دینی، خود، دلیل و برهان برای تبیین جهان هستی می‌شوند و اظهارنظر قرآن و روایات درباره‌ی علیت یک پدیده برای پدیده‌های دیگر با وجود ملائکه، اجنه، شیاطین و... دلیل و برهان محسوب می‌شود.
بنابراین می‌توان گفت، دلیل دو قسم است (عقلی و نقلی) و برای رد یک خرافه یا پذیرش یک قضیه‌ی مشکوک بین خرافه و حقیقت، علاوه بر دلیل عقلی، دلیل نقلی نیز حجت است، مثلاً اگر در اسلام حدیثی باشد که بگوید «ناخن گرفتن در روز چهارشنبه، انسان را بداخلاق می‌کند» به شرط اینکه حدیث تمام شرایط صحت و قبول را دارا باشد برای ما حجت و دلیل خواهد بود و آنرا از خرافه بودن بیرون می‌آورد و اینکه عقل ما قادر به درک این ارتباط و علیت نیست. باعث رد حدیث نمی‌شود، چرا که قوانین و گزاره‌های دینی، در صورت ضد عقل بودن، رد می‌شوند، نه در صورت فوق عقل بودن. پس برای تعیین مرزهای خرافات ابتدا باید در مورد اثبات خدا، نبوت، وحی و قرآن و سندیت روایات بحث شود، سپس به رد یا قبول بعضی خرافات در اسلام پرداخته شود.
در پایان، امیدوارم خداوند متعال، توفیق ریشه‌کن کردن خارهای مزاحم بر سر راه اندیشه‌های پویا را به همه‌یمصلحان عنایت فرماید.
"مقاله از حجه الاسلام دكتر محمد تقديري"




**پی‌نوشت‌ها:
1ـ سخنرانی در جمع مردم آبادان 19/2/57.
2ـ سخنرانی در جمع زایرین حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) 1/1/76.
3ـ سخنرانی در جمع زایرین حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) 1/1/76.
4ـ مسند اسحاق بن راهویه، ج 3، ص 801 ح 1436، سنن الترندی فی الشمائل 73 مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 157، الملاحم والفتن 191، المفصل فی تاریخ العرب، ج 6، ص 822، تاج العروس (لغت)، ج 6، ص 83 و کتب لغت نهایة ابن اثیر لسان العرب و مجمع البحرین.
5ـ الاصابه، ج 1، قسم 1، نهایه ابن اثیر واژه‌ی خرافه.
6ـ لغت‌نامه‌ی دهخدا، ج 6/8462.
7ـ فرهنگ زبان فارسی، امروز، ص 413.
8ـ تفسیر المیزان، علامه محمد حسین طباطبائی، ج 2، ص 421، ذیل آیه 170 بقره.
9ـ یحیی نوری، اسلام و عقاید و آراء بشری، ص 248، به نقل از کلبی هشام بن محمد (الاصنام)، ص 8، ابن هشام، السیرة النبویة، ص 76، آلوسی بلوغ الارب، ج 2، ص 200.
10ـ تی. اس. نولسون «خاستگاه خرافات و رسوم عامه» نقل از فرهنگ خرافات، فیلیپ وارینگ، ص 10.
11ـ شهید دکتر مفتح، مقدمه‌ی کتاب خرافه و نیرنگ نوشته‌ی سید کاظم ارفع.
12ـ ترجمه‌ی تفسیرالمیزان، ج 1، ص 602.
13ـ الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی... یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم. سوره اعراف/ آیه 157.
14ـ سوره انعام/ آیات 74ـ80.
15ـ بحارالانوار، ج 22، ص 155.
16ـ بحارالانوار، ج 15، ص 392.
17ـ «هنگانی که به آنان گفته می‌شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، می‌گویند: ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم پیروی می‌کنیم، آیا نه این است که پدران آنها چیزی نمی‌فهمیدند و هدایت نیافتند. سوره بقره/ آيه 170.

سایر اخبار


* قلم قرآنی * قرآن حکیم * قران نفیس* قران عطری* قرآن عروس با 50 درصد تخفیف* قرآن عروس، قرآن کیفی،انواع قرآن، مفاتیح و ادعیه با تخفیف ویژه* رحل قرآن با 50 درصد تخفیف* حافظ نفیس با تخفیف ویژه* بوستان و گلستان نفیس با تخفیف ویژه تلفن مرکز پخش:021-36831525- 09121383718
* قلم قرآنی * قرآن حکیم * قران نفیس* قران عطری* قرآن عروس با 50 درصد تخفیف* قرآن عروس، قرآن کیفی،انواع قرآن، مفاتیح و ادعیه با تخفیف ویژه* رحل قرآن با 50 درصد تخفیف* حافظ نفیس با تخفیف ویژه* بوستان و گلستان نفیس با تخفیف ویژه تلفن مرکز پخش:021-36831525- 09121383718
* قلم قرآنی * قرآن حکیم * قران نفیس* قران عطری* قرآن عروس با 50 درصد تخفیف* قرآن عروس، قرآن کیفی،انواع قرآن، مفاتیح و ادعیه با تخفیف ویژه* رحل قرآن با 50 درصد تخفیف* حافظ نفیس با تخفیف ویژه* بوستان و گلستان نفیس با تخفیف ویژه تلفن مرکز پخش:021-36831525- 09121383718
* قلم قرآنی * قرآن حکیم * قران نفیس* قران عطری* قرآن عروس با 50 درصد تخفیف* قرآن عروس، قرآن کیفی،انواع قرآن، مفاتیح و ادعیه با تخفیف ویژه* رحل قرآن با 50 درصد تخفیف* حافظ نفیس با تخفیف ویژه* بوستان و گلستان نفیس با تخفیف ویژه تلفن مرکز پخش:021-36831525- 09121383718
* قلم قرآنی * قرآن حکیم * قران نفیس* قران عطری* قرآن عروس با 50 درصد تخفیف* قرآن عروس، قرآن کیفی،انواع قرآن، مفاتیح و ادعیه با تخفیف ویژه* رحل قرآن با 50 درصد تخفیف* حافظ نفیس با تخفیف ویژه* بوستان و گلستان نفیس با تخفیف ویژه تلفن مرکز پخش:021-36831525- 09121383718
* قلم قرآنی * قرآن حکیم * قران نفیس* قران عطری* قرآن عروس با 50 درصد تخفیف* قرآن عروس، قرآن کیفی،انواع قرآن، مفاتیح و ادعیه با تخفیف ویژه* رحل قرآن با 50 درصد تخفیف* حافظ نفیس با تخفیف ویژه* بوستان و گلستان نفیس با تخفیف ویژه تلفن مرکز پخش:021-36831525- 09121383718
* قلم قرآنی * قرآن حکیم * قران نفیس* قران عطری* قرآن عروس با 50 درصد تخفیف* قرآن عروس، قرآن کیفی،انواع قرآن، مفاتیح و ادعیه با تخفیف ویژه* رحل قرآن با 50 درصد تخفیف* حافظ نفیس با تخفیف ویژه* بوستان و گلستان نفیس با تخفیف ویژه تلفن مرکز پخش:021-36831525- 09121383718
برای ارسال نظر اولین نفر باشید.

ارسال نظر