ادبیات در قرن بیست ویکم
بسم الله الرحمن الرحیم
 

 
قرن بیستم وبیست ویکم از جمله قرونی است که پیشتاز قرون دیگر درتوسعه علم و گسترش تکنو لوژی بوده و بشر با استعانت از نیروی عقل وتجربه خود بنای با شکوه علوم نوین را با روش های بغایت زیبا بنیان گذاشته ودر عرصه های مختلف به تاخت وتاز پرداخته ،همه ارکان عالم مادی از ذرات نانو تا ساختار های بزرگ مقیاس چون ابر خوشه های کهکشانی را مورد پژوهش وتحقیق قرار داده و طبیعت را مسخر خود نموده است .
این علم وفناوری چنان زندگی بشر معاصر را تحت تاثیر قرار داده که زندگی بدون این تکنولوژی قابل تصور نیست
تسخیر فضا و سیارات ،تسخیر اتمها وملکول ها تسخیر ژنوم انسانی وحیوانی، شبیه سازی، توسعه صنعت مخابرات و اطلاع رسانی  یاداور این بیت زیبا از ناصر خسرو قبادیانی است:
درخت تو گر بار دانش بگیرد       به زیر آوری چرخ نیلوفری را
بدیهی است که منظور ناصر خسرو از دانش فقط  جنبه علوم تجربی و تکنولوژی نیست بلکه آن دانش را نیز در بر دارد که موجبات کما ل وتعالی انسانیت ، انسان را نیز موجب می شود .
در این مقاله سعی برآن می شود که رسالت ادبیات در دوران معاصر را مورد بررسی قرار دهیم وجایگاه آن را درمورد ارزیابی قرار دهیم. دردوره های اخیر که بشر جای پای خود را در افق های دوردست باز می کند و بادقت و علم فراوان وغیر قابل تصور سفینه ها را به سیارات دور دست اعزام کرده و اطلاعات زیادی از آنها بدست می آورد، تکنولوژی عظیمی که یک سفینه را هدایت می کند و به مقصد بعد از ماه ها می رسانددر میلیون ها کیلومتر فاصله اطلاعات جمع آوری وبه زمین مخابره می کند یا در عرصه نانو ساختار های ریز با دستکاری در ملکول ها موادی طراحی می کند که مثلا در نساجی پارچه هایی که کثیف نمی شود یا شیشه هایی که گرد وغبار را به خود نمی گیرد ،یا ساخت ملکول هایی که در پزشکی مواد لازم را به موضع مشخص بدن می رساند وبرنامه ریزی برای ساخت غذا های هوشمند  وهزاران دستاورد حیرت انگیز که تصور ان هم گاهی مشکل است این ایده را در انسان به وجود آورده که همین علم وصنعت غایت اهداف انسان است و همین ابزاری که مورد استفاده قرار می گیرد تمام آرزوهای انسان را براورده می کند .ودنیا را به معبدی تشبیه کرده که موبدانش دانشمندان وکتبش کتب علوم وتکنولوژیست .
اما قبل از اینکه وارد بحث نقش ادبیات در دوران معاصر باشیم خوب است که خاستگاه آن را بررسی کنیم.
از بدو پیدایش بشر هوشمند در روی زمین و مواجهه آن با مسایل مختلف که زندگی وی را تهدید می کرد . به دونبال دستاویز وپناهگاهی قدرت مند برای خود می گشت که وی را در برابر این ناملایمات طبیعی حفظ کند ومعین وهمراه وی باشد. پس لاجرم برای از بین بردن این تالمات روحی دستاویز نیروهای طبیعی و به دونبال آن ماورای طبیعی شد. فکر اینکه جایگاه وی در طبیعت در کجاست؟ از کجا آمده وبه کجا می رود؟و از سویی روح بزرگ ونامحدود وی که اسیر طبیعت محدود شده بود واین محدودیت وی را دچار افسردگی می کرد ، کار های روز مره محدود، لذتهای محدود، که تناسبی با روح نامحدود وکمال طلب وی نداشت ، او را متوجه بعدی در وجود خود به نام خیال می کرد که این خیال فارغ از محدودیتها و فناپذیری ماده به سوی آرمانهای بلند پرواز می کرد و همه عوالم را در می نوردید .
همین احساس در بشر بود که وی را از گونه های دیگر متمایز می کرد. وجود نیرویی قدرت مند ونامحدود و فراری از از محدودیت  که الهیات و ادبیات را به وجود آورد بشر اولیه با جستجوی مظاهر الهی در طبیعت و ماده خود را اغنا می کرد ولی با گسترش روح مجرد وی متوجه شد ماده نمی تواند آن آرمانهای نامحدود وی را اغنا وارضا کند پس متوجه عوالمی در ماورای طبیعت شد این سیر را می توان در احوالات حضرت ابراهیم علیه السلام  ملاحظه کرد ، ابراهیم که مدتی از عمر شریفش را در غار و بدور از جامعه گذرانیده بود سوالاتی برایش به وجود آمده بود در کتاب تاریخ انبیا این گونه این روند را شروع می کند(قصص انبیا-چاپ بنگاه ترجمه ونشر کتاب):که ابراهیم از کسی   پرسید خدای من کیست؟ گفت: مادرت،گفت خدای مادرم کیست؟جواب شنید: پدرت،باز پرسید خدای پدرم کیست؟جواب شنید:نمرود،گفت و خدای نمرود؟جواب شنید که نمرود خدای خدایان است و خدایی ندارد، ابراهیم گفت تو را نادان یافتم یقینا این چنین که تو می گویی نیست،ودر قرآن کریم این سیر را این گونه رقم می زند که ابراهیم دید گروهی  ستارگان را می پرستند ، پس گفت حتما همین خدای من است، ولی بعد از مدتی متوجه شد که این خدای مقهور زمان است و درزمانی غروب می کند، گفت یقینا این خدای نیست، پس متوجه عده ای شد که ماه را پرستش می کنند ، پس گفت این از ستارگان به مراتب بزرگتر وپرنور تراست پس این خدای مردمان است، اما متوجه شکه ماه هم نقصان می پذیرد وهم غروب می کند وحتی در اوقاتی دیده نمی شود، پس متوجه خورشید پرستان شد اما خورشید هم غروب می کند و زمانی نیست، پس گفت متوجه خدایی می شوم که طلوع وغروب ندارد بلکه خود طلوع وغروب را آفریده  و زمین و آسمان را به وجود آورده است(سوره انعام، آیات 76 تا 79)
پس سیر تحول بشر را در این داستان مشخص می شود که چگونه آن روح نامحدود انسان وی را به سوی موجودی نامحدود و غیر مرئی سوق می دهد وچگونه وی را از دامن طبیعت وماده محدود به جهان نامحدود سیر می دهد همین حس در انسان است که وی را در طول تاریخ از افسردگی نجات داده وحتی رهنمون بسیاری از اکتشافات واختراعات شده مشخص است انسان برای رسیدن به اختراع یا اکتشافی ابتدا خیال آن را در خود می پروراند وبعد متوجه ساخت وعینیت بخشیدن به آن می کند.
پس حس خدای جویی در انسان فطری ووجودی بود که در حالت دلتنگی و خسته شدن از طبیعت ومحدودیت ماده به سوی ذاتی نامحدود ومعین رهنمون می شود که با اتصال با وی نهاد نا آرام بشر که گرایش به نامحدود دارد آرمش یابد و حس تخیل که باز مختص بشر است آرمان وهدف در و جود وی بیافریند و عاری از تعینات مادی وی را به ژرفای مفاهیم هدایت کند. اما واسطه بین  این مبدا نامحدود واین جهان مادی محدود چیست؟
واسطه بین این دو در وجود انسان چیزی جز سخن و کلمه نیست، این کلام است که این دو را به هم پیوند می زند از اینجاست که مسیح علیه السلام را کلمه خطاب می کنند :در ابتدا کلمه بود ،وکلمه نزد خدا بود . ودر تورات شاعر دهان خدا یا یهوه خوانده می شود و در قرآن مجید اولین ایه ای که به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله نازل می شود : بخوان، بخوان به نام پروردگاریت که خلقت را ایجاد کرد
پس سخن وکلمه  جایگاهی بس بلند  دارد. سخن از چه گفته می شود از نگاه انسان به عالم ماورای ماده ونامحدود، انسان چه احساس میکند وچه می جوید وچه می گوید؟
قوه نفوذ روح و تخیل به حدی بالا و نامحدود است که کل کیهان را تصور می کند بدو پیدایش را جستجو می کند وحتی تا قبل پیدایش هم نفوذ می کند ونظریه ارایه می دهدو یا در نظرش جهان راسقف می شکافد وطرحی نو در می اندازد. روح آدمی در اصل با تخیل در این ما ورا سیر می کند چیزی نا یافتنی را می جوید و عاشق رسیدن به آن است حال اگر درجایی محدود شود وافقش محدود گردد سریعا افسردگی بر وی غلبه می کند ولی وقتی این سد شکسته شود به آرامش دست پیدا می کند پس عشق چیزیست دست نایافتنی و خواهان اتصال به آن است و به قول مولالنا جلال الدین رومی:
 
باغ سبز عشق تو بی منتهاست           جز غم وشادی در او بس میوه هاست    
عاشقی زین هردو حالت برتر است          بی بهار وبی خزان سبزوتراست
این باغ سبز عشق این دنیایی که همیشه بهار است زاده اندیشه وتخیل است و مکمل دنیای موجود قرار می گیرد.
چرا که انسان ذاتا به دنبال نقطه اتکا بینهایت و به دونبال رسیدن به آرمانهای بلند و دست نا یافتنی است.
و همین سرشت است که ماده را مبدل می کند به آنچه که او می خواهد و همه چیز را مسخر اوکرده است.
آیا انسان بدون این ادبیات زنده می ماند؟
منظور این نیست که انسان لازمه زندگی کردنش این است که هر روز سری به دیوان حافظ بزند  یا از مولوی بیتی بخواند، مراد این است که بشر سالها ودورانها بدون داشتن تکنولوژی زیادی زندگی کرده ونسلها آمده اند ورفته اند ولی بشر بدون آرمان بدون هدف بدن چشم انداز فردا نمی تواند زندگی کند بشر بدون تخیل پرواز در بی نهایت قابل تصور نبوده ونیست.
هر چند ممکن است در هر برحه ای از زمان ادبیات تحت تاثیر شرایط محیطی واقلیمی و حتی ابزاری قرار بگیرد و ممکن است که این تخیلات و پروازهای فرا طبیعی به محیط های غیر انسانی کشیده شود و این خلا ها با شبه هنر هایی  خالی از فطرت انسانی پرشود ونامش هنر گذاشته شود ولی قابل توجه است که در این موارد انسانیت رنگ می بازد وپنهان می شود وپرسشی پیش می آید که انسانیت کجاست هنری که آرامش بخش وارتقا دهنده انسانیت انسان است چیست؟ همواره در طول تاریخ شاعران وهنرورانی که در خدمت ظالمان وجاهلان وهوا پرستان بودند نکوهش شده وحتی در پاره ای زمان مثل دوران ساسانی شعر گفتن منع شده بود و اغلب متون هنری به نثر گفته می شد وشاید ظهور کیش هایی مثل مانویت که رنگ وروی هنری داشت دلیل این مساله به شمار می رفت به هر حال روح ادبیات در هر انسانی جلوه ای دارد که وی را متعالی کرده و امید به بودن را در وی به خروش می آورد.
ادبیات است که عنوان می دارد که باید دانش در خدمت ارتقای مقام آدمیت باشد نه انسان در خدمت دانش و نباید انسانها در برابر مصنوعات خودشان آنقدر رنگ ببازند که انسانیت خود را از دست بدهند.
قرن بیست ویکم قرن شیفتگی انسان در برابر فناوریست،عصری است که بشرتوانسته است طبیعت را بیش از پیش مقهور خود کن از انرژی هسته ای در مصارف انرزی خود بهره برد شبیه سازی کند و سرعت سیر اطلاعات به شدت افزایش یافته است . قرن بیست ویکم قرنی است که باوجود سیر صعودی علم وفناوری در آن در سیر اخلاق نزول حاصل شده و جنگ های خانمان برانداز هر لحظه جان هزاران انسان بزرگ وکوچک را می گیرد.انواع فناوریها غذاهای مصنوعی ،بحران آب ،کوچک شدن خانه ها ،روزمره گیها افزایش مشغولیات انسان معاصر را برآن داشته که در آرزوهای خود گذشته خود را جستجو کند به دونبال راهی می گردد که از این دنیای مصنوعی خود ساخته بیرون بیاید دنیایی مادی ومحدود که انسان را مقهور خود ساخته است و افسردگی ودلتنگی ها را افزایش داده است در این فضایی نسیم خوش ادبیات بیش از همه چیز به مذاق آدمی خوش می آید نسیمی از آزاد شدن روح از مادیات وسیر وی در بی نهایت ها  آرمان گرایی و به دونبال هدف بودن بیش از پیش مورد نیاز بشر است انسان در قرن بیست ویکم بیش از پیش قدر ادبیات وادب را میداند چرا که از آن محروم مانده مانند تشنه ای در بیابان که از آب محروم است ویا گرسنه ای در زندان که غذای کافی به وی نمی رسد انسان معاصر که در هیا هوی تکنولوژی ازادبیات و تخیل و مبدا دور مانده چونان همان انسان نخستین به دونبال تکیه گاهی می گردد تا از ترس تکنولوژی بدان پناه ببرد پناهگاهی که جایی دراین مادیات محدود ندارد بشر معاصر دلتنگ وافسرده می خواهد از این تنگنا خارج شود وروحش را در تخیلات بینهایت سیر دهد وبه بی نهایت بپیوندد. چشمه حیات کجاست با کدامین معرفت خود را بیابد و کجا انسانیت ببیند انسان معاصر تشنه شعر است تشنه عرفان مطهر است تشنه حافظ ومولوی است همین حس است که موجب شده که دیوان جلال الدین رومی در غرب بیشترین فروش را در سالهای جاری داشته باشد وسازمان ملل فارغ از ملیت ومذهب مولوی کنگره ای به نام وی بر پا دارد.این شعله معارف اصیل فطری است که هر از گاهی در وجود افرادی فارغ از هر کیش وهر دین شعله می کشد ووی را به مدد انسانهای دیگر فرامی خواند، واقعا این طور نیست که عده ای می پندارند که حوزه معارف بشری در بستر ماده وتجربه صرف محدود شده ودیگر هیچ، و میراث ادبی را چون پیرزنی قدیمی بپندارند که علم معاصر با آن مدارا می کند ،بلکه این معارف جملگی از دیدی کلی تر مکمل یکدیگر ولازم وملزوم هستند
 

سایر اخبار


مرکز پخش کتاب‌ها، رساله‌ها و تصحیح و تعلیقه‌های علامه حسن‌زاده آملی
مرکز پخش کتاب‌ها، رساله‌ها و تصحیح و تعلیقه‌های علامه حسن‌زاده آملی
مرکز پخش کتاب‌ها، رساله‌ها و تصحیح و تعلیقه‌های علامه حسن‌زاده آملی
مرکز پخش کتاب‌ها، رساله‌ها و تصحیح و تعلیقه‌های علامه حسن‌زاده آملی
انتشارات دانشیاران ایران
انتشارات دانشیاران ایران
برای ارسال نظر اولین نفر باشید.

ارسال نظر