کشتار یهودیان توسط پیامبر 1394/02/22

در ادامه پاسخ به شبهات در مورد ساحت پیامبر، این بار نیز مطالبی از کتاب رسول الله و اتهامات پنج کتاب ضاله عینا نقل می کنیم. علاقمندان جهت تهیه کتاب می توانند به صفحه اصلی سایت مراجعه کنند 

 

کشتار یهودیان بنی قریظه!


بني‌قريظه با اينکه قبلا قول داده بودند تا با دشمنان مسلمانان همکاري نکنند، دست به خیانت بزرگی بر علیه ملت مسلمان و سایر مردم زدند. یهودیان بنی نضیر بعد از تبعید و دورشدن از مدینه و ورود به خیبر، تعدادی از سران خود را به نام حیی بن اخطب، کنانه بن ابی حقیق، هوذه بن حقیق، هوذه بن قیس، را با ابو عامر و دوازده نفر دیگر راهی مکه کردند تا قریش را بر علیه پیامبر و مسلمانان تحریک کنند. این گروه بعد از اینکه قریش را تحریک و تطمیع و آماده جنگ کردند به نزد سران طائفه غطفان رفته و آنان را هم با خود همراه کردند در نتیجه سپاه عظیمی از قبایل عرب بر علیه مسلمانان تجهیز شد. ابن اسحاق و طبری مینویسند: سپس این دسته یهودیان (از نزد ابوسفیان) بیرون رفتند و رهسپار قبیله غطفان شدند و آنها را به جنگ با پیامبر دعوت کردند و به آنان خبر دادند که خود در این جنگ بر ضد پیامبر به همراهشان خواهند بود و قریش نیز در این راه از آنها پیروی میکند. قبیله غطفان با یهودیان همراه شدند. سپس سپاه قریش به رهبری ابوسفیان بن حرب بسوی مدینه حرکت کرد و سپاه غطفان به رهبری عیینه بن حصن از قبیله بنی فزاره عزم مدینه نمود. سپاهی از پیروان مسعر بن رخیله نیز با آنان همراه شد سپاه بنی سلیم با 700 مرد جنگی نیز به تحریک یهودیان به لشکر قریش پیوست و روی هم بیش از ده هزار نفر جنگجو برای جنگ با مسلمانان به سوی مدینه رهسپار شدند.

در چنین شرایط سختی که هر لحظه احتمال وقوع قتل عامی بزرگ میرفت در داخل مدینه هم، منافقان سعی کردند مسلمانان را از همراهی پیامبر منع کنند. آیه سیزدهم سوره احزاب هم به این ماجرا اشاره دارد. در این هنگام بود که به مسلمانان خبر رسید یهودیان بنی قریظه خیانت کرده و با سپاه دشمن هم پیمان شدهاند.

 

واقدی، ابن هشام و طبری نوشتهاند که پیامبر بدون تحقیق این خبر را نپذیرفت و ابتدا پسر عمه خود زبیر بن عوام و سپس سعد بن معاذ و سعد بن عباده و اسید بن حضیر را برای کسب خبر به سوی بنی قریظه فرستاد. این افراد به سوی قلعههای بنی قریظه رفتند و از آنان درباره پیمانی که با پیامبر داشتند سوال کردند. اما در کمال بی شرمی کعب بن اسد رییس بنی قریظه، اعلام کرد پیمان را یک طرفه نقض کرده است و اقدام به فحاشی به ساحت مقدس پیامبر نمود.

 

بنی قریظه تصمیم گرفتند که به صورت شبانه حمله غافلگیرانه را به مسلمانان داشته باشند لذا حیی بن اخطب را به سراغ قریش فرستادند پیشنهاد دادند هزار نفر از ایان و هزار نفر هم از قبیله غطفان در این حمله به کمک آنها بیایند. آنها شروع به برنامهریزی جنگی کرده و برای اینکه میزان مقاومت مسلمانان را در نقاط مختلف ارزیابی کنند در قدم اول گروهی از بهترین جنگویان خودشان را برای عملیات شناسایی و سنجش به سمت مسلمانان فرستادند. این گروه تا نزدیکی بقیع جلو آمد ولی با عدهای از مسلمانان در آنجا درگیر میشوند و بعد از ساعتی بر میگردند. اینجا اتفاقی روی داد که در واقع معجزه الهی بود. شخصی به نام نُعَيم بن مسعُود از قبیله غطفان که در اردوی دشمن بود، به محضر پیامبر مشرف شد و اعلام مسلمانی کرد. مورخان نوشتهاند که وی به پیامبر عرض کرد: اي پيامبر خدا! من به اسلام گرويده‌ام و قومم از اين ماجرا بي‌خبرند، پس مرا به هر خدمتي که مي‌پسندي فرمان ده!. وی داوطلب شد تا در اتحاد یهودیان و قریش اخلال ایجاد کند. او به سمت یهودیان رفت و با یک عملیات روانی پیشنهاد کرد براي اطمينان از همکاري قريش با یهودیان، از آنها گروگان بخواهند. بعد از ایجاد اخلال در اعتماد یهودیان به قریش، به سراغ سپاه قریش رفت و به آنان گفت که احتمال دارد یهودیان با محمد سازش کنند و به قریش خیانت کنند و نشانه آن هم این است که احتمالاً از شما گروگان میخواهند.

 

با این ترفند قریش و یهود نسبت به هم بدبین شدند و از همکاری با هم سر باز زدند. در این شرایط اتفاق مهم دیگری روی داد که فروپاشی هیمنه پوشالی مشرکان را قطعی کرد. عمرو بن عبدود که بهترین و قویترین جنگجوی سپاه دشمن بود از خندق عبور کرد و توسط حضرت علیJ که در سنین جوانی بودند، کشته شد. این مسئله روحیه یهودیان و مشرکان را به طرز عجیبی در هم شکست. از طرف دیگر وزیدن طوفان هم به کمک مسلمین آمد و باعث شد که قریش و سایر مهاجمان فرار را بر قرار ترجیح دهند و بارهای خود را جمع کردند و عقب نشینی کرده و به سمت دیار خود برگشتند.

 

بعد از دور شدن دشمن، پیامبر دستور داد تا مسلمانان دژهای بنی قریظه را محاصره کنند. باز هم یهودیان به جای اینکه اشخاصی را به نزد پیامبر بفرستند و عذرخواهی کنند و سعی در جبران اشتباه نمایند، آرایش جنگی گرفتند و از بالای قلعهها نسبت به ساحت مقدس پیامبر و همسران ایشان و نوامیس مسلمین بی ادبی کرده و این مسائل باعث شد که مسلمانان از دست این خیانتکاران سخت آزرده خاطر و خشمگین شوند. حدود 25 روز قلعه‌هاي یهودیان در محاصره مسلمانان بود تا سرانجام، يهوديان به زانو درآمدند. در این زمان قبیله اوس که قبل از اسلام با بنی قریظه ارتباط و پیمان داشت از پیامبر درخواست کرد که در کیفر بنی قریظه تخفیف دهد. پیامبر رحمت هم با وجود این همه خیانت، افراد قبیله اوس را ناامید نکرد و فرمودند:ای گروه اوس آیا خشنود نمی شوید که مردی از میان خودتان درباره بنی قریظه داوری کند؟ گفتند: راضی هستیم. پیامبر سعد بن معاذ (رئیس قبیله)  را جهت داوری پیشنهاد کرد و یهودیان هم پیام دادند که:ای محمد ما بر حکم سعد بن معاذ تسلیم میشویم. 

سعد بن معاذ را برای داوری حاضر کردند و او هم بر اساس مفاد عهدنامه، قوانین تورات و قوانین داخلی خود یهودیان و به این دلائل که: این گروه یهود پیش از پیمان شکنی تعهد کرده بودند که اگر با دشمنان مسلمین همراهی کنند و مدینه را به خطر اندازند خونشان هدر است و اموالشان مصادر گردد آنها خود پذیرفته بودند و با پیامبر پیمان امضا کرده بودند با این همه پیمان شکستند. بنی قریظه هنگامی به خیانت دست زدند که مدینه در محاصره بود آنها در چنین وضعی آهنگ حمله و شبیخون به مسلمانان کردند. یعنی خیانت در زمان جنگ. کتاب تورات نیز دستور میدهد که اگر قومی روش بنی قریظه را پیش گیرند محکوم به مرگ خواهند بود چنانکه در سقر تثنیه آمده : «چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی آن را برای صلح ندا کن و اگر ترا جواب صلح بدهد و دروازهها را برا تو بگشاید آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و ترا خدمت نمایند . اگر با تو صلح نکرده با تو جنگ نمایند پس آنان را محاصره کن و چون یهوه خدایت آنرا بدست تو بسپارد جمیع ذکورانش را بدم شمشیر بکش لکن زنان و اطفال و بهائم و انجه در شهر باشد یعنی تمام غنیمتش برای خود به تاراج ببر؛[7]حکم کرد کهمردان جنگ جوی بنی قریظه که پیمان را شکستهاند و مدینه را به خطر انداختهاند و با مسلمین جنگیدهاند کشته شوند.

 

سعد بن معاذ حتی طبق تورات حق داشت تا جنگجویان را به مرگ محکوم کند چرا که بعد از جنگ خندق پیامبر بنا به خیانت یهود در جنگ به سوی قلعههای آنها رفت و نه تنها روی به صلح نشان ندادند بلکه اعلام جنگ کردند و مسلمانان را دشنام میدادند و اعلام جنگ میکردند و پدر برادر محمد بن مسلمه را کشتند. در این شرایط، ابوسفیان چون خواست از مدینه دور شود نامهای به پیامبر نوشت و تهدید کرد که « ما اگر اینک به مکه باز میگردیم ولی روزی چون روز احد از سوی ما برای شما پی خواهد آمد که گریبان زنان در آن روز دریده خواهد شد»[8] بنابراین مسلمانان نمی توانستند همه آنان را آزاد کنند تا بار دیگر به مشرکان و دیگر یهودیان بپیوندند و جنگی دوباره به راه اندازند.

 

دروغ بزرگ یهودیان

 

اما مسئله مهم اینجاست که آیا به این حکم عمل شد یا خیر؟ و بعد از داوری سعد چه اتفاقی روی داد مورد بحث و جنجال زیادی است. این مورد تاکنون در موارد زیادی مورد حمله قرار گرفته است و جدای از کتابهای ضاله مورد بحث در موارد دیگر هم مورد توجه بوده است. روایات تاریخی زیادی هم در این زمینه وجود دارد و این ماجرا دستخوش تحریفات بسیاری هم گردیده است. عدهای میگویند بعد از ماجرای داوری سعد، مسلمین به دستور پیامبر اقدام به کشتار کردند و رقمهای عجیب و غریبی را هم بیان میکنند. به طور مثال در یکی از سایتهای اینترنتی مورد استناد برخی افراد، چنین نوشته بودند: «دستور و یا تایید قتل 700 یا 900 نفر از یهودیان مدینه توسط پیامبر صادر شده است و سران آنها به عهد خود با پیامبر عمل ننموده بودند. چرا پیامبر در برابر قتل این 900 نفر که سرانشان به پیامبر و شاید به قوم خود نیز خیانت کرده بودند سکوت فرمودند و مسلمانان را از این قتل دسته جمعی آن هم در یک روز باز نداشتند. یکی از کسانی که اینها را گردن زد حضرت علی بودهاند.»

مطالبی از این دست در مورد این ماجرا زیاد بیان شده است، اما حقیقت تاریخی آن چیزی نیست که بیان میدارند. ماجرای کشته شدن این تعداد، ساخته و پرداخته خود یهودیان است که به راحتی قابل اثبات میباشد. لذا به بررسی این موضوع میپردازیم.

هر نوع گزارش و نسبت عملي به فرد يا افرادي، در صورتي قابل پذيرش است که با روحيه و شخصيت و تفکر آن فرد يا افراد در تضاد نباشد. پس از شناخت شخصيت و تفکر افراد است که ميتوان مطالب نسبت داده شده به آنان را با صحت سند روايت، پذيرفت. هر انسان با انصاف و غير متعصبي که زندگي و شخصيت پيامبر و عفو و گذشتهای حضرت در موارد گوناگون و رفتار وي با دشمنان را مورد بررسي قرار دهد، يقين پيدا ميکند که اتهاماتی از این دست که به آن حضرت نسبت داده شده صحت ندارد. من الان قصد ندارم که نشانههای رحمت پیامبر را بیان کنم چرا که اظهر من الشمس است و شک و تردید در لطف و مهربانی حضرت در واقع چشم بستن به حقیقت مسلم است. چنين مطالبي به عمد يا سهو در لابلاي کتابهاي اسلامي وارد شده، و احتمال دست داشتن دشمنان اسلام مخصوصاً برخي از يهوديان، در نقل اين گونه مطالب نيز وجود دارد. بنابراين مطالبي که از کتابهاي مختلف، درباره برخورد پيامبر با مخالفان خود نوشته‌اند، قابل پذيرش نيست و با تفکر و ديدگاه و رسالت پيامبرناهمگون است، هرچند در کتابهاي مشهور اسلامي آمده باشد.

حادثه بني قريظه از جمله حوادثي است که مستشرقان روي آن حساسيت زيادي دارند. ويليام مولر در کتاب حياۀ محمد اين داستان را به صورت دراماتيک وصف کرده است.

در اين زمينه، اساس روايت ابن اسحاق است که نياز به تأمل جدي دارد. برکات احمد در جزئيات اين روايت گفته است: مگر نمي شد پيامبر اينها را به مدينه نياورد و همچنان کنار قلعه خودشان آنان را گردن بزند؟! مگر خندقي از قبل در نزديکي مدينه نکنده بودند. چه لزومي داشت دوباره خندق بکنند؟ 

استدلال بر اين كه ششصد يا هشتصد يا نهصد نفر از بنيقريظه اعدام شدهاند صحيح نيست. اين گزارش به منابع اسلامي افزوده شده است و در تاریخ يهود چنین ماجرایی در عصر دیگری و توسط اشخاص دیگری روی داده است و این ماجرا در واقع کپی برداری از آن واقعه است که راجع به آن هم توضیح خواهم داد. در حقيقت مي توان بر گشت اين گفتهها را در تاريخ قديم يهود جستجو كرد.

قديميترين تأليفي كه وجود دارد و بيشترين جزئيات حادثه بنيقريظه را در بردارد، سيره ابن اسحاق است كه مورخان بعدي در بيان رويدادهاي متعدد برآن تكيه كرده و از آن اخذ كردهاند، اما ابن اسحاق در سال 151، يعني 145سال پس از واقعه بني قريظه از دنيا رفته است.

مورخان بعدی، از او گزارش واقعه را نقل و به منابع مبهم او توجه نكردهاند. البته بعضی مورخان اشاره کردهاند که به این روایت مشکوک هستند، اما زحمت نقد و بررسي آن را به خود ندادهاند. ابن حجر عسقلاني اين واقعه و گزارشهاي مربوط به آن را انكار مي كند و از آن به «حكايات غريب» تعبير مي كند.[9] معاصر ابن اسحاق يعني مالك بن انس هم ابن اسحاق را به دروغگويي متهم و او را به جهت نقل چنين رواياتي، دجَال مي نامد. مورخان و سيره نويسان، قوانين سختگيرانه محدثان را رعايت نكرده و دو اصل نقل احادیث را ندیده گرفتهاند. اصل مورد وثوق بودن همه راویان و دریافت بدون واسطه روایت از شخص قبلی. در چنین مواردی در روايات سيره نبوي بسيار ساده تر از برخوردي که با احاديث نبوي دارند برخورد کردهاند، چون ظاهراً به مذاق بعضیها خوش نیامده است که حقیقت بیان شود.

جالب اینجاست که منبع و مواد گزارش ابن اسحاق در این مورد، خود يهوديان تازه مسلمان شده هستند. یعنی ابن اسحاق این ماجرا را از یهودیان نقل کرده نه از مسلمانان. خب در چنین شرایطی مسلم است که نقل به نفع یهودیان است. از طرفی بزرگترین و معتبرترین منبع یعنی قرآن کریم هیچ اشارهای به این داستان ندارد در حالی که همه ما میدانیم مهمترین واقع تاریخ صدر اسلام در قرآن به آنها اشاره شده است و چنین حادثه مهمی اگر واقع میشد قطعاً در قرآن به آن اشارهای میشده است که البته این چنین نیست. با وجود اینکه اگر این داستان واقعی بود اهمیت زیادی داشت و قرآن به صراحت به آن میپرداخت اما قرآن کریم خیلی کوتاه میفرماید:Nو انزل الذين ظاهروهم من أهل الکتاب من صياصيهم و قذف في قلوبهم الرعب فريقا تقتلون و تأسرون فريقاM[10] و هيچ اشاره اي به تعداد كشتگان نمي کند.

ابن اسحاق در ابتدای گزارش مربوط به نبرد احزاب، منابع و مصادر خود را اين گونه ذكر مي كند: يكي از موالي آل زبير و ديگراني كه متهم به كذب نيستند.!

بخشهايي از اين گزارش را از عبد الله بن كعب بن مالك زهري، عاصم بن عمر بن قتاده، عبد الله بن ابي بكر، محمد بن كعب قرظي و ديگر عالمان مسلمان آوردهاند. بنابراين روايت ابن اسحاق مجموعه اي است مركب از اين روايات. در جاي ديگر ابن اسحاق از عطيه نيز نقل كرده، او فردي از بني قريظه است. عطيه از خاندان زبير بن باطا، یکی از افراد سرشناس بني قريظه و كسي است كه در جريان بني قريظه نقش داشت.

اين روايت با توصيف تلاشهاي سران يهود براي انعقاد پيمان با نيروهاي دشمن عليه مسلمانان آغاز مي شود و در آن فهرستي از اسامي اين سران آمده است: 3 نفر از بني نضير 2 نفر از قبيله وائل - كه قبيله اي ديگر از يهود است - و افراد ديگري از اين دو قبيله كه نامشان ذكر نشده است. اين افراد پس از آنكه قبايل اطراف مدينه يعني غطفان و مره و فزاره و سليم و اشجع را براي مبارزه عليه مدينه تحريك كردند به مكه رفتند و در آنجا نيز موفق شدند قريش را به سوي يثرب به حرکت درآورند. هنگامي كه نيروهاي محاصره كننده مدينه جمع شدند، حيي بن اخطب يكي از رهبران بني نضير نزد بني قريظه - كه هنوز در مدينه سكونت داشتند - رفت و به رغم نظر كعب بن اسد رهبر بني نضير، آنان را قانع كرد كه پيمان خود را با رسول خدا نقض كنند. حيي چنين تصور مي كرد كه مسلمانان قدرت مقابله با نيروهاي مهاجم را ندارند و سيادت بني قريظه و ديگر يهوديان به زودي باز خواهد گشت . ليكن محاصره مدينه به شكست انجاميد و قبايل يهود طعم همدستي با دشمن را چشيدند.

 

موضع علما و مورخان نسبت به روايت ابن اسحاق همراه با قبول آميخته به ترديد است. در برخي قسمتها قبول، و ردّ و انكار در برخي بخشهاي ديگر. اما آنچه پذيرفتهاند به نسلهاي بعدي منتقل شده اما معيارهاي نقد و بررسي (كه در فقه و حديث به آن توجه مي شود) در اينجا اعمال نشده است. به همين جهت، تحقيق و بررسي درباره راويان گزارشهاي سيره را ضروري ندانستهاند و به بيان سلسله راويان به صورت متصل و غير متصل اهميت ندادهاند. چنان كه اين موضوع در سيره ابن اسحاق مشهود است؛ برخلاف فقه كه راوي ثقه و اتصال راويان، موضوعي مهم در آن به شمار مي رود. به همين دليل مالك كه از فقهاست به ابن اسحاق توجه چنداني ندارد. مورخان بعدي و مفسران هم يا سخن ابن اسحاق را تكرار كرده يا به بخشهايي از آن اشاره كردهاند. علاوه برآنكه مورخان با اين روايت به سردي برخورد كردهاند. مثلاً طبري كه حدود 150 سال پس از ابن اسحاق آمده بر خلاف شيوه خود كه روايات گوناگون از يك حادثه را نقل مي كند، در موضوع بني قريظه رعايت نكرده، بلكه عبارتي آورده كه ترديد برانگيز است. او مي گويد: واقدي گمان كرده كه رسول خدا دستور داد گودالهايي براي بني قريظه بكَنند. روايت نمي تواند سهل گيرانه يا با ترديد مورد قبول قرار گيرد. ابن اسحاق به عنوان يك مولف در دو مورد در معرض هجوم تند محققان معاصر و بعدي قرار گرفته است:

كتاب مشتمل بر روايات يا قصههاي ساختگي و نادرست و غير مطابق با قواعد نقد است؛ و همچنین پذيرش قطعي او نسبت به كشتار بني قريظه.

مالك از محدثان و فقهاي نخستين، آشكارا از وي به دروغگو و دجال و كسي كه رواياتش را از يهوديان مي گيرد تعبير كند. مالك با به كارگيري معيار مخصوص به خود، روش ابن اسحاق را رد مي كند و منابع و روش وي را داراي اشكال مي داند. طبيعي است که مالک، منابع و روش کار ابن اسحاق را در جمع آوري اخبار امثال اين ماجرا نپذيرد.

ابن حجر، از نسلهاي بعدي، ديدگاه مالك را چنين شرح مي دهد: ردّ مالك نسبت به ابن اسحاق به دليل رواياتي است كه او در موضوعات نبردهاي صدر اسلام از يهوديان نقل مي كند كه آنان هم از پدران خود روايت كردهاند. ابن حجر روايات محل ترديد را با عبارات استواري مانند «مثل هذه الروايات العجيبة، کقصة قريظة و النضير» وصف مي کند. به نظر نمي رسد که صريح تر از اين تعبير براي رد آن اخبار به دست آورد.[11]

لازم است قرآن كريم را به عنوان تنها منبع معتبر و معاصر در برابر مصادر متأخر و مشكوك و راويان متروك قرار دهيم. چنان كه در صفحات قبل عرض کردم قرآن به گونه اي بسيار مختصر در آيه 26سوره احزاب به اين حادثه اشاره كرده، فقط از كساني كه مستقيماً در نبرد شركت داشتهاند سخن مي گويد. اگر كشته شدگان در اين حادثه 600 تا900 نفر بودند، رويدادي مهم تلقي و در قرآن به صورت روشن به آن اشاره مي شد كه از آن درس و عبرت گرفته شود.

از طرفی حكم اسلام در چنين واقعهاي آن است كه ... 

 

ادامه بحث را در کتاب رسول الله بخوانید، برای تهیه به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید

سایر اخبار


نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها. ​کتاب بنویسید...اخذ مجوز رایگان با ما..حق تألیف هم بگیرید!. اختصاص شابک،اخذ فیپا از کتابخانه ملی،اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ در تیراژ محدود،فروش در سایت پایا بوک،دریافت 15 درصد حق تالیف
نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها. ​کتاب بنویسید...اخذ مجوز رایگان با ما..حق تألیف هم بگیرید!. اختصاص شابک،اخذ فیپا از کتابخانه ملی،اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ در تیراژ محدود،فروش در سایت پایا بوک،دریافت 15 درصد حق تالیف
نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها. ​کتاب بنویسید...اخذ مجوز رایگان با ما..حق تألیف هم بگیرید!. اختصاص شابک،اخذ فیپا از کتابخانه ملی،اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ در تیراژ محدود،فروش در سایت پایا بوک،دریافت 15 درصد حق تالیف
نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها. ​کتاب بنویسید...اخذ مجوز رایگان با ما..حق تألیف هم بگیرید!. اختصاص شابک،اخذ فیپا از کتابخانه ملی،اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ در تیراژ محدود،فروش در سایت پایا بوک،دریافت 15 درصد حق تالیف
نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها. ​کتاب بنویسید...اخذ مجوز رایگان با ما..حق تألیف هم بگیرید!. اختصاص شابک،اخذ فیپا از کتابخانه ملی،اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ در تیراژ محدود،فروش در سایت پایا بوک،دریافت 15 درصد حق تالیف
نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها. ​کتاب بنویسید...اخذ مجوز رایگان با ما..حق تألیف هم بگیرید!. اختصاص شابک،اخذ فیپا از کتابخانه ملی،اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ در تیراژ محدود،فروش در سایت پایا بوک،دریافت 15 درصد حق تالیف
نویسندگان، محققین و اساتید محترم دانشگاهها. ​کتاب بنویسید...اخذ مجوز رایگان با ما..حق تألیف هم بگیرید!. اختصاص شابک،اخذ فیپا از کتابخانه ملی،اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد،چاپ در تیراژ محدود،فروش در سایت پایا بوک،دریافت 15 درصد حق تالیف
برای ارسال نظر اولین نفر باشید.

ارسال نظر