در کتاب رسول الله و اتهامات پنج کتاب ضاله بخشی وجود دارد به نام تعدد زوجات یا محدود کردن زوجات، این فراز با نقل اتهاماتی از کتاب زن در دام ادیان ابراهیمی، ضمن پاسخ به اتهامات کتاب مذکور، مباحثی جذاب راجع به مسئله تعدد زوجات دارد که قسمت هایی از آن را مطالعه می فرمائید. شما می توانید برای دسترسی به کتاب اینجا کلیک کنید.
تعدد زوجات یا محدود کردن زوجات
آیه 3 سوره نساء پدیده زن ستیز و واپسگرای چند زنی را مشروع میشمارد و میگوید: و ان خفتم ... تردید نیست که در اختیار گرفتن چند زن به عنوان همسر بوسیله یک مرد از نشانههای دوره بردگی بوده و برای اقتصاد و رشد اجتماعی همبودگاه بشر بسیار زیان آور است. در زمانی که مرد برای خود چند همسر بر میگزیند بین زن و شوهر مهر و عشق واعی و بیگانگی روانی نمی تواند به وجود بیاید. چند زنی به گونه طبیعی زنان را از اجتماع جدا میکند و آنها را در چهار دیواری خانههای شوهرانشان محدود و زندانی مینماید. بدیهی است زمانی که چند زن در خانه ای و یا حتی در خانههای جداگانه به عنوان همسر مردی با یکدیگر بسر میبرند بین آنها حسادت، دشمنی، کینه، فتنه و فساد و در پاره ای موارد کتک کاری، بچه کسی و قتل رواج خواهد یافت و ... این فردی که نوآور پدیده چند زنی بود و برابری و دادگری مرد بین زنانش را در آیه یاد شده قید کرد خود نتوانست به آن شرایط جامه عمل بپوشاند تمامی شرح حال نویسان او نوشته اند او پیوسته عایشه همسر کودک سالش را به سایر همسرانش برتری میداد و بیشتر اوقات خود را با او میگذرانید. زمانی که وی بدین مناسبت مورد انتقاد قرار گرفت با سرافکندگی اظهار داشت: خدا میداند بیش از این توانائی کنترل خود را ندارم و ناچار از پیروی از روش خود هستم.[1]
مسئله تعدد زوجات یک اتهام ناروا به اسلام است. آنچه که اسلام برای بشریت آورده است، محدود کردن تعداد زوجات است نه تعدد زوجات. و متاسفانه خود جامعه مسلمین هم طوری رفتار میکنند که گویا اسلام بر تعدد زوجات تاکید دارد. در گذشته، نه تنها «تعدد زوجات» بلکه «ازدواج» به طور کلی به مفهم امروز تلقی نمیشده و بیشتر به عنوان نوعی «مراسم اجتماعی» برای ایجاد پیوندی و یا پیمانی جدید به حساب میآوردهاند و عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی اخلاقی در آن قویتر از عامل عشق و حتی هوس بوده است. این مسئله در کسانی که از موقعیت خاص اجتماعی برخودار بودند نمود بیشتری داشته است. در یونان باستان با اینکه مقداری به مدنیت نزدیک شده بودند، ازدواج را وسیلهاى برای تولید نسل و همسر را «مادر بچهها» تلقی میکردند. لذا تلقیای که در قرنهای اخیر در مورد زن ایجاد شده، نباید مقیاس سنجش ما راجع به پیامبر باشد.
اسلام «تعدد زوجات» را وضع نکرده است. پیش از اسلام هیچ حد و مرزی در این باره وجود نداشته و آنچه را که اسلام آورده است «محدود کردن زوجات» است، نه که «تا چهار زن بگیرید» بلکه «بیش از چهار زن نگیرید». این دو دیدگاه یکی نیستند. دقت در آیاتی که از «تعدد زوجات» سخن میگوید هم فلسفه آن و هم شرایطش را روشن میکند. قرآن اول مردم را ملزم به اجرای عدالت میان زنان میکند و بلافاصله بیان میدارد «که هرگز نمی توانید عدالت ورزید، پس به یک تن اکتفا کنید».
هر کس که اطلاع مختصری از قوانین و احکام مربوط به ازدواج مجدد در اسلام داشته باشد، اعتراف میکند که در این مسئله شرایط به حدی سختگیرانه و دشوار است که که جز در مواردی فردی یا اجتماعی که الزامی روحی یا اخلاقی در کار است نمی توان از آن رد شد. این حکم در ضمن آیاتی آمده است که از سرنوشت یتیمان سخن میگوید و پیدا است که در جوامع منحط که دولت و تأسیسات اجتماعی پیشرفتهاى وجود ندارد، زنان بی سرپرست و کودکان بی پدرریال سرنوشتی شوم و رقت باری دارند، لذا قرآن به طرز شگفت آور و دقیق، و با در نظر گرفتن تمامی ابعاد، نگران وضعیت اجتماعی مردم است. اما مورد اجتماعیش در قرون اخیر بیشتر ملموس است.
به طور مثال بعد از جنگ جهانی دوم، بحران شدیدی که بر اثر نابودی میلیونها مرد در اروپا و به خصوص آلمان، اتریش و لهستان پدید آمد و موج فساد، انحطاط و بیماریهای روانی که زنان بی شوهر و اطفال بی پدر را رنج میداد، همه مسائل بسیار جدیاى بود که در روح و اخلاق جامعۀ اروپائی آثار عمیق و انحرافی شدیدی بجا گذاشت. موج تظاهرات و اعتراضات زنان به مذهب کاتولیک که تعدد زوجات و بخصوص ازدواج مجدد را ممنوع میداند هم به کسانی که اصل تعدد زوجات را راهی برای شهوترانی خود میدانستند و هم به روشنفکران که آن را مطلقاً ضد انسانی قلمداد میکردند، نشان داد که مفهوم واقعی این حکم چیست؟ در سال ۱۹۸۵، جبهۀ آزادی بخش ملی الجزایر(Front de la Eiberation Nationale F.L.N) به همۀ اعضاء خود توصیه کرد با کسانی که همسرانشان را در این مبارزه از دست دادهاند ازدواج کنند، تا شهادت سبب بدبختی زنان و بچهها نگردد و خانوادۀ یک «شهید» به دامن فقر و فساد نیفتد.
ازدواج، هم جلب «مصلحت» است و هم «دفع مفسده»؛ ولى اساساً عالم مادى و زندگانى در طبیعت، همراه با نوعى تزاحم و تعارض مصلحتها و تقابل دو قطب مثبت و منفى است و نظام تعدد همسر، اگر در جاى خود قرار گیرد، داراى مزاید قابل توجهى است که نبود آن، نتیجهاى جز براندازى پردههاى عفت و عدم تعادل در نظام خانوادگى و جامعه ندارد. بنابراین، در تحلیل مسائل، باید نگاهى فراگیر داشت و همه جنبهها را دقیق سنجید و صرف تکیه بر خواستههاى یکسویه مرد یا زن، گشایشگر نمىباشد.
تعداد زنان همواره بیش از مردان بوده و تعدد همسران، راهکارى جهت تحت پوشش قرار گرفتن زنان فاقد همسر است. بر اثر حوادثى مانند جنگ، افراد زیادى از مردان کشته شده، همسران بیوه آنان بدون تکلیف و امکانات باقى مىمانند و با جواز انتخاب چند همسرى، مىتوان مشکل این دسته را حل کرد. مردان هم به خاطر مسافرتها و سایر عواملى که به نوعى از خانه و زندگى دور مىافتند، دچار خلاء همسر و محروم از استفاده از فواید روحى - جسمى او مىگردند؛ به عنوان مثال، شخصى ناچار است همیشه نیمى از ماه را در محل کارشان زندگى کنند. در این موقعیت، چه مىتوان کرد؟ بگذاریم او در طوفان مشکلات خرد شود یا از تسهیلات ازدواج مجدد بهرهمند شود تا همچنان سایهاش بر سر همسر نخست باقى بماند؟ در موقعیتهایى مثل عادات ماهیانه، باردارى و...، محدودیتهاى فراوانى حاصل مىگردد و روشن است که روش جایگزینى توأم با حفظ عدالت، بهترین گزینه است. بناى اسلام بر عدم سخت گیرى در زندگى انسانهاست و خداوند دوست دارد بندگانش از نعمتهاى خلق شده، استفاده کنند. چرا کفار و غربىها بتوانند غرایز خویش را از راههاى گوناگون حرام ارضاء نمایند؛ ولى براى مؤمنین هیچ راه حلالى وجود نداشته باشد؟ روشن است که گاهى همسر مردى دچار مشکلات جسمى یا شرایطى مىشود که اگر مرد، اجازه ازدواج مجدد نداشته باشد، مسلماً به گناه مىافتد. یا شرائط جسمانى برخى از مردان طورى است که محدود کردن او به زندگى با یک زن، او را به حرام مىکشاند. خلاصه بناى اسلام بر آزادى جنسى، تا حدى است که مفسده مهمى ایجاد نکند و این مسئله، اگر براى زنها هم مفسده نداشت، خداوند اجازه مىداد؛ ولى با توجه به اختلاط نسل و برخى خصوصیات جسمى زنان، این مسئله براى آنان تجویز نشده است. شهوت مردان، تهاجمى است و شهوت زنان انفعالى؛ از این رو، زن با داشتن یک شوهر، به گناه نمىافتد؛ ولى ممکن است مرد با داشتن یک زن، به گناه بیفتد. در بسیارى از مواقع، تعدد زوجات براى زن اول، منافع فراوانى دارد؛ یعنى علاوه بر این که شوهر او از آلوده شدن به گناه حفظ مىشود، از تحمیل خواستههاى مرد به زن اول، در شرایطى که براى زن اول هم زیستى با مرد موقتاً مشکل باشد، جلوگیرى مىکند و به عبارت دیگر، بخشى از سختىها از دوش زن اول برداشته مىشود و در فرضهایى که او نیاز به استراحت دارد، آزادتر مىباشد و اگر طورى شد که عمل زناشویى مقدور نگردید، مرد ناچار به طلاق دادن او نیست و مىتواند تا آخر عمر، با او زندگى کند و نیازهاى خویش را با ازدواج مجدد تأمین نماید. زن باید فکر کند که تجویز تعدد زوجات، فقط به ضرر او و به نفع زنان بىسرپرست نیست؛ زیرا همان زنان نیز روزى سرپرست داشتند و چه بسا همین زن خداى ناکرده، در آینده دچار همان درد گردد. از این رو، خوب است زنان شوهردار خود را به جاى کسانى بگذارند که هیچ امکان ازدواجى حتى تا آخر عمر، برایشان وجود ندارد؛ به جز شوهر نمودن به یک مرد زندار. خداوند، خداى همه زنهاست؛ نه فقط خداى زنانى که موفق به ازدواج شدهاند. زنانى در جامعه هستند که به دلیل فقر یا قیافه یا بیوه بودن، کسى به عنوان همسر اول، به سراغ آنها نمىرود و در نتیجه، تشریع این حکم در مرحله اول به نفع گروهى از زنان است و این که گفته مىشود که تعدد همسر، ظلم به زن است، سخن درستى نیست؛ زیرا منع آن، ظلم به گروه دیگرى از زنان است و از طرفى، شرط ازدواج مجدد، رعایت عدالت نسبت به همسر اول است و این شرط، مسئله ظلم را به طور کلى منتفى مىکند. اصولاً خالق نظام احسن، باید به فکر همه ارکان جامعه - اعم از فرد و اجتماع - باشد و مصالح همه را در نظر بگیرد و در این بین، مردانى هستند که به دلیل شرایط خاص شغلى، جسمى، فردى و اجتماعى، نیازمند چندهمسرى مىباشند و منع آن، ظلم به آنهاست. ضمناً چندهمسرى، در اسلام واجب نیست؛ بلکه جایز است؛ به عنوان مثال: ما مباحات و حلالهاى فراوانى در دین داریم و جایز بودن آن همه مباح و حلال، بدین معنا نیست که یک فرد از همه آنها استفاده کند؛ بلکه هر شخص به تناسب نیاز خود از حلالهاى خداوند بهرهمند مىشود و اگر نیاز نداشت، اقدام نمىنماید. در مباح و جایز بودن چندهمسرى براى مردان نیز همین مسئله مطرح است. مسلما افراد فراوانى هستند که یا نیاز به چنین مسئلهاى ندارند و یا امکان آن برایشان وجود ندارد. در پایان تذکر این مطلب مفید است که این حکم همانند سایر احکام دینى، برگرفته از منبع علم و حکمت الهى و مقرون به علت است و عموم مؤمنین باید عبودیت و اطاعت خود را از احکام، عملاً و اعتقاداً حفظ کنند. از این رو، چه بسا همین حکم، نوعى امتحان براى مردان، زنان و دینداران باشد.
شاید سوال شود اگر تعدد زوجات خوب است، چرا پیامبر و حضرت على علیه السلام در زمان خدیجه و حضرت زهراعلیها السلام همسر دیگرى اختیار نکردند؟ در جواب باید عرض کنم اولاً، ممکن است آنان در آن زمان با وجود خدیجه و فاطمهعلیها السلام نیازى به این مسئله نداشتهاند؛ زیرا اگر زن داراى تمام کمالات و محاسن باشد، نیاز به چندهمسرى به وجود نخواهد آمد. ثانیاً، شاید امکانات و شرایط چندهمسرى در آن زمان براى آنها وجود نداشته است؛ زیرا همانگونه که گفته شد، چندهمسرى داراى شرایطى است و یکىاز آن شرایط، ایجادعدالت بین آنهاست و اگر نتوان بین چند همسر عدالت برقرار نمود، باید به یک زن اکتفا کرد؛ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً[2]. در نتیجه، ممکن است ایجاد عدالت بین شخصى مثل خدیجه و حضرت زهرا علیها السلام با سایر زنان مشکل بوده باشد و حتى در نظام خانواده، ایجاد خلل نماید؛ زیرا اگر بین آنها به تساوى برخورد شود، ظلم است (تساوى با عدالت فرق دارد). عدالت آن است که با هر کس طبق شأن خود رفتار شود و اگر به عدالت واقعى و طبق مقامات و شئونات آنان عمل شود، چه بسا زنان دیگر، تحمل نداشته، شدت حسادت زنانگى و بشرى آنها، نظام خانواده پیامبر و على علیه السلام را مختل مىکرد. ثالثاً، هر حکم عامى، مىتواند داراى تخصیص باشد؛ یعنى با وجودى که چندهمسرى به خودى خود و فى نفسه مباح است، ولى گاهى برخى موارد، خصوصیت خاص دارد؛ به عنوان مثال، خدیجه کسى بود که پیامبر در شأن او فرمود: خدیجه و اَینَ مثل خدیجه، صَدَّقَتْنى حینَ کَذَّبنى الناس و ازرتنى على دیناللَّه و اَعانَتْنى بمالها؛ خدیجه و کجا مانند خدیجه پیدا مىشود؟ او در زمانى که همه مرا تکذیب مىکردند، تصدیقم نمود و بر دین خدا یارىام کرد و با همه مال خود کمکم نمود. همچنین در روایت دیگرى رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم فرمودند: انّ جبرئیلعلیه السلام قال لىِ لیلةً اُسْرِىَ بىحین رَجَعتُ و قلت یا جبرئیل هل لک مِن حاجةٍ؟ قال حاجتى اَنْ تقرأ على خدیجه من اللَّه و مِنّى السلام؛ هنگامى که از معراج برمىگشتم، به جبرئیل گفتم: آیا درخواستى دارى؟ جبرئیل گفت: درخواست من از تو این است که از طرف من و خداوند به خدیجه سلام برسانى. در تاریخ نیز ثبت شده که پیامبر در روز دوشنبه به رسالت مبعوث گشت و نماز خواند و خدیجه در آخر همان روز به نماز ایستاد. و در مورد حضرت فاطمه؛ هم که قلم از توصیف فضایل و خصوصیات حضرت زهرا علیها السلام عاجز است. او کسى است که پیامبر او را «ام ابیها» خواند و در شأنش فرمود: او سیده نساء عالمین است و سوره انسان، در شأن او و شوهر و فرزندانش نازل شد. در نتیجه، نمىتوان زن دیگرى را پیدا کرد که شرایط شراکت در زندگى با آن دو بزرگوار را داشته باشند.
ضمناً این که ادعا مىشود همه زنان حتى از ادیان و ملتهاى مختلف با حکم تعدد زوجات مخالفند، حرف دقیق و صحیحى نیست؛ زیرا موارد بسیارى دیده شده که زنان نسبت به چنین موضوعى به راحتى برخورد مىکنند؛ به عنوان نمونه، هیچ حسادت و نارضایتى نسبت به این مسئله از برخى همسران پیامبر، مانند امسلمه در تاریخ نقل نشده است. و همچنین چرا زنانى که خود زن دوم مىشوند، با این مسئله موافق هستند؟ لابد جواب میدهند که شرایط و مصالح خود را در این امر مىبینند؛ یعنى عقل آنها که ابزار روح و فطرت و سرشت انسان است، این گونه حکم مىکند که چنین ازدواجى به نفع اوست و این، همان تعریف فطرت بود نه مخالف فطرت. همچنین مخالفت برخى زنان به جهت غریزى است و نه به دلیل فطرت و غریزه از ابعاد حیوانى انسان است و تفاوت اصلى فطرت و غریزه، در تعلق فطرت به روح و تعلق غریزه به نفس و طبیعت آدمى است. از این رو، توجه به این نکته مهم است که چطور شده که در غرب با انواع گناهها و بىبند و بارىها و روابط نامشروع موافقند، ولى بعضى از زنان مسلمان حتى با حلال خداوند نیز مخالف مىباشند؟
شهید مطهری درباره تعدد زوجات میگوید: مسئله این نیست که آیا تک همسری بهتر است یا چند همسری؟ در اینکه تک همسری بهتر است، تردیدی نیست. تک همسری یعنی اختصاص خانوادگی؛ یعنی اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آن یکدیگر باشد. بدیهی است که روح زندگی زناشویی که وحدت و یگانگی است، در زوجیت اختصاصی بهتر و کاملتر پیدا میشود. آن دو راهی که بشر بر سر آن قرار گرفته، این نیست که از میان تک همسری و چند همسری کدام یک را انتخاب کند. مسئلهای که از این لحاظ برای بشر مطرح است، این است که به واسطه ضرورتهای اجتماعی، مخصوصاً فزونی نسبی عده زنان نیازمند به ازدواج بر مردان، تک همسری مطلق عملاً در خطر افتاده است. تک همسری مطلق که شامل تمام خانوادهها بشود، افسانهای بیش نیست. یکی از دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدد زوجات یا رواج معشوقه بازی. به عبارت دیگر، یا چند همسر شدن معدودی از مردان متأهل که حتماً از ده درصد تجاوز نخواهد کرد و سر و سامان یافتن و خانه و زندگی پیدا کردن زنان بیشوهر، و یا باز گذاشتن راه معشوقه بازی. چون در صورت دوم هر معشوقهای میتواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متأهل عملاً چند همسر خواهند بود. آری، این است صورت صحیح طرح مسئله چند همسری. اما مبلغان شیوههای غربی حاضر نیستند صورت صحیح مسئله را طرح کنند. حاضر نیستند حقیقت را آشکارا بگویند. آنها واقعاً مدافع معشوقهگیری هستند. زن شرعی و قانونی را سربار و مزاحم میدانند. یکی را هم زیاد میدانند، چه رسد به دو زن و سه زن و چهار زن. لذت را در آزادی از قیود ازدواج میشناسند، اما در گفتههای خود برای سادهدلان چنین وانمود میکنند که ما مدافع تک همسری هستیم. با لحنی معصومانه میگویند ما طرفدار آنیم که مرد، تک همسر و با وفا باشد نه چند همسر و بیوفا.[3]
[1] زن در دام ادیان ابراهیمی ص 106.
[2] سوره نساء.
[3] کتاب رسول الله، سید علی موسوی مطلق، انتشارات دانشیاران ایران، ص 231.
کتاب رسول الله