تاریخ دقیق بردگی از نظر آغاز و شیوع آن در جامعه بشری کاملا معلوم نیست و در هیچ یک از مآخذ مهم ذکری از آن به عمل نیامده است. برخی آن را از دورهی شکار دانستهاند و گروهی برخلاف نظر اول آن را از دورهی کشاورزی میدانند. ویل دورانت معتقد است زراعت که تولد مدنیت است در همان حال که سبب مالکیّت خصوصی میگردید، بردگی را نیز بههمراه داشته است. در دورهی شکار، بردگی مفهوم نداشت بلکه زنان و کودکان کار منزل را اداره میکردند (آسمند، 1392، ص 24).
گرچه برخی نیز معتقدند دو نوع بردگی وجود داشته: 1- بردگی خانوادگی که شامل بردگی خویشاوندان و بیگانهگان هردو میشد. 2- بردگی قانونی و آن حق مالکیّتی است که قانون معتبر شناخته است (همان، ص 78). بردگی به مفهوم اصطلاحی آن همین بردگی است پس آغاز بردگی در جهان مقارن با تشکیل و تاسیس حکومت و پیدایش دولت است؛ ولی از آنجاییکه نخست میتوان گفت که آغاز بردگی، همراه با آغاز نخستین جنگ غالب پیروز بوده است که اسارت را بهدنبال داشت و چون بشر در حیات اجتماعی خود همواره دستخوش جنگ و ستیز بوده، پس بردگی سابقهای بس طولانی در جامعه بشری داشته است. بههمین جهت قصص و مطالب زیادی در تاریخ امم و ملوک نیرومند دربارهی بردگی و بردگان وجود دارد. در بین ملل متمدن گذشته، احکامی در رابطه با اصل بردگی و بردهگیری دیده میشود. مثل ملت هند، یونان، روم، ایران و ملت یهود و نصاری و تا ظهور اسلام. «فردینان توتل» در فرهنگ (معجم) خود مینویسد: که بردگی در نزد قدیمیترین اقوام یافت میشود. برده از اسیران جنگی گرفته میشد. برای بردگی در نزد یهود و یونانیان و رومیان عرب جاهلی و حتّی اسلام نظام و برنامه خاصی وجود داشت (طباطبایی، 1360، ج 6، ص 262). دایرهالمعارف بریتانیا مینویسد: بردگی در دروهی «همریک» کاملاً معمول بود و چون همر شاعر افسانهای یونان در 850 سال پیش از میلاد میزیسته است، ریشه بردگی به قرن هشتم پیش از میلاد نیز برمیگردد؛ چون او به اوضاع بردگان اشاره کرده است (دائره المعارف بریتانیا). ضمنا ارسطو در کتاب سیاست از «هریود» شاعر قرن هشتم پیش از میلاد مطالبی نقل میکند که حاکی از وجود بردگی در جامعه است (ارسطو، سیاست، 1387، ص 64).
ارسطو در قرن چهارم پیش از میلاد (380-322 پیش از میلاد) اصل بردگی را در جامعه یا بردگی عدهای را فطری میداند و میگوید برخی طوری آفریده شدهاند که فطرتا غلام و برده باشند! طبیعت، غلام را خلق یا اصولا بربرها و اقوام دور از تمدن را آفریده، برای خدمتگزاری (بردگی) و یونانیان را آفریده برای فرمانروایی و آزادگی (همان، ص 25). او بردگى را امرى طبيعى مىداند و برده را نه انسان، بلكه ابزارى در كنار ساير ابزارها مىشمارد و مىگويد: هر كس كه به حكم طبيعت نه از آنِ خود، بلكه از آن ديگرى باشد، طبعاً بنده است (ارسطو، سياست، ص 148).
مونتسکیو در روحالقوانین مینویسد: در قانون افلاطون مقرر شده بود که غلام و برده نمیتواند در دفاع طبیعی شرکت کند؛ یعنی اگر به او حمله شد نباید برای دفاع از خویش اقدام نماید. در واقع او نه حق دفاع طبیعی و نه حق مدنی (قانونی) داشت (مونتسکیو، 1349، ص 424).