راه دیگری به برده کشاندن مردم این بود که اشخاصی که قرضدار بودند و بعد از مدتی نمیتوانستند دینها و قرضها را ادا نمایند میبایست که به بردگی صاحبان دین درآیند و در مقابل عدم پرداخت دینشان برده ایشان شوند. این عامل در عربستان پیش از اسلام به عنوان یکی از ریشههای بردگی به شمار میرفت (جوادعلی، 1976 م، ج 4، ص 567). بدهكارى كه از پرداخت وام و بدهى خود در مىماند، بردهی فرد بستانكار مىشد (زيدان، بی تا، ج 4، ص 23). زن و شوهر مسئول ادای دین یکدیگر بودند؛ اگر زن بدهکار میشد و شوهر از عهده پرداخت آن عاجز میگشت، دائن زوج را به محبس میانداخت تا حقش ادا گردد و چنانچه باز هم طلبش وصول نمیشد در حدود طلب خود، زن و بچه او را به خدمتکاری خود میگماشت و به مرور کنیز و غلام خود میساخت (نیازمند، بیتا، ص 61). در شهرهايى، نظير مكه، يثرب و طائف كه تجارت رونق داشت و معاملات ربوى رايج بود، در بازار بردهفروشى، بين بردگان ناشى از بدهى با بردگان ناشى از جنگ، رقابت وجودداشت (انصارى،2001 م، ص 48). بدین معنا که در هر برههای از زمان، تعداد بردگان در یکی از این گروهها بیشتر میشد و این امر متغیر بود.