یکی از مواردی که اگرچه از راههای عملی أخذ کنیز به حساب نمیآید اما به گسترش آن کمک نمود، توجیهات فلسفی نسبت به این عمل است. فلاسفه بزرگ یونانی از جمله افلاطون و ارسطو جنس بشر را به دو قسمت تقسیم کرده بودند یکی کسانی که بالطبع و بالذات آزاد هستند و قسمت دوم کسانی که ذاتاً و بالطبع عبد و برده هستند. اعتقادشان بر این بود که خداوند قسمت دوم را فقط برای خدمت کردن به دسته اولی خلق کرده و بر آنها لازم است که با عمل جسمانی خدمت کنند. جنس یونانی که آزاد هستند نیز باید به کارهای فکری، اداری و مهم مشغول باشند (شلبی، 1997 م، ص ۲۲8). همچنان که از افلاطون میخوانیم: «ای دوست! منتها درجه افراط در آزادی اینجا است، در چنین حکومتی غلام و کنیز زر خرید از حیث آزادی چیزی از صاحبان خود که آنها را با پول خریدهاند کم ندارند». (افلاطون، بیتا، ص 490) روحیه افلاطون اجازه نمیدهد که بردگان همطراز با همشهریان از حیث مواد خوراکی باشند. برای اینان، جیره زیاد و برای بردگان و کارگران جیره کم را لازم میداند (لانژله، بی تا، ص 55). ارسطو نیز معتقد است که: بنده در دست مولای خود همچون بدن در برابر ذهن و قوه مفکّره است. همچنان که بدن از قوای ذهنی و تفکّر باید پیروی کند، بنده نیز ملزم به اطاعت از مولی است (ویل دورانت،1392 ج 1، ص 119).