در جهاد اسلامی که مسئله اساسی توحید است، با این پیشفرض که توحيد جزء حقوق عمومى انسانهاست، جنگيدن به خاطر توحيد مشروع است. چون دفاع از حق انسانيت و مانند جنگيدن براى آزادى ملتى ديگر است. توحيد که با سعادت بشرى ارتباط دارد، مربوط به سليقه شخصى نيست. همچنانکه در قرآن آمده است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهْا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»[1] (روم: 30). دفاع از توحید به معنای رفع مانع از ایمان و توحید و آزادی برای دعوت و رفع مانع از تبلیغ است (انفال: 39). پس اگر مردمى براى توحيد و براى مبارزه با شرك بجنگند، جنگشان جنبه دفاعى دارد نه جنبه استخدامى و استعمارى و استثمارى و تجاوز؛ اما این جهاد به معنای اجبار مردم بر پذیرش توحید که حق انسانی آنهاست نمیباشد؛ زیرا اساساً توحید و ایمان مقولهای اجبار بردار نیست. ايمان، قطع نظر از اينكه آيا از حقوق انسانى است يا نه، خودش به طبع زوربردار نيست. ايمان يعنى اعتقاد و گرايش. ايمان يعنى مجذوب شدن به يك فكر و پذيرفتن آن فكر. مجذوب شدن به يك فكر دو ركن دارد. يك ركنش جنبه علمى مطلب است كه فكر و عقل انسان بپذيرد، يك ركن ديگر جنبه احساساتى آن است كه دل انسان گرايش داشته باشد و هيچ كدامش در قلمرو زور نيست، نه جنبه فكرىاش و نه جنبه احساساتىاش (مطهرى، 1358، ج20، ص 251).
[1]. پس [با توجه به بىپايه بودن شرك] حقگرايانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى اين دين [توحيدى] روى آور، [پاىبند و استوار بر] سرشت خدا كه مردم را بر آن سرشته است باش براى آفرينش خدا هيچگونه تغيير و تبديلى نيست؛ اين است دين درست و استوار؛ ولى بيشتر مردم معرفت و دانش [به اين حقيقت اصيل] ندارند.