جوان بود و شعر میسرود. بر این باور بود که امروز باید شعر گفت و اندیشه را به فرداها واگذاشت. زمانه زمانه شعر بود. همه چیز شاعرانه مینمود، حتی جنگ و نبرد. جمال عبدالناصر (1918-1970) دستور داده بود روی تانکهای مصری این شعار را بنویسند: «یهودیها را به دریا خواهیم ریخت». لشکری بزرگ، با همین خیالات، به جنگ اسرائیل رفت. نتیجه این شد که جهان عرب بزرگترین و مفتضحترین شکست تاریخی خود را در جنگ تجربه کرد. شکست در این جنگ ششروزه او را، در بیست و سه سالگی، از عوالم خیال بیرون کشید و با واقعیت جهان عرب روبهرو ساخت و او را به تامل جدی واداشت. نه تنها او، بلکه بسیاری از دیگر متفکران به همین صورت از خواب پریدند. فیلسوف پرآوازه فرانسوی، آلن بدیو، در جایی میگوید یکی از ویژگیهای متفکر آن است که به یک رخداد خاص متعهد میشود. اگر این سخن درست باشد، واقعه سال 1967 رخدادی است که بسیاری از اندیشمندان جهان عرب بهنوعی در ارتباط با آن به تکاپو افتادند. این امر نه فقط در حوزه فلسفه، بلکه در سایر زمینهها نیز قابل مشاهده است؛ ادبیات، شعر، داستان، موسیقی و... .
علت این رسوایی، وضعیت بد و چنین شکست مفتضحی چیست؟ از جهت تمدنی و سختافزاری، دستکم در ظاهر، مشکلی نبود. پس علت شکست باید چیزی نرمافزاری و فرهنگی باشد. مشکل در ذهن و جانِ جهان اسلام جای دارد. از این روی تصمیم گرفت که راه فلسفه را در پیش بگیرد. به فرانسه رفت و موفق شد از دانشگاه سوربن دو مدرک دکترا در زمینه فلسفه بهدست آورد و در حوزههای منطق، فلسفه زبان و اخلاق متخصص شد. تاکنون حدود بیست و پنج اثر از او منتشر شده است. مقالات، سخنرانیها، مصاحبهها و یادداشتهای او بیشمار است. کتابهای متعددی درباره اندیشههایش نوشته شده و حتی مخالفان و منتقدانش نیز او را ستودهاند. کتاب مهم او "سوال الاخلاق" در سال 2000 از طرف سازمان بینالمللی کنفرانس اسلامی (آیسسکو) مورد تقدیر قرار گرفت و نیز جایزه کتاب سال جهان اسلام را از آن خود کرد. محل اهدای جایزه در آن سال ایران بود، اما او نیامد. شاید میدانست که اینجا در چنین مراسم و همایشهایی چیزی جز تعارف و تشریفات وجود ندارد.