قیمت:
90,000 ریال
خرید این محصول
اضافه به سبد خرید
اضافه به علاقه مندی ها
اضافه به مقایسه ها
تعداد بازدید :
396
مشخصات:
کد کالا:
14009
دستهبندی:
داستان
موضوع:
داستان ایران
نویسنده:
سیروس ابراهیم زاده
مترجم:
ناشر:
مروارید, چاپ 2
قطع:
رقعی
سال انتشار:
1396
وزن:
0
نوع جلد:
شومیز
تعداد صفحات:
115
کلید واژه:
یک خواهش کوچک با تخفیف,سیروس ابراهیم زاده,داستان ,کتاب یک خواهش کوچک باتخفیف,دانلود کتاب یک خواهش کوچک باتخفیف,دانلود رایگان کتاب,کلیه محصولات انتشارات مروارید با تخفیف, رمان, تخفیف, فروش آنلاین کتاب, نشر رایگان کتاب,بهترین سایت خرید آنلاین کتاب, بروزترین سایت خرید کتاب,سفارش آنلاین کتاب,پایابوک
بیش از سی سال است که در خیابان ولیعصر زندگی میکنیم، نبش کوچهی شهید افتخاری، پلاک دوازده به علاوهی یک. معمولا پنجرهها را بسته نگه میداریم تا سروصدای آلوده به دود ماشین و تَلَقّ و تولوقِ ترافیک و تعفّن بیماریزای جویبار لجن گرفته دخلمان را نیاورد، ولی به هر تقدیر هفتهای یک بار خانم کلیدارزاده از کارمندان اسبق کاخ سعدآباد برای گردگیری میآید. پریروز تا ساعت سه بعدازظهر کار کرد و دستمزد سه برابر شدهی پس از گرانی را گرفت و رفت. قتی همسرم به خانه برگشت پرسید غذای گربهها را دادهام به خانم نظافتچی تا کنار کوچه بگذارد؟... یادم رفته بود. گفت از توی یخچال برش دارم و برای گربههای سیریناپذیر هممحلیمان ببرم. در کار حلِ مشکلات جدول متقاطع سر در جیب تفکر فرو برده بودم و حال و حوصلهی حرکت نداشتم. با این که به «زود باش! زود باش!»ها و «صبر کن! صبر کن!»های یکدیگر عادت کردهایم ولی صدای مخملیِ خانم وقتی شروع به خشدار شدن میکند شتابزده کوتاه میآیم!
پلاستیک گربهها در دست، از در خانه بیرون آمدم. کنار دیوار روبهرو، گربهها کیسهی زباله را دریده آت آشغال را پراکنده ساخته بودند و مشغول. لحظهای به فکر افتادم بگردم گربههای مستحق پیدا کنم، اینان که آشکار و پنهان دست و دهان در سفرهی گستردهای دارند... چپ و راست خود را برانداز کردم. ناگهان گروه گربههای سورچران – که اغلبشان گردنکلفت هم بودند- مثل برق و باد پا به فرار گذاشتند... عجب، نه کسی سنگی پرتاب کرده بود و نه حتی پِخ و پیشتهای! چه شد؟ چرا صحنه را خالی کردند؟ جلوتر رفتم. در منتهیالیه لبهی پلِ به رویِ جویِ منبع کثافتِ کوچه، موش درشتی را دیدم تقریباً همهیکل و تحقیقاً همآورد گربهها، با چشمانی شرربار، نیش مهاجم خود را باز کرده، دندانهای تهدیدآمیزش را به رخ کشیده و آمادهی حمله! میگویند سه چهار سالی است که این موشهای کمینکرده در گنداب به درندگانی زندهخوار تبدیل شدهاند. معاذالله...»
هم اکنون میتوانید این کتاب و سایر محصولات نشر مروارید را از سایت پایا بوک تهیه نمایید واز تسهیلات ویژه تا 20 سال بهرمند شوید!