قیمت:
350,000 ریال
خرید این محصول
اضافه به سبد خرید
اضافه به علاقه مندی ها
اضافه به مقایسه ها
تعداد بازدید :
439
مشخصات:
کد کالا:
18461
دستهبندی:
آموزشی
موضوع:
مذهبی
نویسنده:
مترجم:
ناشر:
بوستان کتاب
قطع:
وزیری
سال انتشار:
1397
وزن:
0
نوع جلد:
سلفن سخت
تعداد صفحات:
0
کلید واژه:
وقتی میخواستم به قم برگردم، به جوانی که روزهای اول در منزلشان به سر میبردم، پیشنهاد دادم که بعداً به قم بیاید:(گفت: پول ندارم. اگر کرایه راه را به من بدهید، میآیم.) از آن جا تا قم با اتوبوس حدوداً دوازده ساعت راه بود.کرایه رفت و برگشت را به او دادم. شب آخر یکی از جوانان روستای مجاور از من خواست به منزل آنها بروم. صبح زود حدود ده کیلو میوه از باغ شان جید و به من هدیه داد! سپس هر دو برای خداحافظی و برداشتن وسایل به مسجد آمدیم. تقریباً ساعت نه صبح بود که یکی از جوانها از بلندگوی مسجد، مردم را برای خداحافظی دعوت کرد و این شعر را به عنوان زبان حال من خواند: اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم صحنهای ایجاد شد که هرگز نمیتوان آن را ترسیم کرد. کاش دوربینهای فیلمبرداری بودند و ابراز عواطف مردم را ضبط میکردند. جمعیت زیادی از زن و مرد برای خداحافظی جلوی مسجد جمع شدند و شروع به گریه کردند. مدتی پیش نیز مردم در همین مکان جمع شده بودن تا شاهد کشتهشدن من به دست یکی از جوانهای روستا باشند. اما این بار همه، حتی همان جوانی که آن شب به قول خودش برای ریختن خون من آمده بود، گریه میکردند.