«پنجره مرتفع» (با عنوان اصلی: The high window)، در سال ۱۹۴۲ میلادی توسط چندلر به رشته تحریر در آمده است. در این داستان ماجرایی از کارآگاه فیلیپ مارلو نقل میشود. این کارآگاه توسط بیوهزنی از خانوادهای اشرافی استخدام میشود تا سکه با ارزشی را که توسط پسر این زن به سرقت رفته است، یافته و بازگرداند. تحقیقات این کارآگاه در مورد سکه به زودی پایان مییابد، اما در این میان او سرنخهایی از یک رشته جنایت پنهان به دست میآورد.
«پنجره مرتفع» به عقیده منتقدان، به نوعی انتقادات نویسنده از خانوادههای اشرافی را منتقل میکند.
زیادلو پیش از این، داستان «آدم کش تازه کار» را از این نویسنده ترجمه و به بازار کتاب ایران عرضه کرده است.
خانم الیزابت برایت مورداک می خواست کاراگاه خصوصی پاک و تمیزی را استخدام نماید که خاکستر سیگارش را روی زمین نریزد و هیچگاه بیشتر از یک اسلحه با خود حمل نکند.
او سکه کم یابی را گم کرده بود. وی می دانست چه کسی آن را دزدیده است. او مارلو را استخدام کرد تا آ ن را برایش بیاورد. و این کار را هم با عجله تمام انجام دهد، زیرا خانم مورداک چیزهایی برای پنهان کردن داشت حتی از مارلو.
سکه صحیح و سالم بازگردانده شد، ولی این تفتیش ها رشته جنایت هایی را آشکار کرد.
و وجود یک حق السکوت بگیر با وقار.
مارلو در تنگنا قرار گرفته بود. ...
«خلاصه ای از داستان پنجره ی مرتفع»