"«ویك مالوی» رئیس سازمان خدمات یونیورسال است. روزی «جی فرانكلین سرف»، رئیس كل یك شركت ششمیلیوندلاری حمل و نقل دریایی، ویک را مامور رسیدگی به پرونده همسرش كه مظنون به دزدی از مغازهها شده بود، میكند. تا اینجا این یک ماموریت عادی برای ویک مالوی رئیس سازمان خدمات یونیورسال بود تا اینکه:
مامور اعزامی از جانب ویك برای رسیدگی به این پرونده به طرز وحشیانهای به قتل میرسد . همسر این مرد میلیونر ناگهان غیبش میزند. جی فرانكلین سرف استخدام ویك را انكار كرده و تهدید میكند اگر او به پلیس مراجعه كند علیه او اقامه دعوی خواهد كرد. در این موقع است كه ویك مصمم میشود به تنهایی قاتل را پیدا كند و در این راه گرفتار مجموعهای از جنایتهای بیرحمانه و موقعیتهای خوفناك میشود. اما تا پیدا كردن قاتل مقاومت كرده و سرانجام موفق به یافتن قاتل میگردد."
«خلاصه ای بود از داستان هنگامی که تنها شوی، مرده ای»