شناخت انسان و آگاهی برای ابعاد وجودی و معرفت بر نیازمندیهای او از بر
نیازمندیهای او از دیر باز مورد توجه صاحبان خرد بوده و هر فیلسوف، حکیم،
عارف متصوفی، عالم و اهل تجربتی با توجه به ابزار معرفتی خویش کوشیده است
تا با تأسیس مکتبی، آدمی را بسوی سعادت و خوش بختی سوق دهد. بدین جهت، در
برآوردن نیازها و پاسخگوءی به خواسته ها و به رشد و تعالی کشاندن ابعاد
وجودی انسانها هر یک، بنا بر دایره وسع خرد و معرفت خویش، نسخه ها پیچیده و
اراءه طریق ها نموده اند که تفصیل آن مورد بحٍ ما نیست، لیکن به طور
اختصار با همه تغییر و تحولات و نو آوری ها و ابتکارات در عرصه علم و تجربه
و فلسفه و حکمت که از گذرگاه پرپیچ و خم تاریخ بشریت حاصل شده است، حتّی
بانیان و طرف داران ((پوزیتیومیسم)) نیز سرانجام پذیرای واقعیت های غیر
مادی شدند و با پیدایش عصر جدید، افرادی همچون ((ویلیام جیمز)) با تأسیس
مکتب ((پراگماتیسم)) بحث از ابعاد روحی و معنوی و تغذیه روحی را در برنامه
های خود قرار دادند.