کتاب های مشابه

اینس در جان من
قیمت : 79000 ریال
با چشمان شرمگین
قیمت : 26000 ریال
اردوی زمستانی
قیمت : 69000 ریال
قیمت: 145,000 ریال
خرید این محصول
اضافه به سبد خرید
اضافه به علاقه مندی ها
اضافه به مقایسه ها
تعداد بازدید : 339
مشخصات:
کد کالا:  13429
دسته‌بندی:  رمان
موضوع:  رمان
نویسنده:  روح‌انگیز شریفیان
مترجم: 
ناشر:  مروارید
قطع:  رقعی
سال انتشار:  1394
وزن:  0
نوع جلد:  شومیز
تعداد صفحات:  256
کلید واژه:  چه کسی باور می کند رستم,روح‌انگیز شریفیان,نشر مروارید,محصولات انتشارات مروارید, رمان, تخفیف, فروش آنلاین کتاب, نشر رایگان کتاب,بهترین سایت خرید آنلاین کتاب, بروزترین سایت خرید کتاب,سفارش آنلاین کتاب,پایابوک
دختر داستان دختری است که چند اسم دارد پرتو شیرین شورا شوریده و هر اسم داستانی دارد . پدر او داروساز است و آنها نزدیک خاله ها و پدربزرگ و مادربزرگ مادری اش زندگی می کنند . رستم پسر بچه فقیر و دهاتی است که در خانه پدربزرگ کار می کند و شورا با او هم بازی است و احساس عمیقی بین آنها جریان دارد تا اینکه شورا عاشق جهان می شود با او ازدواج می کند و از ایران می رود .... اکنون شورا زن میان سالی است در قطار در کنار جهان و در حال مروری شوریدگی و عاشقی اش نسبت به جهان نسبت به وطن نسبت به عشق .... فوق العاده زیبا بود واقعا دوستش داشتم لحنش شدیدا شاعرانه و زیبا بود و خیلی خیلی زیاد منو تحت تاثیر قرار داد و این برام بزرگ ترین حسن داستان بود . در عین حال طرزر بیان روانی داشت و چنین داستانی را مبتذل نکرده بود مایه های بزرگی از درد از دست دادن را از روان شناسی را دورن خودش داشت . خیلی به دلم نشست . این کتاب برنده جایزه بهترین کتاب اول جایزه ادبی گلشیری شده و بد نیست بگیم خانم شریفیان تحصیلاتشون در زمینه روان شناسی هست و کتاب هایی در اون زمینه هم دارند . هم اکنون میتوانید این کتاب و سایر محصولات نشر مروارید را از سایت پایا بوک تهیه نمایید واز تسهیلات ویژه بهرمند شوید!
قسمت های زیبایی از کتاب
 
بزرگترها هیچ گاه نمی دانند چه چیزی برای بچه ها مهم و حیاتی است ، مخصوصا بچه هایی که نه پدر داشته باشند نه مادر .
یک مرد می تواند بی آن که عقیده ای در موردی ابراز کند ، تو را از کاری که در پیش داری منصرف کند .
سخت ترین نوع زندگی ، زندگی در ظاهر چنان آراسته ای است که حتی خودت هم ندانی از چه چیز می توانی ناراضی باشی .
با مرور زمان آدم جراتش را از دست می دهد . آن کسی که روزی خدا را بنده نبود دیگر خودش را هم نمی شناسد . بدتر از همه این است که طوری به این چشم پوشی عادت می کنی که خودت هم نمی فهمی چطور در دام افتاده ای . یک روز چشم باز می کنیم و می بینیم برای هر چیزی دیر شده .
اعتماد مانند سلامتی است از دست که رفت دیگر به زحمت باز می گردد .
دردناک تر این که مجبوری به زندگی ادامه دهی در حالی که می دانی هیچ چیز مطلقا هیچ چیز تو را پای بند نمی کند .
رفتن آدم ها چه قدر سخت است . تا آخرین لحظه هم باور نمی کنی که داری از دستشان می دهی .
دیدن ناتوانی کسی که روزی برایمان مثل قهرمان بود ، دردناک ترین حادثه زندگی است .
نمی توانم درک کنم که چطور انسان زمانی کسی را بیشتر از جانش دوست داشته باشد و نتواند بدون او زندگی و خوشبختی را باور کند . بعد روزی به زحمت بتواند آن همه شیفتگی را به یاد بیاورد .  

ارسال نظر