قیمت:
350,000 ریال
موجود نیست
موجود نیست
اضافه به علاقه مندی ها
اضافه به مقایسه ها
تعداد بازدید :
1479
مشخصات:
کد کالا:
26
دستهبندی:
ادبیات
موضوع:
شعر
نویسنده:
وحشی بافقی
مترجم:
ناشر:
فرهنگ و قلم
قطع:
وزیری
سال انتشار:
1391
وزن:
0
نوع جلد:
سلفن سخت
تعداد صفحات:
536
کلید واژه:
فروشگاه آنلاين کتاب,خريد آنلاين کتاب,فروشگاه اينترنتي کتاب,خريد اينترنتي کتاب,کتاب,وحشی بافقی,دانشیاران,پایابوک,اشعار
مولانا شمس الدين محمد وحشي بافقي يكي از شاعران زبر دست ايران در سده دهم است كه از عهد زندگاني خود در ايران و هند نام برآورده و شعرش دست به دست گشته است .
دوران حياتش مصادف بود با پادشاهي طهماسب صفوي و شاه اسماعيل ثاني و شاه محمد خدابنده و او در شعر خود شاه طهماسب را ستوده است .
ولادت وحشي ، ظاهرا در ميانه نيمه اول سال در بافق ( بر سر راه يزد و كرمان ) اتفاق افتاد و چون بافق را گاه از اعمال كرمان و گاهی از يزد در قلم مي آوردند ، به همين سبب ، وحشي را هم گاهي يزدي و گاه كرماني گفته و نوشته اند . آغاز حياتش در زادگاه سپري شد و در آنجا به غير از برادرش در خدمت شرف الدين علي بافقي به كسب دانش و ادب پرداخت .
وحشي پس از آموختن مقدمات ادبي از بافق به يزد و از آنجا به كاشان رفت و چندي در آن شهر سرگرم مكتب داري بود و پس از روزگاري به يزد بازگشت و همانجا ماند و به شاعري و ستايش فرمانروايان آن شهر سرگرم بود .
وحشي مردي پاكباز ، وارسته ، حساس ، بلند همت و گوشه گير بود . با آنكه سنت شاعران عهد وي ، سفر و مهاجرت به هند و بهره مندي از نعمت هاي دربار گوركاني هند و اميران و سرداران و بزرگان آن دولت بود ، او از ايران پاي بيرون ننهاد و حتي از بافق تنها چند گاهي به كاشان و باقي عمر را به يزد رفت و همانجا ماند .
دوران كمال شاعري را در يزد گذرانيد و براي كسب معاش تنها به ستايش رجال يزد و كرمان پرداخت . در ديوان او قصيده اي در ستايش شاه طهماسب وجود دارد ،ولي ممدوح و حامي واقعي او مير ميران حاكم يزد بوده است .
اشعار وحشي را مي توان از بهترين نمونه هاي اشعار عاشقانه در شعر پارسي دانست . زيرا نهايت قدرت شاعر در بيان دلباختگي و حالات دلدادگي خود و نيز توضيح ماجرايي كه ميان او و معشوق بوده به كار رفته است و همين طرز زيباي وقوع را هم شاعر در غزلهاي خود با چيره دستي تمام به كار برده است .
در شعر وحشي تا آنجا كه ممكن است از واژه هاي دشوار و تركيبات عربي ناهموار خبري نيست و به جاي لغات و كلمات مشكل و دشوار از واژه ها و تركيبات متداول و سهل و ساده زمان ، چنانكه رسم اغلب شعراي آن دوران بوده ، استفاده كرده است و به همين جهت است كه اشعار وحشي به دل عموم افراد مي نشيند .
در تاريخ درگذشت وحشي اختلاف بسيار است .
مولف "تذكره حسيني" و "روز روشن" درگذشت وحشي را در سال 961 و مولف " عرفات العاشقين" در سال 992 و مولف " سلم السماوات" و "جامع مفيدي" تاريخ رحلتش را 997 نوشته اند .
هيچ يك از اين تواريخ درست نيست . زير خود وحشي در قطعه اي اتمام مثنوي ناظر و منظور 966 قيد كرده . آنوقت چگونه در 961 دارفاني را وداع گفته است ؟
همچنين درباره علت مرگش بعضي ها نوشته اند كه وي به دست معشوق خود كشته شد .
به هر حال وحشي در يزد در گذشت و همانجا در كوي (سربرج) به خاك سپرده شد و گويا همان زمان يا بعد از آن سنگي بر گورش نهادند كه اين غزل وحشي بر آن كنده شده بود :
كرديم نامزد به تو بود و نبود خويش
گشتيم هيچ كاره ملك وجود خويش
گور وحشي در كشاكش زمان محو ، و سنگ گورش از جايي به جايي برده شد . تا آنكه خان زاده دانشمند بختياري امير حسين خان كه در سال 1328 شمسي حكمران يزد بود آن را از (حمام صدر) بيرون آورده و در صحن ساختمان تلگراف خانه آن شهر بناي يادبودي ساخت و آن سنگ را بر آن نصب كرد .