پاتريس لومومبا ، مردي كه فداي سرزمين اش شد
فخرالدین سواد کوهی
استعمار به هر نحوي و به هر شكلي محكوم است و مسبب شومي سرنوشت ملت هائي مي شود و ريسمان بردگي برگردن ملت ها انداخته و تمام ارزش انساني و اخلاقي انسان ها را پايمال مي كند. چنان بر سرنوشت آن ملت نفوذ مي كند كه حتي قدرت تصميم گيري را از آنها مي گيرد. استعمارگران براي منافع خود و سود هاي سياسي و اقتصادي به خاك ديگر سرزمين اشان به خاك ديگر سرزمين ها يورش برده و تمام دارائي فرهنگي و اقتصادي آن را به يغما مي برد و فقر را در آن سرزمين بذرافشاني مي كند. بعد از تسخير آن سرزمين رفتاري ناشايست و غيراخلاقي و غير انساني را با مردم روا مي دارند. ظلم ها آغاز مي شود.كسي در سرزمين خودش حق آزادي و آزادزيستي نخواهد داشت. استعمارگران بزرگ تاريخ بشريت ، هيچ وقت از كرده ي خود نه احساس پشيماني مي كنند و نه ابراز ندامت و بلكه بر ظلم و ستم خود افزوده و افتخار مي كنند.
در اين ميان مرداني آگاه و جسور ، از دل جماعت فقير و ترس خورده بر مي خيزند و مشت ملت دردمندشان مي شوند و براي برقراري عدالت اجتماعي و درهم شكستن حصار استعمار شبانه روز مبارزه و تلاش كرده و حتي جان خود را فدا مي كنند.
يكي از سرزمين هائي كه مستعمره بود و مردمانش در تصميم گيري سرنوشت اشان نقشي نداشتند ، گنگو بود. پاتريس لومومبا اين قهرمان وطن پرست ، با مبارزات گسترده و سرسختانه بالاخره در سال 1960 پس از سال ها مبارزه عليه استعمار بلژيك به كنگو را به استقلال رساند.
با استقلال نگو سرنوشت ديگري براي مردمانش رقم خورد و لومومبا بلافصله نخست وزير كشور كنگو شد. لومومباقصد خود ر ملي كردن معادن ايالات كاتانگا كه بغضي از كشورهاي غربي در آنجا داراي سهام بودند ، را اعلام كرد. كنگو در بحران و تب و تاب بود. طول نكشيد موسي چومبه ،عامل بلژيكي در اين آشفته بازاري نيز فرصت را غنيمت شمرد و به بهانه برقراري نظم مجدد خاك كنگو را با بي رحمي اشغال و تصرف نمود. دولت شوروي نيز خواهان محكوم نمودن بلژيك و خروج نيروهاي نظامي آن كشور از كنگو شد. پاتريس لومومبا احساس خطر كرده بود و در خون خودش مي جوشيد. فورا به سازمان ملل متوسل شد و از آنها درخواست كمك كرد تا مردمش براي هميشه از استعمار بلژيك نجات يابند. ازمان ملل هيچ اقدامي براي مبارزهبا موسي چومبه نكردند و اين مسئله باعث اعتراض شديد لومومبا گرديد و در اين حال رواط او را با كازاوبو تيره ساخت. زيرا رئيس جمهور كنگو داراي گرايش هاي غربي بود، با اعتراض لومومبا موافقت نداشت. به دنبال بروز اين اختلاف و شدت اعتراضات پاتريس عصيانگر،كازاوبو لومومبا را از قدرت بركنار كرد و لومومبا نيز متقابلا وي را معزول شمرد. اختلافات بالا گرفته بود. پاتريس براي كنگو و مردمانش آرام و قرار نداشت و حس وطن پرستي در او بيداد مي كرد. روحي ناآرام داشت از مستعمرگي مردمان اش به تنگ آمده بود. براي عدالت و سرزمين و اهالي سرزمين اش مي جنگيد و تمام زندگي اش را وقف مبارزه كرده بود. تا پاي مرگ پيش رفت و نترسيد و عقب نشيني نكرد. خودش را نفروخت. پاي مردم و براي مردم استقامت كرد. ما بين اختلافات آنها، سرهنگ ژوزف موبوتو با كودتا منجر به آشفتگي بيشتر اوضاع شد و وي لومومبا را اسير كرد و تحويل موسي چومبه داد و واو نيز در سال 1961 لومومبا را بطرز وحشيانه اي شكنجه و به طرز فجيعي به قتل رساندند. لومومبا و 2 زنداني ديگر به دستور موسي چومبه شكنجه شدند. بعد از شكنجه وحشيانه هر 3 نفر تيرباران كردند و پس جسدهاي آن ها را قطعه قطعه و در اسيد حل كردند. بقاياي استخوا نها را هم خرد كردند. موسي چومبه ، دست نشانده بلژيك و خائن به وطن در سال 1992 در گشذت و دختر وي چومبه به نام مارك هم اكنون در بلژيك زندگي مي كند و مدعي است پدرش هيچ نقشي در قتل لومومبا نداشته است. اما تاريخ چيزي ديگري را مي گويد. حقيقت روزگاري فاش مي شود. مرگ لومومبا در ميان تمام مردم جهان و بخصوص آفريقا هياهوي بسياري را موجب شد و احساس مردم جهان را بر انگيخت. دولت شوروي سازمان ملل را مقصر دانست و اعلام كرد كه داگ هام شولد را دبيركل سازمان ملل نمي شناسد. آنتوان گيزنگا ، لومومبا را بعنوان نخست وزير كنگو به رسميت شناخت. موسي چومبه همچنان به تجزيه كاتانگا ادامه داد و فقط به كسب مقام نخست وزيري حاضر الحاق مجد كاتانگا شد. آمريكا در اين ماجراي شوم مستقيما مداخله ننمود و در نيروهاي سازمان ملل هيچ از ابرقدرتها مشاركتي نداشتند.
نام پاتريس لومومبا به عنوان شهيد راه آزادي نه تنها در تاريخ اين كشور ، بلكه در تاريخ جهان ثبت و ماندگار شد. پاتريس لومومباي وطن پرستي ، در سن 35 سالگي ، باعث شد وي سمبل آزادي و ملت آفريقا و استعمار تبديل شود و در يادها هميشه جوان باقي بماند. هم اكنون خيابان اصلي شهر كه خانه ي وي در آنجا قرار دارد، خيابان 30 ژوئن ناميده مي شود و يكي از ميدان هاي اين خيابان به نام وي ملقب شده است.